جستجو در دایره المعارف شهدا

مطالب منتشر شده در دسته ی "مردمی"

شهید محمدمهدی مزئنی رکاوندی 16 آوریل 22

شهید محمدمهدی مزئنی رکاوندی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

زمین که رخت زمستان را از تن به‌‌در کرد، همراه با بهاری دیگر، تو نیز آمدی به سال هزاروسیصدوسی‌‌ودو. تا کوچه‌‌پس‌‌کوچه‌‌های علمدار محله عطری دیگر به خود گیرد. حبیب‌‌الله نام زیبای محمدمهدی را بر تو نهاد تا ستوده باشی و هدایت‌‌گر.محمدمهدی دوران ابتدایی‌‌اش را در همان زادگاهش آغاز کرد و دورۀ دبیرستانش را در بهشهر نیمه‌‌ کاره گذاشت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
محمد علیزاده برمی 18 نوامبر 21

محمد علیزاده برمی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

تو آمدی و قدم‌های سبزت به زیبایی تولد یک ستاره بود. سال هزاروسیصدوسی‌وپنج، خورشید وجودت، اولین روز طلوعش در خانه‌ای بود که اطلسی‌ها هر روز به ناز به تمنای وجود خورشید می‌نشستند. پدر نوای خوش توحید در گوش تو سرود و در زیر بارش لبخندها نام تو را به زیبایی گل‌های محمدی و به عشق آخرین سفیر رسالت، محمد نهاد. در روستای برم دامغان به دنیا آمدی و در تهران بزرگ شدی.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید سید حسن شاهچراغی 28 ژوئن 15

شهید سید حسن شاهچراغی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

سیدحسن فرزند سیدعلی، دوم‌‌ شهریور هزاروسیصدوچهل‌‌وهفت در روستای خورزان از توابع دامغان، در یک خانواده مذهبی متولد شد.

فرزند اول خانواده بود. پنج برادر و دو خواهر دارد. تا چهارم ابتدایی را در روستای خورزان درس خواند. به‌‌ خاطر مشکلات مالی و اقتصادی درس و تحصیل را رها کرد و به کار مشغول شد تا کمک‌‌خرج خانواده باشد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهیده نجمه علی آبادی 12 ژوئن 15

شهیده نجمه علی آبادی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

زمستان بود و اولین روز از ماه آخر فصل سال هزاروسیصدوپنجاه‌‌ونه. یک ماهی تا سال جدید باقی مانده بود؛ اما عید زودتر از همیشه قدم به خانۀ آقا عباسقلی نهاد و نوید تولد گلی را داد.

دردی شیرین لحظه‌‌ به لحظه وجود بتول‌‌خانم را پر می‌‌کرد. دخترکی از سلالۀ پاکی‌‌ها به دنیا آمد. سومین فرزند و تک‌‌ستارۀ خانواده بود. پدر او را نجمه نامید.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید عباسقلی علی آبادی 12 ژوئن 15

شهید عباسقلی علی آبادی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در ششمین روز از دومین ماه فصل سرد و برفی سال هزاروسیصدوبیست‌‌‌وپنج در شهرستان دامغان پا به عرصۀ گیتی نهاد. پدرش عباسعلی به‌‌‌خاطر ارادتی که به ائمۀ اطهار(ع) داشت نامش را عباسقلی نامید.هفت‌‌‌ساله بود که وارد دبستان شد. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید اسدالله رضایی 10 ژوئن 15

شهید اسدالله رضایی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در دل کوهسار شمالی و سرسبز دامغان، در روستای کلاته، در دهمین روز مردادماه سال هزاروسیصدوسی‌‌ویک، چشم و چراغ اهل خانه به نور تولدش روشن شد. دامان مهربان طبیعت مأمن بالیدنش بود. خیلی زود قد کشید و بزرگ شد و به مدرسه رفت. تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به اتمام رسانید و پس از آن پابه‌‌پای پدر و افراد خانواده در مزرعه و باغ کشاورزی می‌‌کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید عباس خالداران ( امین نیا ) 10 ژوئن 15

شهید عباس خالداران ( امین نیا )

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

بیست‌‌ودوسالگی‌‌اش را در تابوت نهاده بودند. پیرمرد چشمان گریان و نگاه نجیبش را به اطراف چرخاند؛ جز تعداد اندکی پیر و جوان کسی دوروبرش نبود. نیمه‌های شب مخفیانه و غریبانه آمده بودند امام‌‌زاده پیکر عباس شهید را دفن کنند. کربلا بود انگار! یاد مولایش امام‌‌حسین(ع) افتاد. پاهایش رمق راه‌‌رفتن نداشت؛ داغ عباس شهید کمرش را شکسته بود. از نای جان نالید و زمزمه کرد: «جوانان بنی هاشم بیایید….»

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید محمد حسین امیر احمدی 9 ژوئن 15

شهید محمد حسین امیر احمدی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

 محمدحسین مردی از جنس آینه و آفتاب و نور، مردی از مهر فراتر، سرافراز و صبور و دلاور. قلبش گواه آن سعادت که نصیب اوست. در بیست‌وپنجمین روز از اولین ماه سال هزاروسیصدوبیست‌وسه در روستای امیرآباد دامغان (شهر امیریه) به دنیا آمد و با ولادتش عشق متولد شد. رشادت رشد کرد و ایثار معنا گرفت.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهید علی محمد ملکی 9 اکتبر 14

شهید علی محمد ملکی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

روستای پرور مازندران شاهد ولادتش بود؛ سال هزاروسیصدوسی‌وپنج. فرزند چهارم خداوردی ملکی و همسرش بود و پدر او را علی‌محمد نام گذاشت. سه برادر و سه خواهر  دارد.علی‌محمد هم‌چون دیگر بچه‌های روستا از کودکی در دامداری و کشاورزی کمک‌کار پدرش بود. پس از گذراندن دورۀ ابتدایی در زادگاهش همراه خانواده به دامغان آمد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب
شهیده زهرا کردی 2 اکتبر 14

شهیده زهرا کردی

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

بهار بود و نغمه دل‌انگیز پرندگان. کوچه‌‌باغ‌های روستای حیدرآباد دامغان بوی تازگی می‌داد. عطر زندگی همه‌جا جاری بود و بیشتر در خانۀ مشهدی محمدرضا. صدای سلام و صلوات به گوش می‌رسید. جایی که حضور ناب خدا را می‌دیدی! خداوند بهاری جاودانه به او عنایت کرده بود. زهرا در نخستین روز بهار همراه با تولد دوبارۀ طبیعت متولد شد.زهرا در سال هزاروسیصدوسی زیستن را آغاز کرد و در خانواده‌ای متوسط و متدین رشد کرد.

ادامه مطلب

ادامه مطلب