جستجو در دایره المعارف شهدا

مطالب منتشر شده در دسته ی "پاسدار"

شهید سعید علیزاده 23 فوریه 16

شهید سعید علیزاده

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

کارمند بانک بود و مؤمن و مقید. در تظاهرات و مبارزات سیاسی انقلاب شرکت فعال داشت. آن زمان ساکن شاهرود بودند ولی هر روز به دامغان می‌‌آمد و در تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت می‌‌کرد و برنامه‌‌اش را دقیق تنظیم می‌‌کرد تا لحظه‌‌ای از کارش غافل نماند. خدابیامرز حاج‌‌علی‌‌اصغر می‌‌گفت: «دزدی فقط از دیوار دیگران بالارفتن نیست. هر کارمندی، کارگری که از کارش کم بگذارد به‌‌نوعی دزد است.»سعید مجرد بود و فرزند آخر خانواده و در خانه چنین پدری رشد کرده بود. دارای دو برادر بود و یک خواهر.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید سید مصطفی سجادی نژاد 3 جولای 15

شهید سید مصطفی سجادی نژاد

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در میان گل‌‌‌های بهشتی در سومین روز اردیبهشت‌‌‌ماه سال ‌هزاروسیصدوچهل‌‌‌ویک همراه با عطر خوش گل‌‌‌های محمدی، فرزندی زهرایی(س) و از تبار خاتم مرسلین(ص)، دست در دست عرشیان الهی قدوم پاکش بر زمین نهاده شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید حسین یحیی 29 ژوئن 15

شهید حسین یحیی

“بسم رب الشهداء و الصدیقین”

پاییز سرد چهل‌‌وچهار شمسی، با صدای قدم‌‌های باد کویری که در  محله‌‌ها و کوچه‌‌های قدیمی شهر می‌‌گشت، از راه رسیده بود. سرخی گونۀ برگ‌‌ها از شبنم‌‌های مات و یخ‌‌بستۀ صبح‌‌گاهی بر روی آن‌‌ها، همه نشان از پاییزی سرخ‌‌رنگ داشتند.

البته آقامهدی و زهراخانم تمام این جلوه‌‌های زیبای خداوند را با تولد فرزندشان دوچندان می‌‌دیدند و مثل هزاران درخت  در غروب‌‌های سنگین و رازناک پاییز، به شکرگزاری سر فرو برده و هزاران هزار بار شکر خدای‌شان را نمودند.

اشک ریختند و به حرمت و عزت عزیزترین مرد آسمان‌‌ها و زمین نامش را حسین گذاشتند تا عاقبت در عبور از راه‌‌های ناهموار و در گذر از تمام سایه‌‌ها و رنج‌‌ها به مدد صاحب نامش وانماند. درد را بیابد و در دریای حقیقت، گوهر پاکی و نیکی، عشق، محبت، ایمان به خدا، راستی و … را بیابد.حسین در یکی از قدیمی‌‌ترین محله‌‌های شهر به‌‌ نام محله ‌‌امام رشد کرد و بزرگ شد و تا سوم راهنمایی تحصیل کرد.

مهرماه شصت‌‌ودو از راه رسیده بود. دیگر لحظات حسین سرشار از ذکر بود و دست‌‌هایش رو به آسمان. با ثناگویان خلوت شب هم‌‌نجوا می‌‌شد و رازناک‌‌ترین لحظات را بر پرده گوش جهان ثبت می‌‌نمود.

او که فصلی از روزگارش این‌‌چنین گذشته بود، برای چشیدن طعم رهایی، شیرین‌‌ترین زمزمه‌‌هایش تنهایی بود و نجوای عاشقانه. شاهدی که همراه دوستان شهیدش چون عالمی و مشهد به دنبال گمشده‌‌شان بودند:

«درد عشقی کشیده‌‌ام که مپرس     

                                       زهر هجری چشیده‌‌ام که مپرس»

شاهد این شیدایی او و دوستانش سال‌‌هاست به یادگار مانده است. هیئت انصارالحسین و نوای شیدایی‌‌شان هر از چند گاهی به بهانه‌‌ای در گوش شهر می‌‌پیچد و درد عابری را تازه می‌‌کند.

سال شصت‌‌ودو سال بی‌‌تابی حسین و راهی شدنش به میدان بود. در میانۀ راه که باشی، به عناوین گوناگون خوانده می‌‌شوی و حسین نیز چنین بود.

به عضویت سپاه اسلام که درآمد، فرمانده دسته خوانده شد. معاون گروهان هم شد و زمانی نیز فرمانده گروهان بود اما حسین برای رسیدن، بهانه‌‌ها را به کناری گذاشت.

سال شصت‌‌وشش تن به وصلتی آسمانی سپرد اما بی‌‌تعلق‌‌تر، سر فراتر و آزادتر پای در راه گذاشت و این عبور عاشقانه را جاری‌‌تر از همیشه ادامه داد.

