جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید محمدعلی مشهد

فرازی از وصیت نامه:
شهید محمدعلی مشهد

هر چه بكوشيم تا در اين سرا غرق و محو مستي و شهوت‌‌راني و هوس‌‌جويي شويم سرانجام با دلي پر درد و رنج و كام نايافته بيرونمان خواهند كرد و بايد آگاه بود كه روزي دادگر عادل ما را بازخواست و مواخذه خواهد كرد و بي شك نيكان به پاداش عمل خويش مي رسند و زشت كاران مجازات مي‌‌شوند. با كسب ايمان و تقوا اين ويران.سرا را به دور اندازيم و آخرت پر ارزش و ابدي را به دنيا نفروشيم عزيزانم ما بايد يكي را هميشه در پي خود ببينيم كه مداوم تعقيب مي‌‌كند و بدانيم كه هر لحظه به ما خواهد رسيد و آن سايه مرگ است كه پيوسته نداي سفر سر مي‌‌دهد.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :محمدعلی مشهد
نام پدر :رمضانعلی
تاریخ تولد :۱۳۴۳/۰۱/۰۲
محل تولد :امیریه - دامغان
شغل :پاسدار
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :فرمانده گردان پياده - روح الله
سن :۲۲ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۰/۲۲
محل شهادت :شلمچه
نام عملیات :کربلای ۵
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت تیر

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای امیریه

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

کویر سر به ­زیر بود و زمستان بی­ صدا بر تن کویر آرام گرفته بود. بی‌قراری شب از بلندترین ثانیه‌هایش عبور می­ کرد؛ در یلدای سال چهل­ وسه و رمضانعلی و فاطمه زیباترین ستارۀ کویر را در آستان خانه­ شان پذیرا شدند. و این­گونه قطره ­های ماه در اولین شب زمستان امیرآباد در خانه­ شان چکیدن آغاز نمود. نامش را محمدعلی نهادند.

کودک کویر و خوشه­ های طلایی گندم و بادهای ماسه­ ای، اینک در زمستان سوزناک کویر مهمان پرخیر و برکت سفرۀ ساده و بی ­ریای آقارمضانعلی و فاطمه­ خانم شده بود و طعم شیرین ایمان و توکل و صبوری از آن پس در ذائقۀ محمدعلی خوش می­ نشست.

کودکی ­اش در کوچه­ پس­ کوچه­ های امیرآباد با صدای بادهای کویر درآمیخته بود و او بزرگ می‌شد با دلی به وسعت کویر.دورۀ ابتدایی را در دبستان موسی­ صدر و دورۀ راهنمایی را در مدرسۀ شهید اندرزگو گذراند.

روزهای نوجوانی­ اش عاشقانه­ ترین گام­ه ایش را بر زمین پرحرارت آبادی تفت­دیده­اش برمی ­داشت و فروغ آسمان امیرآباد در هیاهوی مبارزاتی جوانانی چون محمدعلی روز به روز بیشتر می­شد و خونی تازه در رگ­های خون­ مردۀ آبادی جریان می­ یافت از جنس عدالت و مظلوم­خواهی امام.

محمدعلی و تمام جوانان روستا علیه ظلم و تاریکی، مرید امام بودند و در بهمن سرد پنجاه­ وهفت بر سبزترین بهار با تن­ پوشی سرخ از خون دوستان و یاران شهیدشان سلام گفتند.

او همراه دوستانش، دانش­ آموز دبیرستان حائری شده بود بعد از انقلاب اما هم­زمان مؤسس انجمن اسلامی جوانان امیرآباد هم بود.صدای ناهموار جنگ چون خراشی بر دل لطیف مردم با ایمان، دردی عمیق ایجاد کرد و تاب از دل تمام جوانان غیرتمندی چون محمدعلی ربود.

بی­ محابا راهی مرزهای ایستادگی و دفاع از اسلام و میهن شدند.دوازدهم اسفند شصت، محمدعلی با سربند بسیجی به کردستان مظلوم سلام گفت و بر کوه‌های مقاومش و صخره­ های سخت و سردش بوسۀ ایثار زد.

دو سال پیاپی شیرین­ ترین لحظه­ ها را در مبارزه گذراند. والفجر مقدماتی، والفجر۴، کربلای۴، آینۀ اشک ­ها و محراب آسمانی­ اش را در مهران و خندق و هور در خاطرۀ خاطرش ثبت نموده است.

بیست ­وسوم آبان ­ماه شصت ­وسه سایه­ نشین بیرق سبز دلدادگی شد درحالی­که هنوز در لیست دانش­ آموزان دبیرستان حائری نامش چون ستارگان آسمان کویر می­درخشید.

