جستجو در دایره المعارف شهدا

نوشته هایی با برچسب شلمچه

شهید مسلم غریب بلوک 31 آگوست 14

شهید مسلم غریب بلوک

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در سال هزاروسیصدوبیست‌‌وپنج، در روستای چهارده (دیباج فعلی) دامغان به‌‌ دنیا آمد. در چند‌‌ماهگی پدرش، نجف، را از دست داد. در چهل‌‌سالگی هم فرزندش علی را به پیشگاه خدا تقدیم کرد تا خون این پدر و پسر نگهبان دین و وطن باشد. در کنار پدربزرگ و مادرش، زهرا، در دیباج زندگی را گذراند و بعد از مدتی با مادر به شهر رفت. تا ابتدایی بیشتر درس نخواند و به بنایی مشغول شد و ازدواج کرد.

 با پیروزی انقلاب، برای دیدن امام‌‌خمینی(ره) به تهران رفت. با شروع جنگ، عضو بسیج شد. دو دختر و چهار پسر دارد. از طرف بسیج به جبهه اعزام شد. تقریباً مدت چهارصدوشش روز را در جبهه بود. آخرین مسؤولیتش فرمانده دسته بود. چندبار مجروح شد. در بیمارستان بستری شد ولی خانواده‌اش اطلاع نداشتند. با شنیدن خبر شهادت پسرش، علی، بیشتر به جبهه می‌رفت.

چهارم دی‌‌ماه سال هزاروسیصدوشصت‌‌وپنج، در شلمچه عملیات کربلای ۴ با انفجار مین و برخورد ترکش به هر دو پا زخمی شد و به شهادت رسید. او را در گلزار شهدای دامغان، فردوس‌‌رضا، دفن کردند.

“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید علی اصغرقربا 31 آگوست 14

شهید علی اصغرقربا

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در ششمین روز فروردین سال چهل‌‌وچهار، مشهدی عباسعلی گل نوشکفتۀ باغ زندگی‌‌شان را در آغوش گرفت و سجدۀ شکر به جا آورد. دل صبور و عاشق مادر خواست که نام فرزندش علی‌‌اصغر باشد. به یاد صبوری‌‌های بانوی صابران در مواجهه با تندبادهایی که در راه است.

علی‌‌اصغر کودکی‌‌اش را تا پایان دورۀ ابتدایی در زادگاهش روستای طزره به پایان رساند. در کنار پدر به کشاورزی و دامداری هم مشغول می‌‌شد. چوپانی نیز کاری بود که در کنار تحصیل او را سرگرم کرده بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسن خطیرنامنی 30 آگوست 14

شهید حسن خطیرنامنی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

حسن در چهارمین روز از خردادماه سال هزاروسیصدوبیست‌وهشت خورشیدی زمینی شد و نور وجودش در خانۀ کاظم‌آقا و صغرا‌خانم تابیدن گرفت. زندگی سخت دهۀ سی و سختی تحصیلات موجب شد که تنها شش کلاس درس بخواند و زودتر با فرازوفرود زندگی آشنا شود. از بیست‌وهفتم خرداد سال چهل‌وهشت تا بیست‌وهفتم خرداد سال پنجاه سرباز بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمد خراسانی 30 آگوست 14

شهید محمد خراسانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

روحانی شهید، محمد خراسانی فرزند علی‌‌‌اکبر، هیجدهم خرداد سال هزاروسیصدوچهل‌‌‌وهفت در روستای خورزان در خانواده‌‌‌ای مؤمن به دنیا آمد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی به حوزۀ علمیه دامغان رفت و به ادامه تحصیل پرداخت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی عبدالهی 30 آگوست 14

شهید علی عبدالهی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در سومین روز از اولین ماه بهار سال ‌هزاروسیصدوسی‌ودو در روستای طزره دامغان در خانواده‌ای پاک و بی‌آلایش، زحمت‌کش، مهربان، متدین و مردم‌دار کودکی به دنیا آمد. با تولدش شوروشوق را به خانه آورد و دنیای پاک کودکی‌‌اش در گشت‌‌وگذارهای کوه ‌‌و دشت طزره با شور و شادی سپری شد. دوره ابتدایی را در همان‌جا به اتمام رساند و بعد از آن در پی کمک به پدر برای چرخاندن چرخ زندگی خانوادۀ زحمت‌کش، دلسوزانه پابه‌‌پای پدر و مادرش در باغ و دشت و مزرعه کار می‌کرد. بدین‌‌سان او از همان کودکی با کار خوی گرفت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید یداله عبدالشاهی 30 آگوست 14

شهید یداله عبدالشاهی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

یدالله فرزند سعدالله، در بهمن‌‌ماه سال چهل‌‌وسه در نکا مازندران دیده به جهان گشود. در دوره راهنمایی مشغول تحصیل بود که انقلاب به اوج خود رسید. در کنار پدر و دیگر هموطنان خود در راه‌‌پیمایی‌ها شرکت می‌کرد و شب‌‌ها کشیک می‌داد.

