جستجو در دایره المعارف شهدا

نوشته هایی با برچسب سپاه پاسداران

شهید غلامعلی خادمیان وامرزانی 21 آگوست 14

شهید غلامعلی خادمیان وامرزانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

غلامعلی فرزند علی‌اکبر، در سال هزارو‌‌سیصدوچهل‌‌و‌‌سه در روستای وامرزان ‌‌دامغان چشم به جهان گشود. تحصیلاتش را تا مقطع سیکل در دامغان گذراند. سپس وارد سپاه تهران شد. دویست‌‌وهفتادو‌‌پنج روز در جبهه حضور داشت و در اسفند شصت‌‌ودو به‌‌عنوان رزمنده لشکر ۲۷ محمدرسول‌‌لله(ص) در عملیات ‌‌خیبر به شهادت رسید.

دوازده سال مفقودالجسد بود تا این که در سال هفتادوپنج گروه تفحص پلاک و استخوانش را کشف و در گلزار شهدای وامرزان به خاک سپردند.

    “راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید محمد خادمی 21 آگوست 14

شهید محمد خادمی

 

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

هم‌‌زمان با باران‌‌های بهاری سال هزاروسیصدوچهل‌‌وهفت که بوی برکت را به همراه داشت، اولین ماه بهار و روز دوم آن در روستای صالح‌‌آبادو دامغان، محمد چشم گشود.

 محمد فرزند پنجم خانواده، هنوز تجربه‌‌های کودکی را به پایان نرسانده بود که تجربه تلخ جدایی از پدر برایش رخ داد.او دوران ابتدایی را در همان روستا و در دبستان حافظ گذراند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدرضا طوسی 20 آگوست 14

شهید محمدرضا طوسی

 

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمدرضا چهارمین فرزند حاج‌‌صفرعلی و طیبه در بیست‌‌وپنجم شهریور سال چهل‌‌ونه در دامغان به دنیا آمد. درسش را تا دوم دبیرستان ادامه داد و برحسب تکلیف سلاح برادر شهیدش را به دست گرفت و برای اولین بار در سال شصت‌‌وپنج راهی جبهه جنوب شد.برای آمادگی بیشتر جسمانی با دوستان خود در پارک جنگلی دامغان در اوقات بیکاری به ورزش رزمی می‌‌پرداخت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علیرضا طوسی 20 آگوست 14

شهید علیرضا طوسی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

علیرضا فرزند احمد هفتم خرداد سال چهل‌‌وسه در روستای جزن دامغان دیده به جهان گشود. از کودکی بچه‌ها را جمع می‌کرد دور خودش و برایشان روضه می‌خواند. معروف شده بود به علی شیخو.دوره ابتدایی را در روستای محل زندگی‌اش به پایان برد. برای راهنمایی و دبیرستان به دامغان رفت. هم­زمان با تحصیل همراه برادرانش  سر کار هم می­رفت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حجت الله طبایی 20 آگوست 14

شهید حجت الله طبایی

 

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در دوم دی‌ماه سال سی‌وچهار در خانواده‌ای پرجمعیت متولد شد. با پدری که باید سهم مهربانی‌اش را به دو دختر و شش فرزند پسر می‌داد. روزهای کودکی و نوجوانی را در روستای رومنان دامغان سپری کرد و بعد از گرفتن دیپلم، در سال پنجاه‌وشش در شرکت ساختمانی ایران ارس مشغول به کار شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید سید حسین طباطباییان 20 آگوست 14

شهید سید حسین طباطباییان

 

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

شبی بود و شب نبود. در مخملی از دعا و نیایش، سر صبوری به بالین گذاشته بود مادر. با دردهای شیرین و جسته ‌و گریخته‌ای که در جانش می‌نشست، می‌دانست که همین روزها مسافرش از راه می‌رسد. بار اولش که نبود، دلش را به «ارحم الراحمین» سپرد.ای کریم‌ترین بخشنده! همۀ درخواست‌های دنیوی و اخروی که می‌تواند صلاح مرا در بر و رضای تو را در پی داشته‌ باشد، به دست اجابت بسپار!

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید سید محمد علی طباطبایی 20 آگوست 14

شهید سید محمد علی طباطبایی

 

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در هشتمین روز پاییز خواب تعبیرشده مادر در سرخ‌‌ترین روزهایی که شیعیان قصه قوم بی‌‌وفایان را مرور می‌‌کردند چشم گشود. نامش را محمدعلی گذاشتند تا در ماه محرم در مسیر سرخ مولایش گام نهد.محمدعلی از همان کودکی با نجوای ذکر مادر، بزرگ شد و بر سجاده شکر پدر، توکل، ایمان و عشق به آل‌‌پیامبر علیهم­السلام را در وجود خود ذخیره نمود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید رمضان طالبی 20 آگوست 14

شهید رمضان طالبی

 

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

پرشور بود و پرتلاش. نظم و انضباطش زبان‌زد بود و اخلاقش عالی. در آذرماه هزاروسیصدوپانزده در شهر دامغان به دنیا آمد.عاشق کشتی بود. هر وقت بستگان در منزلش جمع می‌شدند بساط کشتی را پهن می‌کرد. یا اگر بچه‌های دامغان برای مسابقات به مشهد می‌رفتند او نیز آن‌ها را همراهی می‌کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید خلیل ضیایی قله زو 20 آگوست 14

شهید خلیل ضیایی قله زو

 

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

امام‌‌وردی کارگر سادۀ معدن بود و در کلات از توابع مشهد، در شرق نقطه ایران روزگار را می‌‌گذراند.خدای خالق اراده کرد اولین فرزند امام‌‌وردی را در دوم خرداد چهل‌‌وهفت در آغوش این معدن‌‌چی با صفا قرار داد.نام او را خلیل نهاد تا عطر خوش دوستی با خداوند را در ذره‌‌ذرۀ وجودش از همان ابتدا جریان یابد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید قربانعلی شیرمرغی 18 آگوست 14

شهید قربانعلی شیرمرغی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

پانزده مردادماه سال هزاروسیصدوسی‌ودو گل‌خنده‌های شکرین پسته‌زارهای دامغان به بار نشسته بود که قربانعلی در روستای جزن دامغان به دنیا آمد. قبل از آن‌که روی مهربان پدر را ببیند و یا دست نوازشگر پدر اشک‌های کودکانه‌اش را برچیند روزگار رخصت زیارت رخسار پدر را از او گرفت. نامش را مهربان مادرش به عشق مولا علی(ع) قربانعلی گذاشت.  همان مادری که خود در هیاهوی جنگ و حادثه همانند بسیاری از شیرزنان این مرز ‌‌‌و بوم مدتی را در جبهه به تدارکات و پشتیبانی رزمندگان پرداخت. شاید می‌دانست که روزی پسرش در امتداد مولامداری‌اش به شهادت می‌رسد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب