جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید مرتضی مربی

فرازی از وصیت نامه:
شهید مرتضی مربی

اي عزيزان اگر فرزندان دلبند شما خون خود را فدا نمي‌‌كردند اسلامي هم در كار نبود براي پيروز شدن اسلام بر كفر جهاني احتياج به خون دارد احتياج به فدا شدن و فداكاري دارد تا اسلام عزيز در سراسرگيتي سرافراز سربلند باشد.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :مرتضی مربی
نام پدر :سیف الله
تاریخ تولد :۱۳۴۳/۰۳/۰۲
محل تولد :روستای عوض آباد دامغان
شغل :مکانیک
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :آر پی جی زن
سن :۱۹ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۲/۰۸/۲۸
محل شهادت :پنجوین
نام عملیات :پدافندی
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :عوض آباد
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای روستای عوض آباد

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

مرتضی مربی، روستازاده‌ای است از دیار کهن، شهر صددروازه که امروزه آن را دامغان می‌نامند. دوم خردادماه سال هزاروسیصدوچهل‌‌‌وسه بود که خانواده مشهدی سیف‌الله با قدم نورسیده‌اش گرمایی تازه گرفت و بوی خوش زندگی را بیش از پیش استشمام کرد.پدرش کشاورز بود و با حاصل دست‌‌‌رنجش خانواده عیال‌وار را با تکیه به قدرت خداوند اداره می‌‌‌کرد. در این رهگذر مرتضی پشتیبان پدر بود و با تراکتور کار می‌‌‌کرد. در خانه هم در پخت نان و کارهای خانه یاور مادر بود.

مجرد بود و فرزند پنجم خانواده. تحصیلاتش را تا سوم دبیرستان ادامه داد. با این سن کم در نوجوانی به شغل‌‌‌های جوش‌‌‌کاری و آهنگری روی‌‌‌آورد.

ساده بود و مظلوم. مؤدب، مهربان، خوش‌‌‌اخلاق و صادق. وفای به عهدش زبان­ زد بود. شوخ‌‌‌طبع بود و زیبا سخن می‌گفت. به کارهای گروهی بسیار علاقه داشت و می‌‌‌خواست کارهای بیرون و داخل خانه را اعضای خانواده با همکاری هم انجام دهند. اهل بیرون رفتن نبود؛ اغلب در خانه می‌ماند و با بچه‌‌‌ها قرآن می‌خواند.

شب و صبح آدینه همراه با دوستان خود در مراسم دعای کمیل و ندبه در روستاهای اطراف شرکت می‌کرد. نمازش را اول وقت می‌‌‌خواند و در بسیج و جهاد سازندگی، آب‌‌‌رسانی و کشاورزی همکاری خوبی داشت. در کارها همیشه مشورت می‌‌‌کرد و به این جمله قرآن کریم که می‌‌‌فرماید: «وامرهم شوری بینهم» اعتقادی راسخ داشت و بعد از مشورت سعی می‌‌‌کرد اگر مشکلی بود خودش آن را حل می‌‌‌کرد.

پشت جبهه در برگزاری جشن‌‌‌های دهۀ فجر، بستن طاق نصرت‌‌‌ها، شرکت در راه‌‌‌پیمایی‌‌‌ها و گوش‌‌‌دادن به سخنرانی‌‌‌های حضرت امام(ره) نقش فعالی داشت.

در عملیات‌‌‌ها، برای رساندن مهمات به بچه‌‌‌ها نقش فعالی ایفا می‌‌‌کرد. وقتی موادغذایی یا مهمات در اختیارش قرار داده می‌‌‌شد امانت‌‌‌دارخوبی بود و مهمات را سالم تحویل می‌‌‌داد. گاهی تک‌‌‌تیرانداز و در بالاترین مسؤولیت، آرپی‌‌‌جی‌‌‌زن بود. بیش از سه سال توفیق حضور در میادین جنگ را داشت.

با خوبی‌هایش همه نگاه‌‌‌ها به سمتش دوخته می‌‌‌شد تا جایی که شهادت ایشان در باور کسی نیست. همیشه ذکر خیر ایشان ورد زبان‌‌‌هاست.

در منطقه پنجوین عملیات والفجر ۴ دستش آسیب دید و به بیمارستان صحرایی انتقال داده شد. بعد از کمک‌‌‌های سرپایی سلامتی‌اش را طی سه روز به دست آورد و مجددا به عملیات باز‌گشت و سرانجام بیست‌‌‌وهشتم آبان شصت‌‌‌ودو در همان عملیات مفقودالأثر گردید و پس از یازده سال در تاریخ بیست‌‌‌ودوم فروردین‌‌‌ماه هفتاد‌‌‌وسه شهادتش محرز شد.

سپس به زادگاهش انتقال داده شد و پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای روستای عوض‌‌‌آباد به خاک سپرده شد.

 

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسم رب الشهداء والصديقين

با سلام و درود بيكران به آقايم امام زمان(عج) ونائب بر حقش خميني بت‌‌شكن و سلام و درود بيكران به خانواده‌‌هاي شهدا معلولين وخانواده اسرا و رزمندگان عزيز.

اي خانواده‌‌هاي محترم و باشخصيت شما در پيشگاه خداوند با صبر و مقاومتتان اجر بزرگي ان‌‌شاءالله داريد.

اي عزيزان اگر فرزندان دلبند شما خون خود را فدا نمي‌‌كردند اسلامي هم در كار نبود براي پيروز شدن اسلام بر كفر جهاني احتياج به خون دارد احتياج به فدا شدن و فداكاري دارد تا اسلام عزيز در سراسرگيتي سرافراز  سربلند باشد.

اي همشهريان عزيز و اي خانواده محترم علت آمدن من به جبهه با زور نبوده بلكه عشق آقايم امام زمان(ع) و حقي كه اسلام بر گردن من داشت ادا كرده باشم آمدم تا به وعده‌‌هايي كه خداوند داده است رستگار شوم تا اسلام و قرآن ودين براي هميشه زنده باشد آمدم تا از وجود خود به جاي اين‌‌كه در راه كارهاي ناروا و زشت استفاده  شود در اين را كه راه اوليا وانبيا است استفاده شود و با كمك خدا نگذاريم دشمن خون‌‌خوار به ناموس ودين وآب وخاك ما تجاوز كند.

اي برادران وخواهران عزيز هم‌‌چنان كه در راه خدا قدم برمي‌‌داريد قدم‌‌هايتان را استوار كنيد و هر كاري كه مي‌‌كنيد به خاطر خدا باشد كه ديگر تا كربلا راهي نمانده.

اي عزيزان به نداي امام هميشه لبيك بگوئيد و او كه يگانه رهبر بزرگ و عالي‌‌قدر كه تا اين زمان چنين رهبري نبوده و نيست بايد او را ياري كنيد و تنها نگذاريد ما جوانان بلكه ملت ايران زمين بايد شب و روز خدا را شكر كنيم كه چنين رهبري براي ما فرستاد كه لااقل در زندگي توانسته‌‌ايم يكبار هم كه شده به دستور اين رهبر كه نايب امام زمان است اسلام عزيز را ياري كرده باشيم بلكه لااقل اگر شده حق نصفي از خون شهدا كه مسئوليتش بر گردن همه است ادا كرده باشيم به ياري خداوند جل جلاله چند كلامي با خانواده عزيزم سلام گرم من به پدر و مادر عزيزم.

پدر جان مي‌‌دانم به چه زحمت‌‌هایي ما را به اينجا رسانده‌‌اي، من با رضايت كامل شما و هدفي كه خود داشتم، به جبهه آمدم تا اسلام را ياري كنم اميدوارم كه مرا ببخشي و از من راضي باشي.

و شما مادر گرامي و زحمتكش اميدوارم كه بيش از اندازه از من راضي باشي و اگر خداوند اين سعادت را نصيب ما كرد خوشحال باش و يك موقع ناراحت نباشي كه بگي آرزو داشتم داماد بشي، مادرم نگوئي كه ناكام شهيد و بر سر قبرم هم ننويسيد جوان ناكام چون اگر خداوند ما را بپذيرد به كاممان هم رسيده‌‌ايم.

مادرم شبي كه اسلحه به ما دادند چه شب خوشي بود انگار كه مي‌‌خواهند ما را عقد كنند با اسلحه و در حقيقت هم همين بود، ما آن شب با اسلحه عقد كرديم تا شب عروسي فرا رسيد آن شب چه موقع بود، شبي كه براي ما نقل ونبات مي‌‌ريختند بر سرمان وآسمان و زمين روشن شده بود چه شب خوشي بود، مادرم تمام ملائكه در بين زمين و آسمان آمد و رفت داشتند.

مادر نگویي كه ديگر مي‌‌خواستم تو را داماد كنم اگر شهادت نصيبم شد من به هر دو آرزو رسيده‌‌ام هم ازدواج كردم وذهم كامي را كه مي‌‌خواستم به آن رسيدم.

و شما اخوي‌‌هاي گرامي حسن آقاي عزيز و عباس آقاي مهربان اميدوارم كه بعد از من نگذاريد اسلحه من بر زمين بيفتد.

خواهران عزيزم اميدوارم كه مرا حلال كرده باشيد و ناراحت نباشيد با كارهايتان با مقاومتتان در برابر دشمن آن‌‌چنان استوار باشيد كه دشمن انگشت حيرت به دهان بگيرد وئياراي مقابله با شما را نداشته باشد

اي عزيزان بر سر قبر من گريه وزاري نكنيد، چون راه خدا رفتن گريه ندارد واصلاً به هيچ وجه راضي نيستم كسي از شما گريه كند مانند شب عروسي خوشحال باشيد و من نمي‌‌خواهم آن‌‌هایي كه به اسلام و امام ناسزا مي‌‌گفتند در مجلس بيايند اصلاً نبايد بيايند چون آن‌‌ها به عذاب خدا گرفتار شده‌‌اند و آمدن آن‌‌ها هم باعث ناراحتي است در پايان از همه شما خانواده محترم وهمسايه‌‌ها و فاميل‌‌ها حلاليت مي‌‌طلبم.

والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته

مرتضي مربي 1362/06/23

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.