مطالب منتشر شده در دسته ی "سرباز"
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
داوود فرزند محمدحسن در سال هزاروسیصدوچهلوهفت در تهران به دنیا آمد. آن زمان پدرش در راهآهن کار میکرد. اولین فرزند خانواده بود. بهخاطر کار پدر به دامغان آمدند. داوود تحصیلات ابتداییاش را در روستای صلحآباد دامغان به پایان رساند. در کار کشاورزی کمک حال پدرش بود.
در دوران دفاع مقدس، از طرف سپاه پاسداران به جبهه اعزام شد. چهار ماه در جبهه بود و در عملیات بیتالمقدس۳ منطقه ماؤوت عراق در بیستوپنجم اسفند شصتوشش، به شهادت رسید.
هماکنون پیکر مطهرش در گلزار شهدای روستای صلحآباد آرمیده است.
“راهش جاوید باد”
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
سال هزاروسیصدوسیوهشت هجری شمسی در شهر دامغان به دنیا آمد. در خانوادهای متوسط و مذهبی و محب اهل بیت(ع).
شهید به شعر و ادبیات علاقه داشت. اوقات فراغت نه تنها دیوان شاعران را میخواند بلکه از روی آنها هم مینوشت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
آقاصفر کارگری ساده و باصفا در کنار همسرش حوا در روستای عبدیا در حوالی کویر دامغان، روزگار میگذراندند.
تابستان سال چهلوچهار از راه میرسید و خردادماه گرم و پرثمر عبدیا پیامآور آن. پنجم خردادماه که شد، حواخانم پسری زیبا و دوستداشتنی را در آغوش گرمش جای داد. آقاصفر، با دستان مهربان ولی پینهبسته فرزندش را در آغوش گرفت و هزار آیه شکر بر لبانش جاری شد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
نوزدهساله بود که رخت از جهان خاکیان به جوار افلاکیان کشید. در قامت یک سرباز وطندوست و باایمان خونش را نثار سرزمین و آیین و مردمش کرد تا کاری کرده باشد در خور انسانیتش.
روز بیستوپنجم مردادماه سال هزاروسیصدوچهلوشش بود که پنجمین فرزند، روشنیبخش چشم عباسآقا و خانمکلثوم شد. آمد که وظیفه پرورش او بر دوش پدر و مادر مهربانش بیفتد تا در روز شمار، پروندهای وزین در پیشگاه پروردگار مهربان داشته باشند. او را یدالله نامیدند تا بهراستی دست خدا باشد و یاور دلاورانی که دل در گرو عشق خدا داشتند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
محمدرضا اولین فرزند حسن، سال هزاروسیصدوچهل در دامغان به دنیا آمد. دوران نوجوانی او مصادف بود با اوج فعالیتهای انقلاب. همچون دیگر اقشار جامعه به سهم خود شرکت داشت. چندین بار توسط شهربانی دستگیر و شکنجه شده بود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در اولین روز از دومین ماه گرم سال، خداوند دعاهای چندین و چند سالۀ محمدعلی و همسرش را اجابت کرد و چشم و چراغ خانه و زندگی ایشان را به نور تولد علیاصغر روشن کرد.
او را نذر امامرضا(ع) کرده بودند و تا سالیان سال، هر سال موهایش را میتراشیدند و هموزنش صدقه میدادند و او را هر سال به پایبوسی هشتمین امام معصوم(ع) میبردند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
29 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
بعد از هفت سال انتظار و گذشت دوران سخت و شیرین بارداری، آمدنش لحظهبهلحظه نزدیکتر میشد. پدرش تهران بود. بعد از سه روز از تولد حسن تازه با خبر شد. بعد از یک هفته از قدم نورسیده، مشهدی علیاکبر به نکا آمد و چشمش به دیدار اولین فرزندش روشن شد و تقویم، سال هزاروسیصدوچهلوپنج را نشان میداد. آن روز شیرین در روزشمار زندگی و بوستان خاطرات خانواده ثبت شد و شور و شعف وصفناشدنی برای پدر و مادر به همراه داشت. اگرچه وضع مالی چندان خوبی نداشتند ولی شادی داشتند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
29 آگوست 14
“بسم رب الشهداء والصدیقین”
محمد خدادادی در دیماه سال هزاروسیصدوچهل در خانوادهای کشاورز و زحمتکش در روستای مؤمنآباد دامغان به دنیا میآید. تحصیلات ابتدایی را در روستا میگذراند. بعد از آن تحصیل را رها میکند و به دنبال کار به تهران میرود. روزها کار میکند و شبها درس میخواند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
29 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
بیستوششمین روز از شهریور سال چهل، خدا آرزوی دهسالۀ محمدابراهیم خدابندهلو و سکینه خانم را برآورده ساخت و دیدگانشان را به تولد کودکی روشن نمود.
اسمش را به نیت امام هشتم «علی بن موسیالرضا(ع)» محمدرضا گذاشتند و با هزار عشق و امید به تربیتش پرداختند. محمدرضا تا دوازده سال، تنها فرزند خانواده بود. در روستای علیآباد دامغان در کنار پدر و مادری زحمتکش بزرگ میشد و درسهای بزرگتری میگرفت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
27 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
رحیم فرزند محمود، بیستم تیر هزاروسیصدوچهلوشش در بهشهر به دنیا آمد. به مدرسه رفت و تا اول راهنمایی درس خواند. از سال هزاروسیصدوشصت به امیرآباد دامغان مهاجرت کردند. به رشته برق علاقه داشت و دوست داشت در همین رشته ادامه تحصیل دهد. به دلیل نبودن رشتۀ موردعلاقهاش در امیرآباد و مشکل رفتوآمد به شهر ترک تحصیل کرد. نزد داییاش به سیمانکاری مشغول شد. بعدها در همین کار استاد شد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب