ابوالفضل حیدرهایی فرزند احمد، متولد سیام تیرماه هزاروسیصدوچهلونه شهر تهران، عضو بسیج، محل شهادت قلاویزان مهران. وی در خط پدافندی بر اثر اصابت تیر به پهلو در تاریخ هفدهم تیرماه هزاروسیصدوشصتوچهار به شهادت رسید.
در بهارین صبحی دلانگیز در سال هزاروسیصدوچهلوهفت هجری شمسی در روستای نعیمآباد دامغان بسان غنچهای معطر گل خورشید وجودش شکفت. به عشق مولای تشنهلبان نام ساقی دُردیکشان دشت بلا را برایش برگزیدند.خردسالی را تجربه میکرد که سایهسار مهربانی پدر را از دست داد. بار زندگی و تربیت فرزندان روی شانههای مادری بود که هماره چادر همتش را به کمر بسته بود.
در یکم آبانماه سال یکهزاروسیصدوسیودو در خانوادهای متدین و زحمتکش در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدرش مشهدی علیاصغر به کار حلاجی مشغول بود. او با تلاش و زحمت بسیار سعی میکرد تا لقمهای نان حلال بر سر سفرۀ خانواده بیاورد. کار برایش شب و روز نداشت. با جدیت و پشتکار میکوشید چرخ زندگی خانوادۀ پرجمعیت خویش را بچرخاند. مادر خانواده نیز در تلاش و تکاپو پابهپای مشهدی علیاصغر کار میکرد و در عین حال لحظهای از تربیت فرزندانش نیز غافل نبود.
در خانوادهای متدین و زحمتکش در بیستوسومین روز از پنجمین ماه سال هزاروسیصدوسیونه در شهرستان دامغان به دنیا آمد. مشهدی علیاصغر با تلاش و جدیت، همۀ سعیاش را میکرد تا چرخ خانوادۀ پرجمعیتش را بچرخاند. از بام تا شام برای مردم شهرش حلاجی میکرد و در پی آوردن رزق و روزی حلال برای خانوادهاش بود. مهربان مادر خانواده نیز پابهپای مشهدی علیاصغر در همۀ کارها یار و یاورش بود و در عینحال لحظهای از تربیت و تعالی فرزندانش غافل نبود. حتی درحال لحافدوزی و خیاطی، تمام عشقش به خاندان نبوت را به مذاق جان فرزندانش میچشاند. هیچ چیز را برای بچهها کم نمیگذاشت.
اواسط پاییز هزاروسیصدوسیوسه بود که خدا گل وجود سیدرضا را شکوفا کرد. سیدرضا در هُرم نفس مادر و زیر سایۀ سبز پدر درس انسانیت، غیرت و مسلمانی آموخت. رشد کرد، بالید و بالغ شد. نوجوان بود که به تهران رفت. کار کرد و در کنارش درس خواند و سپس به استخدام دادگستری تهران درآمد.
اولین روز آخرین ماه سال هزاروسیصدوچهلوسه، محمدتقی در شهر دامغان در خانوادهای متدین، مذهبی، صبور و زحمتکش به دنیا آمد. مادرش صغری خانم و پدرش آقامحمدمهدی نام زیبای محمدتقی را برایش انتخاب کردند.
سال هزاروسیصدوپنجاهویک خورشیدی در شهرستان دامغان فرزند آخر محمدمهدی حسنبیکی و صغری حقیری به دنیا میآید. پدر و مادر او را زینالعابدین مینامند و این به دلیل ارادتشان به امام چهارم(ع) است.
پانزده مردادماه سال هزاروسیصدوسیودو گلخندههای شکرین پستهزارهای دامغان به بار نشسته بود که قربانعلی در روستای جزن دامغان به دنیا آمد. قبل از آنکه روی مهربان پدر را ببیند و یا دست نوازشگر پدر اشکهای کودکانهاش را برچیند روزگار رخصت زیارت رخسار پدر را از او گرفت. نامش را مهربان مادرش به عشق مولا علی(ع)قربانعلی گذاشت. همان مادری که خود در هیاهوی جنگ و حادثه همانند بسیاری از شیرزنان این مرز و بوم مدتی را در جبهه به تدارکات و پشتیبانی رزمندگان پرداخت. شاید میدانست که روزی پسرش در امتداد مولامداریاش به شهادت میرسد.