جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید لطف الله امیرشریفی

فرازی از وصیت نامه:
شهید لطف الله  امیرشریفی

 

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :لطف الله  امیرشریفی
نام پدر :حبیب الله
تاریخ تولد :۱۳۴۷/۰۱/۰۶
محل تولد :روستای معصوم آباد دامغان
شغل :جهادگر
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :مسئول تدارکات خط
سن :۱۷ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۴/۱۲/۰۸
محل شهادت :مریوان - شرق چوارته
نام عملیات :والفجر ۹
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :بمباران - اصابت ترکش به پاها

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

بهار سال چهل‌‌وهفت آن‌‌قدر برای حلیمه‌‌خانم و آقا حبیب‌‌الله زیبا بود که مانندش را هرگز تجربه نکرده‌‌ بودند. بهاری که در آن درخت زندگی‌‌شان برای چندمین بار به ثمر نشسته‌‌ بود. میوه‌‌ای بهاری خداوند نصیب‌‌شان کرده‌‌ بود. شش روز از بهار می‌‌گذشت. نه‌‌ تنها بهار زمین که بهار دل‌‌ها بود و فراوانی دعا و مناجات بندگان مقرب خداوند.

فرزندی بر اهالی خانه ورود کرده‌‌ بود که نامش را لطف‌‌الله نهادند به‌‌ یاد تمام الطاف خداوندی.

 لطف‌‌الله سه برادر و یک خواهر داشت و در کنار آن‌‌ها روزهای شیرین خردسالی و کودکی را با تمام وجود تجربه می‌‌کرد. روستای معصوم‌‌آباد زادگاهش بود و زادگاه تمام خاطرات کودکی‌‌اش تا پایان تحصیل در دورۀ ابتدایی.

پس از آن برای ادامۀ زندگی و تحصیل در مقطع راهنمایی به دامغان رفت. دورۀ نوجوانی شیرین‌‌ترین روزهایش بود و خاطرات خوبش در جلسات قرآن و شرکت در نمازجمعه‌‌ و جماعت ثبت می‌‌شد.

پایان تحصیلات راهنمایی، آغازی بود بر جهادگری لطف‌‌الله. او راه خود را در راه‌پیمایی‌‌ها و همراهی با فعالیت‌‌های انقلابیون به همگان نشان داده‌‌ بود. پس از شروع جنگ در نیروهای پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی و ستاد حمزه سیدالشهدا(ع) دامغان قرار گرفت.

اولین تجربه‌‌های خود را در میدان‌‌های رزم وقتی که یک بی‌‌سیم‌‌چی شده‌‌ بود به ‌‌دست آورد. شش ماه حضور مداوم او در کنار جهادگران بی‌‌مدعا، در کنار خاک‌‌ریزهایی که محرابش بودند، در لحظه‌‌های ناب بندگی‌‌اش و نجوای رازهای مگویش با خداوند سبب شد که گام‌‌هایش، جز به‌‌سمت اهالی شهادت حرکت نکند و کوه‌‌های برافراشته هزارقلۀ کردستان گواه این دلدادگی‌‌اش بود.

سال شصت‌‌وچهار و عملیات والفجر۹ به تمام چشم‌‌انتظاری‌‌های او پایان داد. هشتم اسفندماه، وقتی که خورشید بر ارتفاعات هزارقله بوسه می‌‌زد، زمانی که دشمن منطقه را بمباران هوایی می‌‌کرد، لطف‌‌الله بر آستان شهادت بوسه زد و ترکش‌‌هایی که به پیکر پاکش اصابت کرده‌‌ بود شاهد لحظه‌‌های ناب جان‌‌باختگی‌‌اش بودند.

پیکر لطف‌‌الله دو روز بعد مهمان شهیدآباد شهر شد و فردوس‌رضای دامغان، میزبان سرافرازی برای او.   

“راهش جاوید باد”

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.