جستجو در دایره المعارف شهدا

نوشته هایی با برچسب سپاه پاسداران

شهید سعید علیزاده 23 فوریه 16

شهید سعید علیزاده

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

کارمند بانک بود و مؤمن و مقید. در تظاهرات و مبارزات سیاسی انقلاب شرکت فعال داشت. آن زمان ساکن شاهرود بودند ولی هر روز به دامغان می‌‌آمد و در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت می‌‌کرد و برنامه‌‌اش را دقیق تنظیم می‌‌کرد تا لحظه‌‌ای از کارش غافل نماند. خدابیامرز حاج‌‌علی‌‌اصغر می‌‌گفت: «دزدی فقط از دیوار دیگران بالارفتن نیست. هر کارمندی، کارگری که از کارش کم بگذارد به‌‌نوعی دزد است.»سعید مجرد بود و فرزند آخر خانواده و در خانه چنین پدری رشد کرده بود. دارای دو برادر بود و یک خواهر.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید امیر معظمی گودرزی 21 می 15

شهید امیر معظمی گودرزی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

شب‌های سرد پاییزی داشت کم‌کم طولانی‌تر می‌شد و امیر در بیست‌وهشتم مهرماه سال چهل‌ونه در شهر بزرگ تهران، چشمان مهربانش را به روی دنیا گشود.

 مادر و پدر در کنار هم زیر پرتوهای روشن و گرم توحید و بندگی خدا، امیر را خوش‌‌آمد گفتند.یک سال داشت که پدرِ امیر خانه امن و سه‌نفره‌شان را ترک کرد. مادر به‌ناچار مشغول کار شد. امیر در تهران بزرگ می‌شد. آغاز هفت‌سالگی و شروع درس و مدرسه برای او دوره جدیدی در زندگی بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید یدالله صادقی 16 می 15

شهید یدالله صادقی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

یدالله در بیست‌ویکمین روز از ماه شهریور سال هزاروسیصدوچهل‌وپنج در روستای کلاته‌ملای دامغان متولد شد. پدرش کشاورزی با صفا و زحمت‌کش بود و مادرش زنی مهربان و مؤمن که دوشادوش همسرش در خانه و مزرعه کار می‌کرد. یدالله از دست‌های پینه‌بستۀ پدر و کمر همیشه بستۀ مادر درس غیرت، مهربانی و مسلمانی را آموخت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسین فؤادیان 4 می 15

شهید حسین فؤادیان

 

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

مشهدی علی‌‌اصغر نام چهارمین فرزندش را حسین گذاشت. دهمین روز مردادماه سال چهل‌وسه بود.حسین کودکی بود که غیرت، گذشت و ایثار را در کنار پدر و اشک‌های زلال بر سوگ مولایش می‌آموخت. کتاب خدا را وقتی پنج‌ساله بود از مادرانه‌های طاهره‌‌خانم می‌آموخت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
نقش جهاد سازندگی دامغان در دفاع مقدس 5 آوریل 15

نقش جهاد سازندگی دامغان در دفاع مقدس

جهاد سازندگی دامغان  نیز شجرۀ طیبه‌‌ای بود که برای خدمت، ۴۸ نفر شهید، حدود ۲۵۰ نفر جانباز، صدها نفر مجروح، حدود ۴۴۰۰ رزمنده جهادگر و سه نفر آزاده به انقلاب تقدیم کرد. این عزیزان کارهای بزرگی را در دوران دفاع مقدس انجام دادند. همچنین اکثریت نیروهای کادر قرارگاه مهندسی رزمی حمزه سیدالشهدا در این جهاد سازندگی رشد یافته و تربیت شدند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
نقش دامغان در دفاع مقدس 5 آوریل 15

نقش دامغان در دفاع مقدس

انقلاب پیروز شد ؛ به رهبری بزرگ مرد تاریخ ایران زمین که وقتی نامش را می بریم صفحات تاریخ قطور جوانمردی و غیرت سرزمینمان می درخشند در پرتو انوار ایمان و بندگی اش ، پس امامِ مردم برای پیشبرد اهداف مقدس نظام جمهوری و حفظ و نگهداری از دست آوردهای نظام، دستور تشکیل سپاه پاسداران و متعاقب آن بسیج بیست میلیونی را دارند . پس از تشکیل سپاه ، این سازمان نقش اساسی در مبارزات خود با ضد انقلاب و منافقین ایفا نمود . سپاه استان سمنان نیز در این مبارزات نقش اصلی داشت . بویژه در خاتمه دادن به غائله گنبد و کردستان نقش اساسی داشت و شهدایی گرانقدردر این راستا تقدیم نمودیم.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید عباسعلی کوچکی 5 اکتبر 14

