جستجو در دایره المعارف شهدا

نوشته هایی با برچسب جام شیرین شهادت

شهید محمدحسن خواجه 1 سپتامبر 14

شهید محمدحسن خواجه

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمدحسن فرزند علی‌اصغر در سال هزاروسیصدوچهل‌‌وسه، در روستای جزن دامغان در یک خانواده شش‌‌نفره به دنیا آمد. دوران دبستان و راهنمایی را در روستا گذراند. برای ادامه تحصیل به دامغان رفت و در هنرستان شهید چمران به تحصیل پرداخت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسن خطیرنامنی 30 آگوست 14

شهید حسن خطیرنامنی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

حسن در چهارمین روز از خردادماه سال هزاروسیصدوبیست‌وهشت خورشیدی زمینی شد و نور وجودش در خانۀ کاظم‌آقا و صغرا‌خانم تابیدن گرفت. زندگی سخت دهۀ سی و سختی تحصیلات موجب شد که تنها شش کلاس درس بخواند و زودتر با فرازوفرود زندگی آشنا شود. از بیست‌وهفتم خرداد سال چهل‌وهشت تا بیست‌وهفتم خرداد سال پنجاه سرباز بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمدرضا خدابنده لو 29 آگوست 14

شهید محمدرضا خدابنده لو

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در شرقی‌‌ترین نقطۀ ایران، مشهد که خورشید به احترام طلوع می‌‌کند و  نقاره‌‌هایش گوش آسمان را کر، در اولین روز بهار، علی‌‌اصغر و همسرش سومین فرزند را در آغوش گرفتند و به یمن ورودش به پابوسی مولایش امام رضا(ع) شتافتند و در زیر بارش مهربانی‌‌اش نام فرزندشان را محمدرضا گذاشتند که تا نفس برمی‌‌آورد، بنده‌‌ای باشد از بندگان راضی خداوند و در مسیر «رضاً به رضائک» گام بردارد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید زین العابدین حسن بیکی 18 آگوست 14

شهید زین العابدین حسن بیکی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سال هزاروسیصدوپنجاه‌‌ویک خورشیدی در شهرستان دامغان فرزند آخر محمدمهدی حسن‌‌بیکی و صغری حقیری به دنیا میآید. پدر و مادر او را زین‌‌العابدین مینامند و این به دلیل ارادت‌شان به امام چهارم(ع) است.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حمیدرضا حاجی پروانه 18 آگوست 14

شهید حمیدرضا حاجی پروانه

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

با اولین روز اسفندماه سال چهل‌‌وهفت آمده بود. مثل تابش خورشید اسفند، دوست‌‌داشتنی و دل‌‌پذیر. لطف‌‌الله نام فرزندش را حمیدرضا گذاشت و سجدۀ شکرش را بارها به جا آورد.

پدر کارمند بود و روزگار حمیدرضا در کنار خانواده، در لابه‌‌لای خواب‌‌های خوبی که خداوند برای بندگان مؤمن و شاکر خود در گهوارۀ زمین می‌‌دید، می‌‌گذشت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسین شعبانی 18 آگوست 14

شهید حسین شعبانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در شهریور‌ماه سال ‌‌‌هزاروسیصدوچهل‌وسه در روستای ابراهیم‌آباد دامغان به دنیا آمد و بیست بهار و زمستان زیست. پدرش غلامعلی اهل روستای سبحان بود. حسین تحصیلات ابتدایی را در مدرسۀ فیضیه روستای سبحان گذراند و برای ادامۀ تحصیل به مدرسه راهنمایی اقبال‌لاهوری قدرت‌آباد رفت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی اصغر جلالیانی 18 آگوست 14

شهید علی اصغر جلالیانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

علی‌اصغر فرزند محمدرضا، یکم فروردین‌‌ماه یک‌هزاروسیصدوسی‌وشش در روستای قلعه چهارده (شهر دیباج) دامغان پا به عرصۀ وجود نهاد. تحصیلات خویش را تا دوم ابتدایی در دبستان هدایت همان روستا، ادامه داد و به‌‌خاطر فقر مالی نتوانست فراتر از این رود. ترجیح داد که کار کند تا بتواند به اقتصاد خانواده کمک نماید. پدرش از راه کشاورزی و دام‌‌داری امورات خویش را می‌گذرانید. هرچند اعضای این خانواده پرجمعیت برای امرار‌‌معاش همگی تلاش می‌کردند باز هم درآمد ناکافی، سایه فقر را بر سر آنان گسترانیده بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید عربعلی جشن 17 آگوست 14

شهید عربعلی جشن

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

حلول  اولین روز فروردین سال هزاروسیصدوچهل‌وسه گل وجود عربعلی را به فصل ساده و باصفای باباقلی و بی‌بی‌‌خانم بخشید. باباقلی مسرور از تولد چهارمین فرزندش، کنار بی‌بی خانم نشست و کودکش را در آغوش کشید و با خودش گفت: «پسر است؛ عصای دست پدر است. آن ‌هم برای زندگی روستایی ما که چرخش با دام‌‌داری و کشاورزی می‌چرخد. خدا را شکر!» ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید رجب پریمی 14 آگوست 14

شهید رجب پریمی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

رجب پریمی نهم اردیبهشت سال هزاروسیصدوسی‌ویک در روستای خورزان، از توابع شهر دامغان در خانوادۀ مذهبی به دنیا آمد. تا پایان دورۀ ابتدایی را درس خواند. برای کمک به هزینه‌های زندگی به یاری پدر شتافت و به کار بنایی و کارگری مشغول شد. بعد از مدتی ازدواج کرد که ثمرۀ ازدواجش سه فرزند است.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید قدرت الله الیاسی تویه 7 آگوست 14

شهید قدرت الله الیاسی تویه

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

با کم‌وکاستی‌های زندگی به‌راحتی کنار می‌آمد و هرگز لب به شکایت باز نکرد. فقط می‌خواست کانون خانواده گرم و گرم‌تر باشد.

به برنامه‌های مذهبی علاقۀ زیادی داشت، ازجمله شرکت در دعاهای کمیل و توسل و حضور در مسجد و نماز جماعت. مقید به انجام واجبات بود و ترک محرمات. در تظاهرات و راه‌پیمایی‌ها با وجود سن کم شرکت فعال داشت. عصای دست پدر بود و محرم اسرار مادر.

ادامه مطلب

ادامه مطلب