اما قدم ­هایی که سزاوار رفتن است، می­ رود و دلی که سزاوار پرکشیدن، می ­پرد و چشمی که سزاوار دیدن است، می­ بیند…

محمدعلی سر تا پا مشتاق رفتن عبور و دیدن بود. در مسیر عبور سرخش هم­سفری برگزید تا بال دیگرش باشد برای پرواز و الهۀ عشقی که بعد از او ثمر دهد و زبان به زبان قصۀ جاودانگی سرخش را بازگو کند.

او با غربت مهران، با سکوت هور، با ناله­ های بلم و گفتگوی نسیم و نیزار و خیزش سایه خاکریز و داغی رمل­ ها، خوب آشنا شده بود. پس رفت تا جایی دگیر و در قرارگاهی دیگر به بی­قراری­ اش پایان دهد.

شلمچه و کربلای۵ میزبان فرمانده­ای شده بود که نفس­ کشیدن، زندگی کردنش و رفتنش نیز برای رضای خداوندش بود و تنها ثانیه ­ها را به عشق دیدار معبود گذراند.

فرماندۀ گردان روح ­الله که اولین شهید گردان هم بود پس از ورود به روستایش امیرآباد درحالی­که دخترش هشت ­ماهه بود، میزبان دل­های بارانی مردم پاک و یک­دستش شد و فهیم کویر مهربان.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا وان الله لمع المحسنين . (عنكبوت 680 )

جهان آفرين منزه و پاكي كه تماميت نعمتش را در اختيار مخلوقات در بدو آفرينش نيكو نهاد. معشوقي كه عاشقان او بر آب وآتش مي‌‌زنند تا در جوارش جاي گيرند. معبودي كه عابدان حقيقي او شب‌‌ها سرمه بيداري بر چشمان خود مي‌‌كشند و روزها در صحنه‌‌هاي نبرد با دشمنان زبون و خوار مشغول مبارزه و ستيز مي‌‌باشند. و شب و روزشان را در پي پيروي از فرمان عقل و قلب پاك خويشند و پيوسته در جنگ با هواي نفس، نفس اماره‌‌اي كه مداوم انسان را به زشتي و پليدي و شهوات و ميل‌‌هاي ناباب و خواسته‌‌هاي شيطاني دعوت مي‌‌كند، آري، بسيار با كمال و جمال و نامحدود، رحيم و مهربان است پاك و منزه است آفريدگاري كه زمين لرزنده را در ميان امواج جوشان و خروشان قرار و آرام  بخشيد.

و جمله¬ هايي از مولاي متقيان علي(ع): بارالها، اگر ندانم از تو چه خواهم و در خواسته‌‌هاي خويش سرگردان مانم، تو مرا به صلاح كارم هدايت فرما و دلم را به آن‌‌چه نيك و پسنديده است رهنمون ساز چون آگاهم كه چنين هدايتي از تو عجيب و اين حاجت روايي‌‌ها از تو غريب نيست. رحمانا، پيش از آن‌‌كه بخواهي مرا به عدالت تنبيه كني و آگاه سازي، محتاج عفو و بخشش تو هستم تا به لطف خويش مرا تكريم نمايي و بنوازي.

پروردگارا مي‌‌خواهم جمله‌‌اي به عنوان وصيت‌‌نامه نوشته باشم. اكنون كه در موقعيت زماني خاصي واقع شدم و همچنين مكان بسيار شريف و مقدس خونين شهر با دلي پرخون از جور ظالمان بي‌‌رحم مطلبي را به يادبود و يادگار نه سفارش برايتان مي‌‌نويسم زيرا مرا لياقت سفارش به عزيزانم نيست پس از حمد و سپاس خداوند كه هيچ مخلوقي توانايي شكر گزاريش را ندارد. سلام عليكم بما صبرتم. اميدوارم نوشتار من مورد پذيرش خداوند و تنها براي رضاي او باشد.

پروردگارا ما را بر آن دار كه مرگ در عرصه پيكار و جهاد را هر چند دشوار و سخت، قبل از رسيدن به آن را به مرگ در بستر ترجيح بدهيم. عزيزانم مرگ حريصي است پر شتاب و بي صبر ، درنگ و تامل ندارد و هيچ كس از چنگالش نمي تواند رهايي يابد همه در كام مرگ فرو خواهند رفت.