شهید عباسعلی کوچکی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

ابر و ماه و خورشید ابزاری بودند که خداوند به حکمت خداوندی‌‌اش در گسترۀ هستی قرار داد تا آقا نعمت‌‌الله به شکرانه این ابزار به آبادانی زمین بپردازد.
او به‌‌همراه همسر و تنها فرزندش مرادعلی روزگار می‌‌گذراند. کسب روزی حلال به‌‌واسطۀ کار پربرکت کشاورزی سنت اهالی سرزمین نعمت‌‌الله شده بود. در اولین روز بهار در خانه معطر به حق‌‌جویی‌‌اش، نوزادی خود را به دنیای پرشکوفه پیرامونش نشان داد. به مدد مولایشان و به حرمت دست‌‌های تطهیر‌‌شده در خون سرخ عاشقی، نامش را عباسعلی گذاشتند. سال چهل‌‌وپنج، نعمت‌‌الله روزهای خوشی را با وجود عباسعلی می‌‌گذراند. دنیای اطرافش را خورشید ایمان ملک نسا و نور وجود عباسعلی روشن کرده بود.
عباسعلی تحصیلات ابتدایی را در همان روستای تویه‌‌رودبار گذراند و تحصیلات دوره راهنمایی را در یکی از مدارس شهر دامغان. دوازده سال داشت که انقلاب مردم ایران با نور هدایتگری امام‌‌خمینی(ره) شکل گرفت.
پس از پیروزی انقلاب وارد مدرسه علمیۀ حاج‌‌فتحعلی‌‌بیک شده بود. آرزوی بزرگ نعمت‌‌الله بود که یکی از فرزندانش ردای طلبگی بر تن کند و در سایۀ هدایت ائمه معصومین(ع)، هدایتگر مردم آبادیشان شود.
حالا او مؤذن روستا هم بود. کسی که به حرمت ادبش همه اهالی به او احترام می‌‌گذاشتند. مؤذنی که زیاد نماز می‌‌خواند و بار سنگین و سخت حق‌‌گویی و حق‌‌طلبی را بر شانه‌‌های صبورش تحمل می‌‌کرد؛ چراکه می‌‌خواست مؤمن باشد.
در آزمون زندگی باید به رویارویی ناحق می‌‌رفت. در یازدهمین روز از تیرماه گرم و سوزان سال شصت‌‌ودو، روزهایی که گرمایش نیز به بهانۀ مهمانی خدا گوارا بود، به‌‌عنوان یک بسیجی به منطقۀ عملیاتی جنوب اعزام شد. صدوسی‌‌ونه روز مؤمنانه‌‌ در دفاع از حق جنگید.
بیست‌وهشتم آبان‌ماه شصت‌ودو در عملیات والفجر ۴ منطقه پنجوین، بال‌‌های خسته و دل مؤمنش سفر به آسمان را آغاز نمود و پس از نه سال مفقودالجسد بودن، خورشید حق‌‌طلبی‌‌اش دوباره آسمان شهر و روستا را در اولین روز پاییز سال هفتادویک درخشان کرد و روشنگری بود برای زمین و زمینیان. روستای تویه‌‌رودبار میزبان پیکر عباسعلی شد.


“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید محمدعلی کفتری 5 اکتبر 14

شهید محمدعلی کفتری

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

اگرچه هوا سرد بود و برف شدیدی می‌بارید، زندگی گرم حبیب‌الله کفتری و معصومه خانم با تولد کودکی گرم‌تر شده بود. محمدعلی در هجدهم بهمن سال چهل‌وشش به دنیا آمد. پدرش اهل کار و زحمت بود و مادرش دل‌‌سوز و مؤمن.محمدعلی زیباترین صفات انسانی را از مادر و پدر آموخت و در جمع گرم خانواده بالید و بزرگ شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید عبدالکریم کفتری 5 اکتبر 14

شهید عبدالکریم کفتری

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

عبدالکریم فرزند حبیب‌‌الله و معصومه در پانزدهمین روز از ماه بهمن سال چهل‌‌وچهار در دامغان به دنیا آمد. خانواده‌‌ای پرجمعیت که درآمد آن‌‌ها پایین و هزینه‌‌ها بالا بود. به مدرسه رفت و تا دوم دبیرستان را درس خواند. با شروع جنگ تحمیلی برحسب تکلیف درس را رها کرد و بسیجی به جبهه رفت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدتقی معتمد ساطعی 3 اکتبر 14

شهید محمدتقی معتمد ساطعی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

بهار رسیده بود و پرده از عاشقی زمین برداشته بود. پوست زمین هزار پاره شده بود و در هر ترکش، رویشی سبز از لطافت فرشتگان، ظهور کرده بود. روزهای پرازدحام رویش درختان بود و انسانی نیکوخصال که به اذن خالق، پا بر بهشت زمین می‌‌گذاشت. محمدتقی نوزادی که در دوم اردیبهشت چشمانش را بر زمین سبز گشود و به‌‌همراه برگ برگ درختان و گل‌‌ها دست شکر را با صدای گریه به آسمان خدایش بلند کرد.سال چهل‌‌وچهار شمسی، زینب‌‌خانم و آقارمضان، گل خوشبوی محمدتقی را در آغوش گرمشان جای دادند.

 رستم‌‌آباد و محله چیذر تهران نقطه رویش محمدتقی بود. آنجا که همیشه آسمانش عطرآگین و زمینش متبرک بود به یاد و ضریح پاک امام‌‌زاده علی‌‌اکبر(ع). محمدتقی کودکی‌‌اش را در همان محل متبرک می‌‌گذراند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب