جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید علی اکبر خلیلی نژاد

فرازی از وصیت نامه:
شهید علی اکبر خلیلی نژاد

مردم هم اكنون ما در زمان نه جنگ و نه صلح قرار داريم خوبست كه آمادگي خود را حفظ كنيم و از مكر دشمن آسوده نباشيم. الهي اكنون اراده تو بر اين قرار گرفته كه اين انقلاب را حمايت كني و آن را زمينه‌‌ساز حضور جهت قرار دهي ما را توفيق ده كه از رهبري هاي آيت‌‌ا… خامنه اي حفظ الله بهره مند گرديم و او را كه به حق اين مقام شايسته اوست براي ملت مسلمان حفظ بفرما.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :علی اکبر خلیلی نژاد
نام پدر :محمد
تاریخ تولد :۱۳۴۲/۰۴/۰۱ 
محل تولد :تهران
شغل :دانشجو
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۳۱ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۷۳/۰۷/۱۷
محل شهادت :بیمارستان ساسان ( کرج )
نام عملیات :پشت جبهه
موضوع شهادت :پشت جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به کمر 1360/6/13 در بستان مجروح و قطع نخاع

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان 
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

اولین فرزند زندگی مشترک محمد خلیل‌نژاد و سیده­فاطمه شمسی‌نژاد، متولد اولین روز تابستان داغ کویر دامغان در سال هزاروسیصدوچهل‌ودو بود. علی‌اکبر که به قول مادر قرار بود اسمش محسن باشد از پدر درس درست‌کاری می‌گرفت و از مادر، سرمشق صبوری. او که تنها چند بهار را در کویر تفتیده تجربه کرده بود به اقتضای شغل پدر به‌‌همراه خانواده راهی تهران شد. بخشی از دوران تحصیل خود را در کرج سپری کرد. خواندن آثار شهید مطهری و شهید دستغیب پنجره‌ای از شناخت جاودانه‌‌زیستن را پیش رویش گشود؛ به‌گونه‌ای که از آن‌پس برای حضور در جریان انقلاب حجت موجهی داشت.

آغاز جنگ، جبهه جدیدی از جهاد با نفس پیش رویش گشود و کوله‌بار هفده‌سالگی‌اش را به عزم رستاخیزی ابدی بست. اگرچه منطقه بستان در سیزدهمین روز شهریورماه سال شصت برای او و بسیاری از هم‌رزمانش آتشی برافروخته بود اما او را به گلستانه‌ای از زخم دوست رهنمون شد؛ تا از آن‌ پس با وجود قطع نخاع شدن، بدون ایستادگی پاهایش، پای انقلاب بایستد.

علی‌اکبر در سال شصت‌ودو به سفر حج اعزام شد و بعد از آن برای ادامه زندگی به زادگاهش، شهر دامغان بازگشت. جدیت او برای تحصیل، او را به دانشکده حقوق رساند و عزم او برای مبارزه با رخوت، به تشکیل زندگی مشترک رسید؛ اما در همان سال که جامه دامادی به تن کرد، زندگی را به دست تقدیر سپرد و در تاریخ هفدهم مهرماه هفتادوسه در یک سانحه رانندگی، جانبازی را به شهادت گره زد.

علی اولین فرزند من بود. اوایل تصمیم داشتیم اسمش را محسن بگذاریم اما به سفارش مادربزرگش اسم او را علی گذاشتیم. فوق‌العاده باهوش و به انجام امور اعتقادی پای‌بند بود. همیشه چند روزی قبل از شروع ماه محرم خودش را برای مراسم عزاداری آماده می‌کرد و بیشتر وقتش را در مسجد می‌گذراند.

ارتباط خوبی با فامیل و خانواده داشت. همیشه اخلاق و رفتار او زبان‌زد بود. روزهای جنگ هرکس تلاش می‌کرد به‌نوعی به جبهه کمک کند. علی که دانش‌آموز بود مدام اصرار می‌کرد که به جبهه اعزام شود. مدت زیادی را در گروه شهید چمران فعالیت می‌کرد تا این‌که بالاخره با اصرار زیاد به منطقه اعزام شد. در همان دوران دانش‌آموزی بود که در عملیات فتح بستان مجروح شد. وقتی خبر مجروحیتش را به من دادند چون پدرش در تهران بود خودم را به بیمارستان رساندم. به من گفته بودند که از ناحیه دست مجروح شده؛ اما وقتی بالای سرش رسیدم متوجه شدم که قطع‌نخاع شده و یک ترکش هم به سرش اصابت کرده است.

علی قطع‌نخاع شده بود و مجبور بود روی ویلچر بنشیند اما از کار و تلاش و درس هیچ ‌وقت دست نکشید. در همان زمان مجروحیت یک‌ بار به دیدار مقام معظم رهبری رفته بود و هدیه‌ای را که در این دیدار به ایشان داده بودند برای رفتن من به زیارت سوریه خرج کرد. در طول دوران مجروحیتش اگرچه پنج مرحله ستون فقراتش را عمل کردند خیلی صبور و شکیبا بود و هیچ ‌وقت آه و ناله نمی‌کرد.

یک روز که در بیمارستان ساسان بستری بود به من اطلاع دادند که می‌خواهند کلیه علی را عمل کنند. من خودم را به بیمارستان رساندم. دیدم که وضعیت خوبی ندارد. مدام از من طلب آب می‌کرد اما دکترها گفته بودند که نباید آب بنوشد.

همان روز من و همسرش به کرج رفتیم تا برای عمل او مقداری پول تهیه‌ کنیم؛ اما وقتی برگشتیم علی به شهادت رسیده بود. هم‌رزمان جانبازش در بیمارستان بالای سر علی دعا می‌خواندند و ما هم گریه و زاری می‌کردیم. اصلاً باورم نمی‌شد که علی را از دست‌ داده‌ایم

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسم ا.. الرحمن الرحيم

انا لله وانا اليه راجعون. وكل من عليها فان ويبقي وجه ربك ذي الجلال والاكرام

با عرض سلام ودرود به محضر آقا امام زمان(عج) و عرض تسليت به مناسبت فقدان نايب گرانقدرش كه قلب تمامي مسلمانان در غم از دست دادن آن عزيز لب ريز از خون گشت. پروردگارا به ملت داغدار ايران توفيق ده كه بتوانند راه آن بيمار حق را ادامه دهند و اين انقلاب را بدست صاحب آن برسانند.

ما عزيزي را از دست داديم كه تمام زندگي خود را وقف اسلام كرده‌‌بود. آري او هفتاد سال ما را بر شانه‌‌هاي زحمتي خود رهبري كرد. او با حرير دستانش بلور اشك‌‌هايش نسيم دم روح الهيش بر زحمت‌‌هاي دل ما مرهم بود او كه رفت همه‌‌چيز و همه‌‌كس خود را بي‌‌كس و تنها ديدند او رفت و با رفتن او ديگر نه رودها سرود مي‌‌خوانند نه كودها شكوه دارند ونه باغ‌‌ها چراغ دارند.

علي الدنيا بعدك العفا. ای عزيز!  باور كن ما در غمت مانند كودكان پدر مرده بوديم آخر كودك ده ساله چگونه بي‌‌پدري را تحمل كند.

اوكه بايد سال‌‌هاي سال تنها و بدون پدر اين راه پر پيچ و خم را طي كند.

اي واعظ شهر وقتي فكر مي‌‌كنم كه ديگر در آن حسينيه نمي‌‌آيي و ما را با نفس گرمت آرامش نمي‌‌دهي مرگ مشتاقانه مي‌‌طلبم .

اي پير دگر نخواهمت ديد

                        اين مرگ تو نيست كار خردي

من همسفر تو بودم آخر

                      اين دفعه چرا مرا نبردي

و كه بارها در غم از دست دادن فرزندان انقلاب به سوگ نشست اين بار تمامي ملت مسلمان جهان را در غم خود بر سوگ نشاند. او كه با قلب مطمئن به سوي محبوب خود رفت ما را با قلبي محزون تنها گذاشت. او  به عرش رفت و هم‌‌نشين پيامبران شد و ما را تنها گذاشت .

     دوش بر عرش مسيحا رفته‌‌اي             جان شيرين از چه بي ما رفته‌‌اي

او همانند جد بزرگوارش هجرت از ديار كفر وظلم را برگزيد و بعد از چندي برگشت و آن را از بتان پاك نمود.

همانند علي (ع) مدتي خانه‌‌نشين گشت اما در همان حين نمي‌‌گذاشت حكمي از احكام الهي ضايع شود و بعد از رسيدن به حكومت با ناكثين و مارقين و قاسطين به جنگ پرداخت همانند حسن(ع) تن به صلح داد صلحي كه در آن بقا اسلام را خواستار بود و در اين راه از آبروي خود مايه گذاشت همانند حسين(ع) با فاسقي به جنگ پرداخت كه به حدود اسلام تجاوز كرده بود و در آن هنگام بود كه همه چيز به دو پاره شد گروهي حسيني وگرنه يزيدي بودند طنين صداي او اسلاميان را بيدار كرد يزيدان را به لرزه در آورد و اينك ما مانديم و راهي كه او به ما نمايانده و در اين راه هادياني قرار داده كه بايد بدانها تمسك جوئيم.

الهي توفيق ده راه او را ادامه دهيم و موجب خشنودي تو و او را فراهم كنيم. الهي ما بندگان همانند آن پيرو مرشد دستگير و راهنما باش كه ما بي تو آني نتوانيم به راه تو باشيم.

مردم هم اكنون ما در زمان نه جنگ و نه صلح قرار داريم خوبست كه آمادگي خود را حفظ كنيم و از مكر دشمن آسوده نباشيم. الهي اكنون اراده تو بر اين قرار گرفته كه اين انقلاب را حمايت كني و آن را زمينه‌‌ساز حضور جهت قرار دهي ما را توفيق ده كه از رهبري هاي آيت‌‌ا… خامنه اي حفظ الله بهره مند گرديم و او را كه به حق اين مقام شايسته اوست براي ملت مسلمان حفظ بفرما.

خدايا كساني كه آگاهند به اسلام و مسلمين ضربه مي‌‌زنند خوار و ذليل و نيست و نابود بفرما.

در پايان اين وصيت‌‌نامه از همه ملت ايران مي‌‌خواهم كه دست ياري مسئولين كه در راه اسلام خدمت مي‌‌كنند نداريد چون اين‌‌كار باعث نااميدي استكبار جهاني مي‌‌گردد و باعث مي‌‌شود كه با تبليغات خود نتواند به اهداف خويش برسند.

 چند وصيت دارم كه مي‌‌خواهم بدانها عمل شود. از كتاب‌‌هايم را به تكيه ابوالفضل(ع) دهيد و وقف آن‌‌جا كنيد . يك سال نماز و دو ماه روزه بدهيد برايم بخوانند و بگيرند.

اميدست كه بتوانيم خشنودي امام زمان ورهبر فقيدمان را فراهم بسازيم.

ان‌‌شاالله (الحمدا.. الذي هدانا لهذا وما كنا لنهتدي لو لا ان هداناا... )

والسلام و عليكم ورحمه ا... وبركاته

علي اكبر خليل نژادي 1367/04/17

یک دیدگاه برای “شهید علی اکبر خلیلی نژاد”

  1. گنج گفت:

    […] ۴۰ . شهید علی اکبر خلیلی نژاد | ستارگان پرفروغ‎زندگی نامه شهید. “بسم رب الشهداءوالصدیقین”. شهید علی اکبر خلیلی نژاد فرزند محمد در تاریخ ۱۳۴۲/۰۴/۰۱ در شهرستان تهران دیده به جهان گشود. پدرش انسانی شریف و …Searches related to زندگی نامه شهید علی خلیلی […]

ارسالی پاسخی برای گنج

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.