پدرم از من حقير قدرتمندتر بود و تواناتر مرگ كه سراغش آمد، لحظه اي بسيار كوتاه نتوانست در مقابلش دفاع كند و مثل بوييدن گل محمدي جان داد و راحت شد از دنياي فاني و فريبنده و همين‌‌طور مرگ سراغ شاهان را خواهد گرفت وآن‌‌ها را هم به كام گور فرا خواهد خواند و حال چه زيباست كه انساني خود آن‌‌قدر مطمئن و آرام داراي قلبي پر آسايش باشد كه اين مرگ را آرزو كند آن‌‌هم مرگ با شرافت يعني شهادت را. و چه زيبا است انساني خسته از فراق و دل شكسته از هجران يار و جگر سوخته از جدايي محبوب و دلسوخته از بي وفایي هاي ظلم پيشگان ناجوانمرد، راه نجاتي و طمأنينه‌‌اي را بيابد و در كام آن راه فرو رود و محو شود و با محو در راه معبود حقيقي‌‌اش كه نهايت هدف است برسد و آسايش يابد و تا ابديت در كوي حضرت دوست منزل گزيند.

چه شيرين است انسان در دو روزه عمر همواره و مداوم روح خويش را با طراوت ايمان و اعتقاد به خدا و قرآن تطهير نمايد. پروردگارا اكنون كه آهنگ سفر كرده‌‌ام از اندوه و خشم بي‌‌جا و از حسادت ورزيدن به مال و منال ديگران و از حرص و آرزوهاي پوچ و دور و دراز و از گناهان و وسوسه هاي بي پايان شيطان به تو پناه مي‌‌آورم و خودم را به تو مي‌‌سپارم.

پروردگارا فقط تويي كه در سفر نگهبان مني و مراقب و محافظ خانواده مني و هميشه مرا اميدوار به رحمت كرده‌‌اي. جز به تو به هيچ قدرتي ديگر متكي نبوده‌‌ام و دريافتم در زندگيم كه تنها توئي كه در تمام مصائب انيس و مونسم بودي و تنها تو در انجام اطاعتت و ترك گناهان و توبه از اشتباهات و خطاهايم كمكم كردي مولا جان اگر نبود توبه و بازگشت من به سوي تو مرا طاقت و توان پرواز به سوي تو نبود . اگر نبود نگاه مهرانگيز تو به سوي من ، من كور توان ديدن تو را از فرط نافرماني نداشتم.

اگر نبود كمال و جمال تو كه بر قلب حزينم متجلي گردد تاريكي قلبم راه نجاتي به سوي روشنايي و نور نداشت. اكنون كه سبكبارم و پيش از هميشه اميدوار به سوي توام، لطف بي كران توست موجب اين آزاديم. عزيزانم ، سرورانم و وابستگان بسيار نزديكم ، دوستانم و تمام آشنايان و كساني كه وصيت‌‌نامه مرا مي‌‌خوانيد، اين دنيا ويرانه است كه هيچ‌‌كس جان سالم به در نمي‌‌برد و نجات از اين ويران‌‌سرا جز با كمك فضيلت و سعادت و پيمودن راه رستگاري ميسر نيست و بايد فرامين خداوندي را از جان و دل پذيرفت با گوش دادن به نداي هوا و هوس و نواهاي شيطان در اين گيتي رستگاري نصيب نمي شود در اين ميدان آزمايش بايد آزموده شد، تربيت شد، رشد كرد و به نتيجه‌‌هاي مثبت و اهداف عالي رسيد تا در آموزشگاه ابدي و ازلي سرفراز به در آييد.

هر چه بكوشيم تا در اين سرا غرق و محو مستي و شهوت‌‌راني و هوس‌‌جويي شويم سرانجام با دلي پر درد و رنج و كام نايافته بيرونمان خواهند كرد و بايد آگاه بود كه روزي دادگر عادل ما را بازخواست و مواخذه خواهد كرد و بي شك نيكان به پاداش عمل خويش مي رسند و زشت كاران مجازات مي‌‌شوند.  با كسب ايمان و تقوا اين ويران.سرا را به دور اندازيم و آخرت پر ارزش و ابدي را به دنيا نفروشيم عزيزانم ما بايد يكي را هميشه در پي خود ببينيم كه مداوم تعقيب  مي‌‌كند و بدانيم كه هر لحظه به ما خواهد رسيد و آن سايه مرگ است كه پيوسته نداي سفر سر مي‌‌دهد.

پروردگارا ، اشارات نظر و سخنان بي ثمر و آرزوهاي پرضرري را كه از سر ناداني و ناآگاهي كرده‌‌ام، با همه كرمت بر من منت گذار و ببخشاي. پروردگارا در عزت و شرفم همين بس كه تو مولاي مني و در تنهايي‌‌ها مونسي تو مرا بس و از بزرگواري توست كه پذيرفته‌‌اي اين بنده گنهكارت را. پروردگارا حال كه توفيق رزميدن با كفار را به من ذليل داده‌‌اي، گام‌‌هايم را استوار و در دين مبين ثابت قدم بدار.

والسلام

محمد علي مشهد

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.