جستجو در دایره المعارف شهدا

نوشته هایی با برچسب کربلای 5

خاطره ای از شهید علی اکبر رمضان قربانی 15 ژوئن 16

خاطره ای از شهید علی اکبر رمضان قربانی

«شهید علی اکبر رمضان قربانی»

نام پدر: محمد
مسئولیت: جانشین عملیات تیپ قدس( مستقر درکرمانشاه)(سپاه گیلان)
تاریخ تولد: ۱۳۴۲/۰۸/۰۲
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۱۷
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ادامه مطلب
ادامه مطلب
خاطره ای از شهید علی اصغر ابراهیمی 19 مارس 16

خاطره ای از شهید علی اصغر ابراهیمی

«شهید علی اصغر ابراهیمی»

نام پدر: ابوالفضل  
 مسئولیت: معاون گروهان
تاریخ تولد: ۱۳۴۳/۰۶/۳۰
 تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۱

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدرضا مؤمن برمی 22 می 15

شهید محمدرضا مؤمن برمی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

اول مهر هزاروسیصدوچهل خانواده عباس‌‌علی شاهد به دنیا آمدن پسری بود که پدر نام او را محمدرضا گذاشت.محمدرضا از کودکی زیرک و باهوش بود. همراه پدر در مجالس مذهبی و نماز جماعت شرکت می‌کرد. تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی در روستای برم به پایان رساند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمد ملک جعفریان 7 اکتبر 14

شهید محمد ملک جعفریان

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

خورشید اولین روز آذرماه، دامن نارنجی‌اش را بر روی دامنه پهناور رشته‌ کوه البرز و بر شانه‌های نقطه‌ای کوچک و باصفا از زمین گسترانده بود. روستای دروار در غربی‌ترین نقطه شهر و در حاشیه البرز، دامن پرچین و نارنجی خورشید را در وسعت دست‌هایش با کف‌پوشی از باغ‌های سیلی‌‌خورده پاییز جای داده بود.

حاج حسین‌علی پس از سال‌ها رنج و انتظار، زیباترین روز عمرش را با تمام وجود به استقبال خورشید می‌رفت تا بخشندگی خداوندش را همراه با هزاران پرتو نوازشگر خورشید، فریاد کند و با هزاران لب شکرگزار مولایش باشد.محمد فرزند پاییز بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علیرضا مقدسی 5 اکتبر 14

شهید علیرضا مقدسی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

شناسنامه‌‌اش او را متولد سرزمین پیوند مهربان جنگل و دریای بیکران، جغرافیای کهن‌‌سال گرگان می‌‌داند؛ اما نسبش به مردمانی می‌‌رسد که کویر تشنه‌‌ها را به جرعه‌‌جرعه آب دست قنات‌‌ها سیراب کردند تا آبادی آن‌‌ها هم به غنای قناعت مردمانش مباهات کند و غنی‌‌آباد نام بامسمای آن باشد. علیرضا مهر مادری را با سرشت زهرایی او که وام‌‌دار نام زهرا(س) بود چشید.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدعلی مشهد 1 اکتبر 14

شهید محمدعلی مشهد

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

کویر سر به ­زیر بود و زمستان بی­ صدا بر تن کویر آرام گرفته بود. بی‌قراری شب از بلندترین ثانیه‌هایش عبور می­ کرد؛ در یلدای سال چهل­ وسه و رمضانعلی و فاطمه زیباترین ستارۀ کویر را در آستان خانه­ شان پذیرا شدند. و این­گونه قطره ­های ماه در اولین شب زمستان امیرآباد در خانه­ شان چکیدن آغاز نمود. نامش را محمدعلی نهادند.

کودک کویر و خوشه­ های طلایی گندم و بادهای ماسه­ ای، اینک در زمستان سوزناک کویر مهمان پرخیر و برکت سفرۀ ساده و بی ­ریای آقارمضانعلی و فاطمه­ خانم شده بود و طعم شیرین ایمان و توکل و صبوری از آن پس در ذائقۀ محمدعلی خوش می­ نشست.

کودکی ­اش در کوچه­ پس­ کوچه­ های امیرآباد با صدای بادهای کویر درآمیخته بود و او بزرگ می‌شد با دلی به وسعت کویر.دورۀ ابتدایی را در دبستان موسی­ صدر و دورۀ راهنمایی را در مدرسۀ شهید اندرزگو گذراند.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی اکبر محکم کار 30 سپتامبر 14

شهید علی اکبر محکم کار

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

علی‌اکبر فرزند محمدعلی، دهم مرداد هزاروسیصدوبیست‌‌وچهار در گلوگاه بهشهر، در خانواده­ای مذهبی و محب اهل ­بیت(ع) دیده به جهان گشود.

در کنار پدر و مادر خود به­ همراه برادران و خواهرانش رشد می­کرد؛ در روزهای فقر و بیداد طاغوت. دوازده‌‌ساله بود که پدرش از دنیا رفت. مجبور بود کار کند تا خرج مادر، خواهران و برادر چهارساله­اش را دربیاورد. در کنار کارکردن، قرآن و احکام دینی را هم می ­آموخت. حقوق ماهیانه‌اش پنج تومانی می­شد. مادرش به‌‌خاطر فقر و نداری دوباره ازدواج کرد. خواهران علی­ اکبر که ازدواج کردند، مادر برای او هم آستین بالا زد و در وطن اصلی­ اش دامغان، از روستای صلح­ آباد برایش زن گرفت. دخترخاله­اش بود. وقتی ازدواج کرد، برادر کوچکش را هم پیش خودش برد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید سید علی درخوشی 2 سپتامبر 14

شهید سید علی درخوشی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

دوازدهمین روز از تیرماه سال ‌هزاروسیصدوبیست‌وپنج روستای کویری حسن‌آباد دامغان که گرمای طاقت‌فرسایش رمق و تاب را از تن می‌ربود، در خانۀ سیدمحمدعلی عطر سپند و صلوات و گریه‌های از سر شوق، طراوتی بهاری را در مشام جان خانواده می‌ریخت. سیدعلی سومین پسر خانواده متولد شد. شور و شادمانی، زندگی ساده و صمیمی‌شان را پر کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسین خطیرنامنی 1 سپتامبر 14

شهید حسین خطیرنامنی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

روز اول بهار سال هزاروسیصدوسی‌وپنج کاظم و فاطمه فرزند چهارم خود را در آغوش کشیدند. حسین صدایش زدند. یک برادر و دو خواهر دارد. ابتدایی را در زادگاهش روستای نامن از توابع گرگان خواند. در کودکی مادرش را از دست داد. دو خواهرش او را بزرگ کردند. بعد از گذراندن دوران ابتدایی، درس را رها کرد. به دنبال کار رفت. بعد از چند سال، در یک مدرسه خدمتگزار شد. برادرش، حسن به طزره دامغان رفت. حسین هم برای پیداکردن کار پیش برادرش رفت. در سال پنجاه‌‌وچهار در ذوب آهن مشغول شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید عبدالرضا غریب نژاد 31 آگوست 14

شهید عبدالرضا غریب نژاد

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در سوم آبان هزاروسیصدوچهل‌‌وشش در خانه ذبیح‌الله غریب‌‌نژاد از شهر دیباج دامغان پسری به دنیا آمد که به عشق امام‌‌رضا(ع) نامش را عبدالرضا گذاشتند. از کودکی همراه پدرش در مراسم مذهبی، مساجد و تکایا شرکت می‌کرد. به‌‌تدریج عشق به کلام حق و اهل بیت عصمت و طهارت در وجودش رشد یافت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب