جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید غلامرضا یوسفیان

فرازی از وصیت نامه:
شهید غلامرضا  یوسفیان

 

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :غلامرضا  یوسفیان
نام پدر :محمد
تاریخ تولد :۱۳۳۶/۰۹/۰۱
محل تولد :روستای ذیل آباد کلا دامغان
شغل :پاسدار
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :نیروی اطلاعات و عملیات سپاه تهران
سن :۲۳ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۰/۰۶/۲۹
محل شهادت :تهران 
نام عملیات :ترور توسط منافقین
موضوع شهادت :ترور
نحوه شهادت :اصابت گلوله به سر

شناسنامه تدفین

کشور :ایران 
استان :تهران
شهر :تهران
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :بهشت زهرای تهران

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سال هزاروسیصدوسی‌وشش در روستای ذیل‌‌آباد کلا دامغان، به دنیا آمد. در خانواده‌ای مذهبی و کشاورز.

 یک‌‌ساله بود که همراه خانواده به تهران رفت و تحصیلات خود را تا پایان دورۀ متوسطه با موفقیت پشت‌ سر گذاشت. در رشتۀ الکترونیک دیپلم گرفت. بورسیۀ هندوستان قبول شده بود که پدر مانع رفتنش شد و گفت: «اگر می‌خواهی درس بخوانی همین‌جا بخوان!»

از نوجوانی با تعالیم اسلام ناب محمدی در مساجد و مجالس مذهبی- سیاسی آشنا شد و در اجرای مراسم و شعائر مذهبی کوشا بود.

از آغاز شکوفایی نهضت اسلامی فعالانه در آن شرکت داشت و علاوه بر حضور در اکثر تظاهرات و راه‌‌پیمایی‌ها، اعلامیه‌‌ها و نوارهای سخنرانی امام(ره) بزرگوار را تکثیر و پخش می‌نمود و با استفاده از ماشین پدر، وسایل موردنیاز مجروحین را حمل و به آن‌ها کمک‌رسانی می‌کرد. به علت همین فعالیت‌های سیاسی- مذهبی مورد شناسایی و تعقیب ضد انقلاب قرار گرفت.

 یک بار که همراه پدر و جمعی از دوستان سوار ماشین بودند با فرمان «ایست» خودروی آن‌ها متوقف شد. پدر دلواپس خودش و غلامرضا نبود. نگران دوستانی بود که همراهشان بودند. این پدر و پسر آرام و زیرکانه، زیرچشمی به هم نگاه می‌کردند و زیرلب زمزمۀ «یاالله و یارحمان و یارحیم» داشتند تا این‌که در داشبورد ماشین باز شد. بازرس ارتش چشمش افتاد به نوارها و سریع آن‌ها را درآورد و بردند تا امتحان کنند؛ اما چه زیبا خداوند متعال طبق وعده‌های مکرری که در قرآن داده به یاری دوستانش می‌شتابد و «یدالله فوق ایدیهم» را به اثبات می‌رساند.

نوارها، سخنرانی‌های امام(ره) بود؛ اما بعد از دقایقی صدای افسر ارتش را شنیدند که می‌گفت: «همه نوارهای قرآن هستند!»

شاید صدای ضربان قلب‌شان شنیده می‌شد که با استماع این کلام کم‌کم آرام شدند. آری «الا بذکرالله تطمئن القلوب.»

در یوم‌الله هفده شهریور حضور داشت و از نزدیک شاهدی بر حماسۀ امت شهیدپرور اسلام بود و پس از آن دیگر شب‌ها کمتر به منزل بازمی‌گشت. تا صبح در خیابان‌ها و مساجد، خصوصاً مسجد طلاچیان که انس و الفتی شدید به آن مکان داشت، به مبارزه علیه نیروهای گارد شاهنشاهی مشغول می‌شد.

به هنگام بازگشت پیروزمندانه حضرت امام(ره)، جزء انتظامات این مراسم پرشکوه بود و در بیست‌ودو بهمن در فتح پادگان‌ها و رادیو تلویزیون فعالانه شرکت داشت.

پس از پیروزی انقلاب و به‌دنبال تشکیل سپاه پاسداران، از اولین کسانی بود که به عضویت آن نهاد درآمد و لباس مقدس پاسداری را به تن کرد. عشق زایدالوصفی به پاسداری از ثمرات انقلاب داشت. به همین سبب پس از شروع غائلۀ گروهک‌های ضدانقلابی در کردستان به آن منطقه رفت. در کربلای پاوه در کنار شهید چمران در محاصرۀ خودفروختگان وابسته به شرق و غرب قرار گرفت و با شجاعت و ایمان از سنگر خویش با پای تیرخورده حفاظت نمود و محاصره دشمنان را با فرماندهی دلیرانه‌ای درهم شکست.

با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه‌های نبرد نور علیه ظلمت شد. مسؤول چندین محور عملیاتی و هم­چنین با شهیدان احمد کاظمی و حسن باقری هم‌رزم بود. در سمت معاونت اطلاعات عملیات سپاه تهران خدمت می‌کرد که در نتیجۀ همین فعالیت‌ها، هدف شناسایی و تعقیب منافقین کوردل و از خدا بی‌خبر قرار گرفت و در خیابان مطهری و سهروردی دست آن نامردان به خون شهید رنگین شد و سعادت دنیا و آخرتش رقم خورد.

پزشکی ‌قانونی در گزارش خود علت شهادت غلامرضا یوسفیان را چنین بیان می‌کند:

«مردیست در حدود بیست‌ودوساله که علائم خفگی و خفه‌کردن و مسمومیت ندارد. به علت اصابت گلوله به سر، مغز وی متلاشی شده ‌‌است. علت مرگ متلاشی شدن مغز می‌باشد.»

 غلامرضا معراج خونینش را در بیست‌‌ونهم شهریور سال شصت به آسمان آغاز می‌کند. او غسل شهادت کرده بود؛ اما نمی‌دانم در نماز عشق چه خوانده بود و آرزوی دیرینه‌اش را با چه زبانی با خالق خود در میان نهاده بود که این‌چنین اجابت شد. ملائک در آن غروب سرخ بر بال‌های خود انسانی را با خوشحالی به ملکوت اعلی بردند که مسلمان زیست و مسلمان شهید شد.

پیکر پاکش بعد از قضایای طولانی که محل آن در خاطرات است بر روی دستان مردم ولایت‌مدار تهران و آشنایان تشییع و در بهشت‌زهرا، قطعۀ ۲۴، ردیف ۹۵، شماره ۴۶ به خاک سپرده شد.

“راهش جاوید باد”

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.