نوشته هایی با برچسب غیور مردان
22 می 15
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
مهربان بود و دلسوز. خالص وبیریا. شوخطبع و شاد. بسیار باتقوا. عاشق ولایت و اسلام و قرآن بود. سن کمی داشت و ایمان بالایی.در سال هزاروسیصدوچهلوچهار، در روستای محمدآباد دامغان به دنیا آمد. در خانوادهای دیندار و عاشق ائمه اطهار(ع).مشهدی رمضان، پدرش، مرد باصفا و زحمتکشی است که وقتی هنوز پدر دو شهید نبود، محبوب قلوب اهل آبادی بود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
5 اکتبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
شناسنامهاش او را متولد سرزمین پیوند مهربان جنگل و دریای بیکران، جغرافیای کهنسال گرگان میداند؛ اما نسبش به مردمانی میرسد که کویر تشنهها را به جرعهجرعه آب دست قناتها سیراب کردند تا آبادی آنها هم به غنای قناعت مردمانش مباهات کند و غنیآباد نام بامسمای آن باشد. علیرضا مهر مادری را با سرشت زهرایی او که وامدار نام زهرا(س) بود چشید.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
5 اکتبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
علی فرزند حسین در سال هزاروسیصدوچهلوشش در شهرستان دامغان دیده به جهان گشود. دو برادر و سه خواهر دارد.از کودکی آرام و صبور بود. شرکت در مراسم مذهبی کمکم شخصیتش را رشد داد. در کارهای خانه و مزرعه یار و همراه پدر و مادرش بود.تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم در دامغان به پایان رساند. از سال دوم راهنمایی به عضویت جهاد درآمد و در بسیج هم حضور فعال داشت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
1 اکتبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
امرالله در بهاری که خداوند با هزارویک رنگ زمینش را آذین بسته بود و پرندگان با هزارویک نام او را میستودند، چهارمین گل بهاری خودش را در پنجمین روز بهار سال هزاروسیصدوچهلوهفت در آغوش گرفت. سرزمین خشک و تبدار روستای فرات تنپوش سبزش را بر تن کرده بود. مجتبی نام زیبایی بود که برای او انتخاب کردند تا در جاری ایمان و توکل امرالله و همسرش، فطرت پاکش متجلی شود.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
1 اکتبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
خانۀ مشهدی علیاصغر سالها سوتوکور بود و جای سروصدای بچه در آن خالی که یکباره روزنهای قلب این مرد خدایی را روشن کرد و به دلش برات شد تا با توسل به امام رضا(ع) موجبات گرمای خانهاش را فراهم کند. زندگی آنها سخت بود و نبود امکاناتی چون آب و برق و از همه مهمتر وضع مالی نامناسب شده بود مزید بر علت؛ اما با آمدن این طفل شادی و شعف سرای آنها را فراگرفت و چون این تقارن با ماه شعبان قرین شد نامش را شعبان گذاشتند.تولدش در روز دوم فروردینماه سال هزاروسیصدوچهلونه شور و نشاط سال جدید را نیز دوچندان کرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
26 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
محمدحسین فرزند غلامحسین سال هزاروسیصدوچهلوپنج در روستای تویهدروار از توابع شهرستان دامغان دیده به جهان گشود. او پنج برادر هم دارد. پدرش برای تأمین مخارج خانوادهاش، دامداری و کشاورزی میکرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
2 سپتامبر 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
دوازدهمین روز از تیرماه سال هزاروسیصدوبیستوپنج روستای کویری حسنآباد دامغان که گرمای طاقتفرسایش رمق و تاب را از تن میربود، در خانۀ سیدمحمدعلی عطر سپند و صلوات و گریههای از سر شوق، طراوتی بهاری را در مشام جان خانواده میریخت. سیدعلی سومین پسر خانواده متولد شد. شور و شادمانی، زندگی ساده و صمیمیشان را پر کرد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
18 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
عینالله در سال هزاروسیصدونوزده در خانواده علیاصغر به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا ششم ابتدایی ادامه داد و سپس به خاطر فوت پدر مشغول کار شد. بعد از مدتی ازدواج کرد و از همسرش صاحب شش فرزند گردید.
ادامه مطلب
ادامه مطلب