جستجو در دایره المعارف شهدا

مطالب منتشر شده در دسته ی "بسیجی"

شهید یدالله آخوندی 9 ژوئن 15

شهید یدالله آخوندی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

روایت‌های هشت سال مقاومت جانانه ملت رشید ایران در مقابل متجاوزان تنها روایتی از دلیری‌‌های جوانان این سرزمین نبوده‌‌ است. جوان‌مردانی که با وجود کبر سن به میعادگاه جبهه برای دفاع از اسلام و خاک گهرخیز خویش شتافته‌اند شنیدنی‌ترین روایات این دوران است.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید عامر امین احمد 9 ژوئن 15

شهید عامر امین احمد

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

عامر در اولین روز بهار سال هزاروسیصدوچهل‌وشش در خانقین عراق در آغوش گرم مادر و چشمان بارانی پدر از فرط شادی دیده گشود. شش سال بیشتر نداشت که برای همیشه مهربان مادرش با او خداحافظی کرد. آن روزها طعم تلخ تنهایی نیز بر رنج‌های دیگر امین‌محمد و عامر اضافه ‌شده‌ بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسن ابراهیمی ورکیانی 9 ژوئن 15

شهید حسن ابراهیمی ورکیانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در یکی از روزهای خوب خدا، به سال هزاروسیصدوشانزده، خداوند به خانوادۀ احمدآقا فرزند پسری عطا کرد. پدر نامش را هم‌‌نام کریم اهل‌‌بیت(ع)، حسن گذاشت. حسن در آغوش گرم و مهربان مادر و در سایۀ دستان پینه‌‌بستۀ پدری زحمت‌‌کش و متدین قد کشید و بالید.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید سید محمد میرکمالی 22 می 15

شهید سید محمد میرکمالی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سیدمحمد فرزند سیدکمال و فاطمه‌سلطان، سال هزاروسیصدوچهل‌وپنج هجری شمسی در روستای طاق از توابع شهرستان دامغان متولد شده‌است. وی در دامان مادری متدین و پدری زحمت‌‌کش که در کارخانۀ ذوب‌آهن کار می‌کرد پرورش یافت.

تا سال سوم دبیرستان را تحصیل کرد. عضو بسیج بود که تک‌تیرانداز شد و در منطقۀ سردشت استان کردستان رزمید.

در تاریخ بیست‌وششم شهریورماه سال شصت‌ودو پس از دویست‌وهفت روز حضور در جبهه هنگام مبارزه با افراد ضدانقلاب تیری به سرش می‌‌خورد و شهید می‌شود. مزار شهید سیدمحمد میرکمالی در گلزار شهدای روستای طاق واقع است.

“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید سید ابوالفضل میرعماد 22 می 15

شهید سید ابوالفضل میرعماد

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سیدابوالفضل فرزند سیدمهدی در سال هزاروسیصدوچهل‌‌وپنج در روستای آستانه از توابع دامغان به دنیا آمد. دوساله بود که مادرش را از دست داد. پدرش برای بزرگ‌‌کردن او مجبور به ازدواج مجدد شد.

ابتدایی و راهنمایی را در روستای آستانه و آهوانو گذراند. برای ادامه تحصیل به هنرستان کشاورزی (شهید محمد منتظرقائم) امیرآباد رفت.

به نماز جماعت خیلی اهمیت می‌‌داد و همیشه اطرافیان را به آن سفارش می‌‌کرد.

اولین بار در شانزده‌‌سالگی، با دست‌‌کاری شناسنامه و تغییر تاریخ تولد به جبهه اعزام شد. حدود سیصد روز در جبهه به‌‌عنوان تک‌‌تیرانداز خدمت کرد.

دهم فروردین هزاروسیصدوشصت‌‌وچهار، در ارتفاعات مهران براثر اصابت ترکش به سر به شهادت رسید. او را در گلزار شهدای آستانه دفن کردند.

“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید الیاس میرعبدالله 22 می 15

شهید الیاس میرعبدالله

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

الیاس بیست‌‌ونهم مهر هزاروسیصدوسی‌‌وپنج در مهماندوست، یکی از روستاهای شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدر و مادرش، غلام‌‌حسن و سکینه‌‌خاتون نام دارند.وی تحصیلاتش را تا ششم ابتدایی گذراند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدرضا مؤمنی 22 می 15

شهید محمدرضا مؤمنی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمدرضا فرزند غلامحسین، بیست‌‌وششم دی هزاروسیصدوچهل‌‌وهشت در محله معصوم‌زاده دامغان پا به عرصه وجود گذاشت.

به‌‌خاطر رفتن به جبهه تحصیلاتش تا دوم دبیرستان بود. با سن کمی که داشت اعزامش نمی‌کردند. دست به دامن مادر شد. مادرش به جهاد زنگ زد و او را اعزام کردند.

توی جبهه نقل مجلس و محفل بود؛ به‌‌خاطر خنداندن و شادکردن روحیۀ رزمندگان. دو بار به جبهه رفت. بار اول در عملیات کربلای ۴ مجروح شد و بعد از بهبودی دوباره رفت. آرپی‌جی‌‌زن بود. بیست‌‌ونهم تیرماه سال شصت‌‌وشش در عملیات تک جزیره مجنون به‌‌همراه برادرش، علی به شهادت رسید. فردوس رضای دامغان آرامگاه اوست.

“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید محمدرضا مؤمن برمی 22 می 15

شهید محمدرضا مؤمن برمی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

اول مهر هزاروسیصدوچهل خانواده عباس‌‌علی شاهد به دنیا آمدن پسری بود که پدر نام او را محمدرضا گذاشت.محمدرضا از کودکی زیرک و باهوش بود. همراه پدر در مجالس مذهبی و نماز جماعت شرکت می‌کرد. تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی در روستای برم به پایان رساند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید امیر معظمی گودرزی 21 می 15

شهید امیر معظمی گودرزی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

شب‌های سرد پاییزی داشت کم‌کم طولانی‌تر می‌شد و امیر در بیست‌وهشتم مهرماه سال چهل‌ونه در شهر بزرگ تهران، چشمان مهربانش را به روی دنیا گشود.

 مادر و پدر در کنار هم زیر پرتوهای روشن و گرم توحید و بندگی خدا، امیر را خوش‌‌آمد گفتند.یک سال داشت که پدرِ امیر خانه امن و سه‌نفره‌شان را ترک کرد. مادر به‌ناچار مشغول کار شد. امیر در تهران بزرگ می‌شد. آغاز هفت‌سالگی و شروع درس و مدرسه برای او دوره جدیدی در زندگی بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید  حسن لطفی 18 می 15

شهید حسن لطفی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سال هزاروسیصدوچهل‌ودو زندگی ساده محمد و ربابه با تولد کودکی رنگ و روی دیگری گرفت. اسمش را حسن گذاشتند و همۀ عشق و امیدشان را نثارش ساختند.حسن در کنار برادرها روزهای کودکی را گذراند و طعم کار و فقر و دردمندی را چشید و زود مرد شد. تازه کلاس پنجم را تمام کرده بود که درس را رها کرد و دوش به دوش پدر راهی مزرعه شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب