جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید عبدالله هروی

فرازی از وصیت نامه:
شهید عبدالله  هروی

خدایا نمی‌‌دانم از کثرت گناه چه کار کنم که اگر خدایا تو گناهان مرا نبخشی به کجا بروم و روی به که آرم؟ خدایا ما که تحمل درد اعضایی از بدن خود نداریم چگونه می‌‌توانیم عذاب تو را تحمل کنیم؟

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :عبدالله  هروی
نام پدر :محمد
تاریخ تولد :۱۳۴۵/۰۷/۰۳ 
محل تولد :روستای صلح آبادو دامغان
شغل :کشاورز
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۱۹ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۰۶/۰۷
محل شهادت :حاج عمران 
نام عملیات :پدافندی
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به سر و گردن و دست

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

فرزند اول محمد و سکینه سال هزاروسیصدوچهل‌‌وپنج در روستای صلح‌آبادو از توابع شهر دامغان به دنیا آمد. به‌‌ خاطر هم‌‌زمانی با ولادت پیامبر اکرم«ص» نامش را عبدالله نهادند.تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی ادامه داد. به‌‌خاطر مسافت زیادی که هر روز تا مدرسه می‌پیمود، مجبور به ترک تحصیل شد.

در کار کشاورزی به پدر کمک می‌کرد. در مراسم مذهبی و راه‌‌پیمایی‌ها شرکت فعال داشت. به ورزش والیبال علاقه زیادی داشت. به‌‌ خاطر قد بلندش، همیشه به‌‌عنوان پاسور ایفای نقش می‌کرد.

هجدهم بهمن‌‌ماه هزاروسیصدوشصت‌‌وچهار از طریق سپاه به حاج‌‌عمران رفت. هشت ماه حضور در جبهه برایش ثبت شد. به‌‌عنوان نیروی رزمی، در جبهه‌ها فعالیت داشت. سرانجام هفتم شهریورماه هزاروسیصدوشصت‌‌وپنج به علت اصابت تیر دشمن در منطقه حاج‌‌عمران به شهادت رسید. مزارش در گلزار شهدای دامغان است.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسمه تعالی

« ان ا... اشتری من المومنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه یقاتلون فی سبیل ا... فیقتلون و یقتلون »

خداوند جان و مال اهل ایمان را به بهای بهشت خریداری کرده آن‌‌ها که در راه خدا جهاد

می‌‌کنند که دشمنان دین را بکشند یا خود کشته شوند.

سپاس خدایی را که ابتدای کار ما را سعادت و پایان کار ما را شهادت در راه خودش قرار داد. السلام علیک یا ابا عبداله. سلام ما بر تو حسین ای سرور آزادگان  سلام ما بر تو حسین که همگی ما رزمندگان درس شهادت، شجاعت ایثار،  مردانگی شهادت را از تو آموختیم.

حسین جان اگر ما در کربلای تو نبودیم تا به یاری تو بشتابیم اما حالا عاشقانت در جبهه‌‌های غرب و جنوب ایران دفاع از اسلام و به عشق رسیدن به حرم تو با دشمنان اسلام پیکار می‌‌کنند. خدایا نمی‌‌دانم از کثرت گناه چه کار کنم که اگر خدایا تو گناهان مرا نبخشی به کجا بروم و روی به که آرم؟ خدایا ما که تحمل درد اعضایی از بدن خود نداریم چگونه می‌‌توانیم عذاب تو را تحمل کنیم؟

حال که شک نیست همه ما باید این راه را برویم و به سوی سرنوشت خویش بشتابیم چه بهتر که این جان ناقابل که جز آن چیز دیگری نداریم در راه او فدا کنیم. سخنی دارم با شما مردم و جوانان عزیز هرچند کوچک‌‌تر از آن هستم که بتوانم برای شما سخن بگویم ای جوانان مبادا در رختخواب ذلت بمیرید که حسین سیدالشهدا برای حفظ اسلام از همه هستیش گذشت و حتی علی‌‌ا‌‌صغر او به شهادت رسید.

ای مردم مبادا حب مال و زرق و برق این دنیا شما را بازی دهد و شما را اسیر خود کند که همه این مال و ثروت‌‌ها از بین رفتنی هستند و آن‌‌چه که برای شما می‌‌ماند آخرت است پس سعی کنید هر قدمی برمی‌‌دارید برای رضای خدا باشد تا به سعادت برسید و هرگز صحنه را برای دشمن خالی نکنید که دشمن همیشه منتتظر چنین فرصت‌‌هایی می‌‌باشد و سخنان امام را چراغ راه خود قرار دهید و این انقلاب را به صاحب اصلی آن مولایمان امام زمان(عج) بسپارید.

و سخنی دارم با دوستان اگر از این حقیر بدی دیده و گاهی اوقات از دست من ناراحت شدند ان‌‌شاءالله که همه مرا حلال کنند و اگر در میان شما نیستم ناراحت نباشید و سعی کنید هرجا که هستید کارتان را برای رضای خدا انجام دهید و وظیفه ای که بر دوش دارید به نحو احسن انجام دهید و همیشه با یاد خدا باشید و نگذارید دشمنان بین شما تفرقه بیندازند در جبهه‌‌های نبرد حق علیه باطل حضور پیدا کنید تا ان‌‌شاءالله هرچه زودتر ریشه این ستمکاران از صحنه روزگار قطع شود برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان دردهاست.

مبادا امام را تنها بگذارید و دستورات و سخنان او را گوش نکنید و در خط او حرکت نکنید. و سخنی دارم با پدر و مادر و خواهر و برادر که امیدوارم آن‌‌ها مرا حلال کنند پدر و مادرم میدانم که فقدان من برای شما سخت است ولی چه کنم که وقت نشستن نیست و وظیفه همه ما در دفاع ازاین اسلام عزیز سنگین است.

پدر و مادرم می‌‌دانم که من گاهی اوقات موجب ناراحتی و اگر نتوانستم جوابگوی مهر و محبت‌‌هایی که به من کردید که من همیشه شرمنده شما هستم که می‌‌دانم که امید شما به من بود و از شما حلالیت می‌‌طلبم و مبادا در مرگ من ناراحت باشید که شادی روح من همراه با شادی شماست.

و از شما می‌‌خواهم زینب‌‌وار به میدان وارد شوید که وراد شدن شما با شادی باعث شکست منافقان کور دل و بی‌‌خبر از خدا شود. و در آخر از تو مادر عزیزم می‌‌خواهم که خواهرانم را همچون زینب و برادرانم را هم‌‌چون علی‌‌اکبرها و قاسم تازه داماد پرورش دهید.

و باز هم در آخر از شما می‌‌خواهم  از تمام اقوام و خویشان و همسایگان طلب حلالیت بطلبید و مرا در کنار بقیه شهدا دفن کنید. دیگر حرفی ندارم به جز دعا به جان امام امت و پدر و مادرم یک ماه روزه بر گردن من است بعد از شهادت برای من بگیرید و یک ماه هم نماز هرکس که روزه‌‌ام را گرفت برایم یک ماه نماز بخواند.

والسلام علیکم و رحمه اله و برکاته

دوستدار شما عبداله هروی

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.