مردادماه شصت‌‌وهفت از راه رسید و جنگ تمام شد؛ اما دلش چیز دیگری می‌‌گفت. هنوز عابر به پایان راه نرسیده بود. این را از نگاهش می‌‌شد فهمید.

ششم مردادماه، تنگه چارزبر بهانۀ دیدارش شد؛ اما مرصاد هم با دلیری‌‌های او و خیل دوستان هم‌‌رزم و شهیدش رو به پایان بود که در آخرین ساعات عملیات، این فرمانده دلاور مهیای دیدار شد و به آرزویش رسید و عابر عاشق در آغوش مولایش جای گرفت.

شهیدآباد شهر دامغان، سال‌‌هاست که پیکر او را  به میزبانی نشسته است.

“راهش جاوید باد”

ادامه مطلب
شهید سید علی اصغر شنایی 10 ژوئن 15

شهید سید علی اصغر شنایی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

دهم آبان‌‌ماه سال هزاروسیصدوپنجاه‌‌ونه، در خانواده‌‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. پدربزرگش مرحوم سیداسحاق، به علت علاقۀ بسیار به حضرت علی‌‌اصغر(ع) نام او را علی‌‌اصغر گذاشت. پدرش سیدعباس، کشاورز و دامدار بود و به حلال و حرام بسیار اهمیت می‌‌داد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمد علی ذوالفقاریان 10 ژوئن 15

شهید محمد علی ذوالفقاریان

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

تابستان بود و خورشید تیرماه سخاوتمندانه بر اهالی کویری شهر دامغان طلا می‌‌پاشید. خوشه‌‌های گندم به بار نشسته بود. خنکایِ نسیمِ تولدِ محمدعلی خستگی انتظار نه‌‌ماهه را از تن مادر و پدر به در کرد. هجدهمین روز از اولین ماه گرم سال ‌‌هزاروسیصدوسی محمدعلی پا به عرصۀ گیتی نهاد. 

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید مهدی خراسانی 10 ژوئن 15

شهید مهدی خراسانی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

پنجمین روز مردادماه سال هزاروسیصدوشصت هجری شمسی، روستای خورزان دامغان، خانۀ حسین‌‌آقا شاهد زیباترین حضور زندگی و لبخندهای اجابت پروردگار بود.

نور تولد مهدی چشم ستارگان فلک را روشن کرد و آسمانیان به نامش غزل‌‌خوان شدند وقتی که در آغوش مهربان مادر جای گرفت. هیچ کس جز خدا نمی‌‌دانست که مادر مهدی از جملۀ مادرانی است که دسته‌‌گل به رود می‌‌فرستند؛ گاهی به نیل، گاهی به علقمه یا اروند و کارون…

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمد مهدی ایثاری 9 ژوئن 15

شهید محمد مهدی ایثاری

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

ستوان‌یکم محمدمهدی ایثاری فرزند محمدعلی بیست‌وچهارم اردیبهشت هزاروسیصدوشصت‌وچهار در خانواده‌ای مذهبی در دیباج دامغان متولد شد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علیرضااکبرزاده 9 ژوئن 15

شهید علیرضااکبرزاده

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

به گواهی شناسنامه، علیرضا از اهالی تهران است اما به‌ راستی او متولد مهران بود. جایی که آسمانی شد و نقطه پرواز او بود. علیرضا متولد بیست‌وهفتم آذرماه سال چهل‌ویک در خانواده‌ای که سهم مهربانی پدر و مادر باید بین چهار برادر و پنج خواهر قسمت می‌شد، به دنیا آمد.

پدرش پیمانکار آزاد شرکت نفت و راننده کامیون بود و تمام جاده‌های زندگی را با چرخ‌های همت و تلاش در کسب روزی حلال طی می‌کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید یحیی میرزاپور 22 می 15

شهید یحیی میرزاپور

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

زیر سقف بلند آسمان، روی دامان زمین، دست‌‌های رقیه‌‌خانم در صبحگاه بهاری بیستم فروردین لایق شکوفه‌‌های اجابت شد. خدا گل وجود یحیی را به گلستان زندگی‌‌شان هدیه داد.یحیی فرزند اسماعیل، در سال هزاروسیصدوچهل در خانواده‌ای مذهبی در شهر دامغان به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا دیپلم خواند. پدرش نابینا بود و در حمام کار می‌کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید جعفر مهرابی 22 می 15

شهید جعفر مهرابی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

مهربان بود و دل‌‌سوز. خالص وبی‌‌ریا. شوخ‌‌طبع و شاد. بسیار باتقوا. عاشق ولایت و اسلام و قرآن بود. سن کمی داشت و ایمان بالایی.در سال هزاروسیصدوچهل‌‌وچهار، در روستای محمدآباد دامغان به دنیا آمد. در خانواده‌‌ای دین‌‌دار و عاشق ائمه اطهار(ع).مشهدی رمضان، پدرش، مرد باصفا و زحمت‌‌کشی است که وقتی هنوز پدر دو شهید نبود، محبوب قلوب اهل آبادی بود.

ادامه مطلب

ادامه مطلب