جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید محمودحسین عباسی

فرازی از وصیت نامه:
شهید محمودحسین عباسی

نکته‌‌ای که می‌‌خواهم به آن توجه کنید و تأکید زیادی هم روی آن دارم و باید عمل کنید این است که (شهید عزاداری نمی‌‌خواهد بلکه پیرو می‌‌خواهد.)

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :محمودحسین عباسی
نام پدر :علی محمد
تاریخ تولد :۱۳۳۸/۱۲/۰۷
محل تولد :دامغان
شغل :کارمند آموزش و پرورش
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۲۲ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۱/۰۴/۳۱
محل شهادت :شلمچه - شرق بصره
نام عملیات :رمضان
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش - تفحصی

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سپیده‌‌دم هفتمین روز اسفندماه سال هزاروسیصدوسی‌‌وهشت، در شهرستان دامغان، خورشید زندگی محمودحسین در خانۀ علی‌‌محمد طلوع کرد. گرمای آغوش مادر و سایه‌‌سار مهربانی پدر، مأمن بالیدنش بود. قد کشید و بزرگ شد. در دانش‌سرای مقدماتی درس خواند و دیپلم گرفت و آموزگار ابتدایی دبستان طزره شد.تربیت در دامان پدر و مادری متدین از او مردی ساخت چون کوه، راست‌‌تر از سرو، روشن‌‌تر از چشمه، سبک‌‌بال‌‌تر از نسیم.

هر روز با سبدی از صمیمیت به کلاس درس می‌‌رفت و با سرانگشتان ایمانش، آرزوهای بچه‌‌ها را به شاخۀ فرداها پیوند می‌‌زد. با رفتارش شکیب و شوریدگی و عشق و معرفت را تجسم و معنا می‌‌بخشید و با ستاره‌‌ ستاره، سخنش به کشف حقیقت می‌‌پرداخت. او راوی راست‌‌ترین قصۀ معرفت و محبت بود.

نمازهای طولانی، راز و نیازهای شبانه‌‌اش از او عارف عاشقی ساخت که در فانوس قلبش هماره مهر الهی روشن بود. مردی و مردانگی جوهرۀ وجودش بود. مهر و مرام و معرفت، شاگردان کلاس درس او بودند.

محمودحسین روحیۀ قوی، جسمی چابک و چالاک داشت. ورزش‌‌دوست و ورزشکار بود. سرزنده، ورزیده و مرد روزهای سخت کارزار. ورزش مورد علاقه‌‌اش وزنه‌‌برداری بود. ورزش را مفرح جان و روح و تن می‌‌پنداشت. رخوت و سستی در وجودش راه نداشت.

با شروع جنگ تحمیلی داوطلبانه و دلیرانه عازم جبهه‌‌های نبرد شد. دلاور بسیجی که در عملیات‌‌ها به‌‌عنوان تک‌‌تیرانداز انجام وظیفه می‌‌کرد.

یک بار از ناحیۀ پا مجروح شد و پس از مداوا دوباره به جبهه‌‌ها برگشت. سی‌‌ویکم تیرماه شصت‌‌ویک، در شرق بصره، عملیات رمضان، حوالی پاسگاه زید، های های گریه‌‌های قنوت و ندای سبز ربنایش در همهمۀ ارجعی پروردگارش در هم آمیخت. بال در بال ملائک گشود و تا خدا پرواز کرد. روحش به آسمان پر کشید؛ بی‌‌‌‌هیچ اثری یا نشانی از جسم پاکش. 

سال‌‌ها طول کشید تا سرانجام پیکر محمودحسین از خاک‌‌های داغ جنوب دل‌‌برکند و در سال هزاروسیصد‌‌وهفتادوهفت توسط گروه تفحص شناسایی و در بیست‌‌ودوم شهریورماه همان‌‌سال در دامغان تشییع و در گلزار شهدا دفن و برای همیشه زیارتگاه عاشقان شد.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

إن الله اشترى من المؤمنين أنفسهم و أموالهم بأن لهم الجنة يقاتلون في سبيل الله فيقتلون

و يقتلون

« خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده. آن‌‌ها را که در راه خدا جهاد

می‌‌کنند که دشمنان دین را به قتل برسانند و یا خود کشته شوند.» (بقره)

مرگ اگر مرد است، گو نزد من آی                      تا در آغوش بگیرم تنگ تنگ

             من ز او عمری ستانم جاودان                      او زمن جسمی ستاند رنگ رنگ.

با درود و سلام بر امام امت، خمینی بت‌‌شکن و با درود به امت مسلمان همیشه در صحنه و شهیدان و معلولین انقلاب و جنگ تحمیلی و با سلام خدمت خانواده عزیزم. منت خدای را که بار دیگر توفیق شرکت در این آزمایش الهی را به این حقیر داد که اگر لایقش باشم، به پیش خود برد و اگر لایقش نبوده در این امتحان، بودن را بیاموزم و اگر آموختم در زندگی به کار بندم و اگر لیاقتش را داشته، بتوانم بودن را، بیاموزانم.

پدر و مادر عزیزم به شما تبریک می‌‌گویم ( نه من می‌‌گویم که ملائک آسمانی می‌‌گویند) که بالاخره شما هم توانستید با دادن فرزندتان هرچند برای اسلام ناچیز است در این انقلاب اسلامی و ثمر رسیدن آن سهمی داشته‌‌باشند. اسلامی که ائمه ما با آن همه عظمت و بزرگواری ‌‌شان برای بر پا ماندن اسلام شهید شدند و خونشان را دادند و چه زجرها و شکنجه‌‌ها که نکشیدند.

ما که در مقابلشان ارزشی نداریم، خدای را شکر کنید. از صمیم قلب و تا حد امکان برای پیروزی اسلام از نثار جان و مال خود و دیگر برادران عزیزم دریغ نورزید که نمی‌‌ورزید. زندگی پست دنیا را بر آخرت منظم ترجیح ندهید. از شما عزیزان انتظار دارم که برایم یک دعا کنید و آن این‌‌که خداوند مرا جز شهدا قرار دهد. پدر عزیزم! استوار باش و ثابت قدم و علی‌‌وار. با جان و مالت از این انقلاب اسلامی پشتیبانی کن. گوش به فرمان امام امت ولایت فقیه باش. خداوند به شما صبر بدهد. «ان الله مع الصابرین»

مادرجان و خواهران عزیزم! رسالت زینب‌‌گونه ی خود را فراموش نکنید و هرگاه متوجه شدید که الخناسین (شیطان‌‌های آدم‌‌نما) کسانی‌‌که ظاهراً برای دل‌‌سوزی ولی هدفش گمراه کردن شما و به راه کفر کشانیدن شماست. نزدتان آمدند خیلی محکم و استوار شیطنتش را در نطفه خفه کنید. مبادا اجرتان را به وسیلۀ این شیاطین از خدا بی‌‌خبر از دست داده و خدای ناکرده به راه کفر روید.

پدر، مادر، خواهران و برادرانم باید شما بت پیش آمدن این حادثۀ نیک مصمم‌‌تر شده و مشوق خوبی برای فرزندانتان در شرکت به جبهه باشید. من این راه را با کمال افتخار انتخاب کرده و تا لحظه‌‌ای که جان در بدن داره راه همین است. فقط باید دقت کنید که خدای ناکرده اجرتان را از بین نبرید. نکته‌‌ای که می‌‌خواهم به آن توجه کنید و تأکید زیادی هم روی آن دارم و باید عمل کنید این است که (شهید عزاداری نمی‌‌خواهد بلکه پیرو می‌‌خواهد) نکات دیگری هم هست که به شما بازماندگان سفارش می‌‌کنم. پشتیبانی از ولایت فقیه، امام امت، خمینی بت‌‌شکن و حسین زمان و روحانیت مبارز.

امت مسلمان ایران: مبادا مثل مردم کوفه شده و تحت تأثیر تبلیغات سوء امام عزیز، قلب طوفندۀ امت و نایب امام‌‌زمان را تنها بگذارید. ان‌‌شاءالله که این‌‌طور نمی‌‌شود چون این نهضت الهی است و یکی از علائم حضرت مهدی  (عج) می‌‌باشد و این مردم به گفتۀ روح خدا «الهی شده‌‌اند»

شرکت در جماعات مخصوصاً نمازجمعه و در کنار آن دعا به جان امام فراموش نشود. خط خود را از خط امام و روحانیت مبارز که همان خط اسلام اصیل است جدا نکرده و همواره پشتیبانشان باشید. ضمناً خانواده‌‌های محترم ایران، پدران و مادران تقاضا می‌‌کنم که کمتر سخت‌‌گیری کنند و مانع فرزندانشان برای شرکت در جبهه نشوند چون باید آن دنیا جواب بدهند. همان‌‌طور که در قرآن کریم آمده تا عمر کسی پایان نیابد باقی می‌‌ماند و اگر هم بیابد در هر کجا که باشد از بین می‌‌رود.

چه بهتر که در راه اسلام و خداوند باشد که اجرش هم با خداست. چند روز دنیا ارزشی ندارد که به‌‌خاطر آن حیات جاوید آخرت (بهشت) را از دست بدهم. به هر حال ما به جبهه آمدیم که خدا را یاری کنیم. (البته خداوند یاری احتیاج ندارد بلکه می‌‌خواهد آزمایشمان کند.) و اگر توفیق آن داشته‌‌باشیم و راه کربلا را باز کرده و حرم غریبش را زیارت کنیم. بعد از ما هرگاه راه کربلا باز شد و بر سر قبر شش‌‌گوشۀ سیدالشهدا و سرور آزادگان رفتید ما را فراموش نکنید.

بگویید «حسین‌‌جان ما هم حسینی داشتیم که خیلی دلش می‌‌خواست قبر تو را زیارت کند و حتی جانش را هم در راه اسلام و خدا داد، ولی موفق نشد؛ حسین‌‌جان در آن دنیا شفاعتش را کن؛ حسین‌‌جان اگر تو یاری نداشتی که یاری‌‌ات کنند و تو را تنها گذاشتند و به ندایت لبیک گویند، امروز همان‌‌طور که خودت می‌‌دانی و فرزندت حضرت مهدی(عج) که خود شاهد این جبهه‌‌هاست می‌‌بیند که هر روز چقدر از مردم و جوان‌‌ها به این ندای فرزند زهرا امام‌‌خمینی، حسین زمان لبیک گویند و عاشقانه جان خود را فدای اسلام می‌‌کنند.»

و در آخر بگویید «خدایا این قربانی را از ما بپذیر.» چون خودمان راه را انتخاب کرده و همیشه خواستارش هستیم و از خدا در نماز می‌‌خواهیم. اهدنا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی‌‌که به آن‌‌ها نعمت دادی و یکی از نعمت داده شدگان همین شهدا هستند که آن‌‌قدر مقامشان بالاست که همان‌‌طور که امام فرموده: «شهید نظر می‌‌کند به وجه الله» که خداوند این نعمت عظیم را به ما ارزانی داشته‌‌است.

مسئله دیگر که قابل تذکر است چنانچه تا به حال مشاهده شده شهیدانی جسدشان به دست نیامده اگر چنین وضعی در مورد من پیش آمد اصلاً ناراحت نباشید. شما که از جان من دریغ نداشته و در راه خدا دادید از جسد هم صرف نظر کرده و هرگاه دلتان گرفت بر سر قبر دیگر شهدا بروید که همه در برابر خدا یکی هستند.

وصی من پدرم می‌‌باشد؛ بعد از شهادتم ماشینم را بفروشید، مقداری هم در بانک فرهنگیان است که از این مبلغ مقداری را برای جشن شهادتم استفاده کنید و مدت یک سال نماز و روزه برایم بگیرید؛ بقیه را به مستمندان و در راه خدا و جبهه‌‌ها انفاق کنید. فکر نمی‌‌کنم به کسی بدهی داشته‌‌باشم ولی اگر کسی ادعای داشت بدهید؛ دیگر حرفی ندارم.

خداوندا: همه مسئولین مملکتی و همه کسانی‌‌که برای حفظ اسلام و این مملکت اسلامی تلاش می‌‌کنند در پناه خودت مصون و محفوظ بدار. یک بار دیگر التماس می‌‌کنم امام را فراموش نکیند دعا به جانش فراموش نشود.

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.