نوشته هایی با برچسب منافقین
16 می 15
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
یدالله در بیستویکمین روز از ماه شهریور سال هزاروسیصدوچهلوپنج در روستای کلاتهملای دامغان متولد شد. پدرش کشاورزی با صفا و زحمتکش بود و مادرش زنی مهربان و مؤمن که دوشادوش همسرش در خانه و مزرعه کار میکرد. یدالله از دستهای پینهبستۀ پدر و کمر همیشه بستۀ مادر درس غیرت، مهربانی و مسلمانی را آموخت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
5 اکتبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
ابوالقاسم مقدسی، فرزند رحمتالله، متولد بیستم آبانماه هزاروسیصدوچهلوچهار. محل شهادت خط پدافندی پاسگاه زید (شرق بصره).
سه بار به جبههها اعزام شده بود. بار اول به منطقه کردستان رفت. در عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر از ناحیه پا مجروح گردید. جهت مداوا و عمل جراحی در بیمارستان تبریز بستری شد و پزشکان موفق شدند چندین ترکش از بدن وی بیرون آورند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
1 اکتبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
خانۀ مشهدی علیاصغر سالها سوتوکور بود و جای سروصدای بچه در آن خالی که یکباره روزنهای قلب این مرد خدایی را روشن کرد و به دلش برات شد تا با توسل به امام رضا(ع) موجبات گرمای خانهاش را فراهم کند. زندگی آنها سخت بود و نبود امکاناتی چون آب و برق و از همه مهمتر وضع مالی نامناسب شده بود مزید بر علت؛ اما با آمدن این طفل شادی و شعف سرای آنها را فراگرفت و چون این تقارن با ماه شعبان قرین شد نامش را شعبان گذاشتند.تولدش در روز دوم فروردینماه سال هزاروسیصدوچهلونه شور و نشاط سال جدید را نیز دوچندان کرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
29 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
بتول صفدری فرزند علیاکبر، در تاریخ دوم تیرماه سال هزاروسیصدوبیستوشش در خانوادهای مذهبی متولد شد. تحصیلاتش را تا ششم ابتدایی خواند و پس از چندی زن زندگی شد.فردی متعهد و مؤمن بود. ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد.
وی در بیستودوم خرداد هزاروسیصدوشصتویک مهمان برادرش اسماعیل بود که منافقین کوردل به خانه اسماعیل حمله کردند و بیرحمانه چهار تن را به خاکوخون کشیدند و شهید کردند. یکی از آنان بتول بود که او نیز همچون برادر شهیدش در بهشتزهرای تهران به خاک سپرده شد.
“راهش جاوید باد”
ادامه مطلب
29 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
اسماعیل فرزند علیاکبر، در خانوادهای متدین و مؤمن در تاریخ سوم اردیبهشت سال هزاروسیصدوبیستوسه در تهران به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا اول دبیرستان خواند و ترک تحصیل کرد و به کار مکانیکی روی آورد. آن روزها رفتن بهدنبال نان بر نام غلبه داشت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
17 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
آخرین روز فروردین سال هزاروسیصدوچهلوهشت بود که خدا سیدجعفر را به آقابزرگ و ساداتبیگم بخشید. بچه را که به دست ساداتبیگم دادند، یادش افتاد که قالیچهای را نذر اسبهای تعزیۀ محرم کرده است. لبخندی زد و پسرکش را بوسید بعد هم کنارش خواباند و از ایمان و عشق امام حسین(ع) در گوشش نغمهها خواند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
17 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
مصطفی فرزند یدالله، دوم آذرماه هزاروسیصدوچهل در شهرستان دامغان به دنیا آمد. پدر او در شهربانی خدمت میکرد. به همین دلیل در چهارسالگی به کاشان نقل مکان کردند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
13 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
سال هزاروسیصدوسیوشش در روستای ذیلآباد کلا دامغان، به دنیا آمد. در خانوادهای مذهبی و کشاورز.
یکساله بود که همراه خانواده به تهران رفت و تحصیلات خود را تا پایان دورۀ متوسطه با موفقیت پشت سر گذاشت. در رشتۀ الکترونیک دیپلم گرفت. بورسیۀ هندوستان قبول شده بود که پدر مانع رفتنش شد و گفت: «اگر میخواهی درس بخوانی همینجا بخوان!»
ادامه مطلب
ادامه مطلب