محمد فرزند محمدحسن، متولد اول اسفند هزاروسیصدوچهلونه است. تحصیلات را تا مقطع راهنمایی ادامه داد. شغل آزاد را دوست داشت؛ از آن روی در ایام تابستان مدتی در مغازه در و پنجرهسازی کار کرد.
سه تا از فرزندانشان از دنیا رفتند. در سوم آبان سال چهلوشش، خدا غلامرضا را به آنها داد. پدرش حسن، با شغل کشاورزی زندگی را اداره میکرد. مادرش از دوستداران اهل بیت(ع) است.
چهار سال از زندگی مشترک گلمحمد و فاطمه میگذشت. گلمحمد در شرکت زغالسنگ به کار شرافتمندانه کارگری مشغول بود. روزهایی که فاطمهخانم بهتنهایی بار مشکلات زندگی را به دوش میکشید، گلمحمد نیز در سیاهی و تاریکی معدن، رنج دوری و تنهایی فاطمه را میفهمید و به یادش بود.
محمدحسن فرزند علیاصغر در سال هزاروسیصدوچهلوسه، در روستای جزن دامغان در یک خانواده ششنفره به دنیا آمد. دوران دبستان و راهنمایی را در روستا گذراند. برای ادامه تحصیل به دامغان رفت و در هنرستان شهید چمران به تحصیل پرداخت.
غلامحسن فرزند عباسعلی بهمن سال هزاروسیصدوچهلونه در روستای غنیآباد دامغان به دنیا آمد. ابتدایی را در غنیآباد و راهنمایی را در دامغان گذراند. هر روز کله سحر بیدار میشد و پای پیاده میرفت دامغان تا به کلاس درس برسد. علیرغم کمبود امکانات، همیشه نمرات خوبی میگرفت.
پدرش آقاکمال، فرهنگی بود و آشنا به مسائل دینی. به نمازخواندن بچهها خیلی اهمیت میداد. خلیل هم که در چنین خانوادهای رشد کرده بود.
پدربزرگش، ملاخلیل، روحانی بود و معلم و در ادارۀ اوقاف کار میکرد.خلیل مهربان بود و صمیمی؛ شجاع و نترس و ورزیده؛ اصلاً زیر بار حرف زور نمیرفت. مرتب و منظم و شیکپوش هم بود.
دوستدار طبیعت و عاشق تیراندازی و در این رشته حرفها برای گفتن داشت.اولین فرزند خانواده بود و تحصیلاتش را تا سوم دبیرستان ادامه داد.
در سپیدهدم بیستوسومین روز اسفندماه سال هزاروسیصدوچهلوهشت راز یک میلاد سرخ نهفته بود. سیدمحسن در خاندانی از سلالۀ سادات، متدین، دلبستۀ آستان عصمت و طهارت در تهران به دنیا آمد. خورشید گرمای آغوش مادر و سبزهزار ایمان پدر، مأمن بالیدنش بود.