جستجو در دایره المعارف شهدا

نوشته هایی با برچسب جام گوارای شهادت

شهید محمدقلی نیرنگی 22 آگوست 14

شهید محمدقلی نیرنگی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

دوم مرداد هزاروسیصدوسی‌‌وهفت در روستای کلاته دامغان به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در روستا گذراند. سال پنجاه‌‌وشش به دامغان رفت. شانزده‌‌ساله بود که هم در ذوب‌‌آهن کار می‌کرد و هم شبانه درس می‌خواند. تا سوم راهنمایی درس خواند.

سال پنجاه‌‌ونه ازدواج کرد. خدا پسری به نام حسین به او عطا کرد. همسرش بچه دوم را باردار بود که او شهید شد. شب چهلم او، دخترش فاطمه دیده به جان گشود.

از طریق بسیج به منطقه کردستان اعزام و در سیزدهم آذر هزاروسیصدوشصت، در عملیات آزادسازی محور بانه-سردشت به شهادت رسید. جنازه‌اش پس از تشییع، در گلزار شهدای کلاته دامغان دفن شد.

“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید محمود وحیدی 21 آگوست 14

شهید محمود وحیدی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

دهم مردادماه سال هزاروسیصدوچهل‌وپنج پای به آزمون‌سرای خاکی نهاد تا هجده‌سال بعد در بیست‌‌ویکم اسفندماه سال شصت‌وسه، از آزمون عظیم انسانیت خویش روسفید به‌درآید و پیش ‌از آن‌‌‌که اهریمن آز و نیاز او را به خود سرگرم سازد، دست برجان و جهان افشاند و بی‌پروا و صبور پس از بارها رویارویی با دشمن بی‌مایه، و نزدیک به چهارصدوپنجاه روز نبرد علیه متجاوزان و حضور در مناطق جنگی غرب و جنوب کشور، در عملیات بدر (شرق دجله) سر خویش را به پیشگاه معبود تقدیم دارد و هستی خود را در قمار عشقی پاک یک‌سره دربازد.

پیش از آن ‌که سرّ دلبری او از زبان دیگری گفته‌‌ شود، بهتر است، زندگی‌نامه‌اش را به قلم خود او بخوانیم تا همراه‌تر باشیم با آن‌چه بر او گذشت.

اول به نام خدای بخشنده و بزرگ شروع می‌کنم.

در سال هزاروسیصدوچهل‌وپنج در دامغان متولد شدم. وضع خانوادگی ما در حد متوسط بود. به حول الهی به دبستان رفتم و بعد از پایان دوره ابتدایی به راهنمایی رفتم. بعد از گذراندن این دوره به تهران رفته به درس مشغول شدم تا در رشته اقتصاد تحصیل کنم. آن زمان اوایل انقلاب بود. درحالی‌‌که در تمام کشور آشوب بود درسم را ناتمام رها کردم و به دامغان برگشتم و شروع به ادامه تحصیلم کردم و نزدیک سال جدید یعنی سال هزاروسیصدوشصت‌ویک بود که تصمیم گرفتم به جبهه بیایم.

دفعه اولی که به بسیج رفتم تا اسم‌نویسی کنم گفتند باید پدرت بیاید. من با شوقی سرشار رفتم پیش پدرم و ایشان را آوردم ولی متأسفانه موفق نشدم.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسن خادمیان وامرزانی 21 آگوست 14

شهید حسن خادمیان وامرزانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

حسن، ششمین فرزند خانواده حاج‌غفار و عذراخانم در چهارمین روز مردادماه سال چهل‌ویک در تهران به‌دنیا آمد. قبل از شروع تحصیل از تهران به روستای وامرزان دامغان آمدند.