در سال چهارم دبیرستان درس می‌خواند که راهی جبهه شد. وقتی برای گرفتن نمره‌های سالانه‌اش به دفتر مدرسه رفت، متوجه شد در کنکور پذیرفته ‌‌شده است. در شهر اصفهان ثبت‌نام کرد و همزمان با حضور در جبهه به استخدام آموزش‌‌وپرورش درآمد.

با این‌‌که در مرحله آخر به‌‌سختی مجروح شده بود، بار دیگر برای اعزام ثبت‌نام کرد و پس از پانصدوهفتادوسه روز حضور در جبهه، در جنوب شلمچه براثر ترکش به ناحیه شکم در بیست‌‌وسوم خرداد سال شصت‌‌وهفت عملیات بیت المقدس ۷ به شهادت رسید. گلزار شهدای دامغان، فردوس‌‌ رضا محل دفن او شد.

“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید محمودحسین عباسی 29 آگوست 14

شهید محمودحسین عباسی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سپیده‌‌دم هفتمین روز اسفندماه سال هزاروسیصدوسی‌‌وهشت، در شهرستان دامغان، خورشید زندگی محمودحسین در خانۀ علی‌‌محمد طلوع کرد. گرمای آغوش مادر و سایه‌‌سار مهربانی پدر، مأمن بالیدنش بود. قد کشید و بزرگ شد. در دانش‌سرای مقدماتی درس خواند و دیپلم گرفت و آموزگار ابتدایی دبستان طزره شد.تربیت در دامان پدر و مادری متدین از او مردی ساخت چون کوه، راست‌‌تر از سرو، روشن‌‌تر از چشمه، سبک‌‌بال‌‌تر از نسیم.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسن صیدی 29 آگوست 14

شهید حسن صیدی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

بعد از هفت سال انتظار و گذشت دوران سخت و شیرین بارداری، آمدنش لحظه‌‌به‌‌لحظه نزدیک‌تر می‌شد. پدرش تهران بود. بعد از سه روز از تولد حسن تازه با خبر شد. بعد از یک هفته از قدم نورسیده، مشهدی علی‌اکبر به نکا آمد و چشمش به دیدار اولین فرزندش روشن شد و تقویم، سال هزاروسیصدوچهل‌‌و‌‌پنج را نشان می‌داد. آن روز شیرین در روزشمار زندگی و بوستان خاطرات خانواده ثبت شد و شور و شعف وصف‌ناشدنی برای پدر و مادر به همراه داشت. اگرچه وضع مالی چندان خوبی نداشتند ولی شادی داشتند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علیرضا صیامی صومعه دل 29 آگوست 14

شهید علیرضا صیامی صومعه دل

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

شهید علیرضا فرزند حبیب‌الله، سال هزاروسیصدوچهل‌وشش در شهرستان بهشهر به دنیا آمد. دوران کودکی‌اش را در بهشهر گذراند و بعد از مدتی به شهرستان دامغان نقل‌‌‌مکان کرد.

تحصیلاتش را تا سال پنجم ابتدایی خواند. پدری زحمت‌‌کش و شریف داشت. کارگری می‌‌کرد و با عرق جبین نان حلالی بر سفره خانواده می‌‌گذاشت. به همین دلیل علیرضا در همان دوران ابتدایی ترک تحصیل کرد تا به پدرش در تأمین مخارج زندگی و نیازهای خانواده کمک کند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدحسین صرفی 29 آگوست 14

شهید محمدحسین صرفی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

رحمت‌الله سال هزاروسیصدوچهل‌‌ویک در روستای عبدیا یکی از توابع شهرستان دامغان شاهد تولد نوزادش بود. نامش را محمدحسین گذاشت. وی تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی گذراند و به‌‌عنوان شیشه‌بر مشغول به کار شد. از همان کودکی تا سن هجده‌‌سالگی بیماری پوستی داشت و چندین بار به مشهد رفت تا خوب شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب