زمین که رخت زمستان را از تن بهدر کرد، همراه با بهاری دیگر، تو نیز آمدی به سال هزاروسیصدوسیودو. تا کوچهپسکوچههای علمدار محله عطری دیگر به خود گیرد. حبیبالله نام زیبای محمدمهدی را بر تو نهاد تا ستوده باشی و هدایتگر.محمدمهدی دوران ابتداییاش را در همان زادگاهش آغاز کرد و دورۀ دبیرستانش را در بهشهر نیمه کاره گذاشت.
تو آمدی و قدمهای سبزت به زیبایی تولد یک ستاره بود. سال هزاروسیصدوسیوپنج، خورشید وجودت، اولین روز طلوعش در خانهای بود که اطلسیها هر روز به ناز به تمنای وجود خورشید مینشستند. پدر نوای خوش توحید در گوش تو سرود و در زیر بارش لبخندها نام تو را به زیبایی گلهای محمدی و به عشق آخرین سفیر رسالت، محمد نهاد. در روستای برم دامغان به دنیا آمدی و در تهران بزرگ شدی.
هشتمین روز خردادماه سال هزاروسیصدوشانزده، دفتر روزگار نام حسن شیرآشیانی فرزند علیاکبر را در خود ثبت کرد. در خانوادهای متدین و مذهبی در شهرستان دامغان به دنیا آمد. تا ششم ابتدایی درس خواند. کودکی بیش نبود که سایه مهربان پدر را از دست داد. درس و تحصیل را رها کرد و برای پیداکردن کار و ادامه زندگی به تهران رفت.
نیمههای برگریزان سال هزاروسیصدوبیستویک و خشخش برگهای پاییزی فضای کوچه باغهای روستای برم را پر کرده بود.مسافر نهماهه فاطمهخانم از راه رسید. علیمحمد شادمان از تولد اولین فرزند، شکر خدای مهربان را بهجا آورد.فرزند را در آغوش کشید و بوسهای بر گونهاش نهاد. وقتی صدای گریۀ کودک با گرمای نفس پدر درآمیخت، نوای «اشهد ان لا اله الا الله» را زیر گوشش زمزمه کرد و او را رمضانعلی خواند.مادر با همۀ وجود درس عشق و ازخودگذشتگی را به او آموخت.
پانزدهم مرداد سال هزاروسیصدوچهلوشش در شهرستان بهشهر به دنیا آمد. نام او را پدربزرگش محمدعلی گذاشت. خانواده آقااسماعیل به شهرستان دامغان و روستای بق مهاجرت کردند. دوران ابتدایی را در روستای بق گذراند اما به دلیل نداشتن امکانات ترک تحصیل کرد.
محمدعلی فرزند نوروزعلی در سال هزاروسیصدوچهلوپنج در روستای آستانه از توابع دامغان بهدنیا آمد. فامیل قبلیاش مطرب بود ولی او دوست نداشت و فامیلش را تغییر داد و هنرمند گذاشت. تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی در دامغان ادامه داد. سال هزاروسیصدوشصتوچهار از طریق ژاندارمری دامغان بهعنوان سرباز به منطقه میمک اعزام شد. در فعالیتهای بسیاری شرکت داشت.
بیستودوم شهریور هزاروسیصدوشصتوشش در منطقه میمک به شهادت رسید. جنازهاش پس از انتقال و تشییع، در گلزار شهدای زادگاهش دفن شد.
شهید مهدی مزعنی فرزند حبیبالله در ۱۳۳۲/۰۱/۰۱ در دامغان متولد شد. تحصیلاتش را تا دیپلم خواند پس از پایان تحصیلات در ذوب آهن به عنوان تکنسین مشغول کار شد. در محرم سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد.
محمدمهدی اولین فرزند محمود و آمنه در اولین روز از شهریور سال چهلوهفت در دامغان دیده به جهان گشود و اهل خانواده را خوشحال کرد. تا سوم راهنمایی درس خواند و ترک تحصیل کرد.تا دوم ابتدایی را در روستای رضیآباد نزد پدربزرگش درس خواند.
علیاکبر فرزند محمدعلی، دهم مرداد هزاروسیصدوبیستوچهار در گلوگاه بهشهر، در خانوادهای مذهبی و محب اهل بیت(ع) دیده به جهان گشود.
در کنار پدر و مادر خود به همراه برادران و خواهرانش رشد میکرد؛ در روزهای فقر و بیداد طاغوت. دوازدهساله بود که پدرش از دنیا رفت. مجبور بود کار کند تا خرج مادر، خواهران و برادر چهارسالهاش را دربیاورد. در کنار کارکردن، قرآن و احکام دینی را هم می آموخت. حقوق ماهیانهاش پنج تومانی میشد. مادرش بهخاطر فقر و نداری دوباره ازدواج کرد. خواهران علی اکبر که ازدواج کردند، مادر برای او هم آستین بالا زد و در وطن اصلی اش دامغان، از روستای صلح آباد برایش زن گرفت. دخترخالهاش بود. وقتی ازدواج کرد، برادر کوچکش را هم پیش خودش برد.
سعدی زمانی فرزند عبدالعلی در سال هزاروسیصدونوزده در روستای چناقبلاغ شهرستان میانه بهدنیا آمد. به مدرسه رفت و تا پنجم ابتدایی را درس خواند و سپس ترک تحصیل کرد. به کار آزاد مشغول شد. بعد از سن قانونی گواهینامه رانندگی گرفت و به شغل رانندگی پرداخت و راننده بلدوزر شد. در سال چهلوسه با دخترخاله خود ازدواج کرد و برای کار به کرمان رفت و کارمند رسمی ذوبآهن کرمان شد. بعد از مدتی به البرزشرقی شاهرود منتقل شد.