تا پنجم ابتدایی را در همان روستا درس خواند. ترک تحصیل کرد و به کار آزاد مشغول شد. بعدها برای کار به قزوین رفت و در یک مرغداری مشغول به ‌کار شد. برای خودش درآمد داشت و در امور خیریه هم کمک می‌کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علیرضا طوسی 20 آگوست 14

شهید علیرضا طوسی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

علیرضا فرزند احمد هفتم خرداد سال چهل‌‌وسه در روستای جزن دامغان دیده به جهان گشود. از کودکی بچه‌ها را جمع می‌کرد دور خودش و برایشان روضه می‌خواند. معروف شده بود به علی شیخو.دوره ابتدایی را در روستای محل زندگی‌اش به پایان برد. برای راهنمایی و دبیرستان به دامغان رفت. هم­زمان با تحصیل همراه برادرانش  سر کار هم می­رفت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید ابوالفضل حیدرزاده 19 آگوست 14

شهید ابوالفضل حیدرزاده

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در بهارین صبحی دل‌انگیز در سال هزاروسیصدوچهل‌وهفت هجری شمسی در روستای نعیم‌آباد دامغان بسان غنچه‌ای معطر گل ‌خورشید وجودش شکفت. به عشق مولای تشنه‌لبان نام ساقی دُردی‌کشان دشت بلا را برایش برگزیدند.خردسالی را تجربه می‌کرد که سایه‌سار مهربانی پدر را از دست داد. بار زندگی و تربیت فرزندان روی شانه‌های مادری بود که هماره چادر همتش را به کمر بسته بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمد حمزه ای 19 آگوست 14

شهید محمد حمزه ای

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

زمستان سرد تازه به پایان رسیده بود و بهار با همۀ زیبایی و طراوتش به روستا پا گذاشته بود که خداوند گل وجود محمد را به دامن پاک عذراخانم بخشید. علی‌اکبر مرد باصفا و زحمت‌کش، اولین فرزندش را در آغوش کشید. پیشانی بلند پسر را پدرانه بوسید و در طلب لقمه‌ای نان حلال، پتک همت بر سر سنگ سخت معدن گرفت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسینعلی حسنی 19 آگوست 14

شهید حسینعلی حسنی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

حسینعلی حسنی فرزند سعدالله، متولد دوم اردیبهشت‌‌ماه ‌هزاروسیصدوچهل‌وهشت در شهر نکاست.

مقطع ابتدایی را در نکا گذرانید و سپس همراه خانواده‌‌اش به کلاته‌رودبار دامغان آمد و در مدرسه راهنمایی علوی به تحصیل پرداخت. به ‌‌خاطر شرایط نامناسب اقتصادی خانواده‌اش، از تحصیل دست برداشت و اولویت را به کار و تلاش در کنار پدر داد تا از این راه شاید بتوان به وضعیت معیشتی بهتری دست یافت.حسینعلی علاقۀ زیادی به امور فنی داشت. به همین سبب موفقیت‌هایی هم به دست آورد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی صادقی 18 آگوست 14

شهید علی صادقی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

روستای قدرت‌آباد به یاد داشت که نوجوان هفده‌‌ساله‌ای که جنازه‌اش بر روی دست‌ها تشییع می‌شود، فرزند علی‌‌نقی است که در سال هزاروسیصدوچهل‌‌وهفت به دنیا آمد. پدربزرگ اسمش را علی گذاشت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی اصغر صادقچه 18 آگوست 14

شهید علی اصغر صادقچه

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

علی‌‌اصغر فرند محمدکاظم و خاتون سال هزاروسیصدوچهل‌‌وهفت خورشیدی در روستای صیدآباد از توابع دامغان دیده به جهان گشود. فرزند پنجم خانواده و شهید اول آن‌‌هاست. تا سال سوم دبیرستان در رشته علوم تجربی تحصیل کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید عباس صادقچه 18 آگوست 14

شهید عباس صادقچه

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

فرزند اول حسن در سال هزاروسیصدوچهل‌‌وچهار به دنیا آمد. پدربزرگ، او را عباس نامید به عشق علمدار کربلا.

عباس در همان زادگاهش، روستای صیدآباد دامغان، به مدرسه رفت و به علت سردردهای شدید تا اول راهنمایی بیشتر نتوانست تحصیل کند. رفت و شاگرد مکانیک شد. در کشاورزی و دامداری هم به پدرش کمک می‌کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب