جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید حسین مجدی

فرازی از وصیت نامه:
شهید حسین مجدی

 

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :حسین مجدی
نام پدر :علی اکبر
تاریخ تولد :۱۳۳۸/۰۵/۲۱
محل تولد :دامغان
شغل :پاسدار
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :مسئول تخریب تیپ نبی اکرم - کرمانشاه
سن :۲۴ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۲/۰۷/۲۶
محل شهادت :سر پل ذهاب
نام عملیات :پدافندی
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت گلوله

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در بیست‌‌ویکمین روز از دومین ماه گرم سال ­هزاروسیصدوسی‌وهشت در یکی از محله‌های قدیمی و باصفای دامغان (خوریا) صدای گریۀ نوزادی با ندای ملکوتی اذان ظهر جمعه درآمیخت و فضای خانۀ مشهدی علی‌اکبر را پر از شور و شعف کرد. مشهدی علی‌اکبر آن روزها سخت کار می‌کرد. کشاورزی، کارگری و باغداری. از خدا تنها روزی حلال می‌خواست و فرزندانی صالح و پاک. نوزاد را حسین نامیدند.

او آرام آرام بالید و بزرگ شد. بعد از اتمام تحصیلات ابتدایی و راهنمایی به دنبال کسب و کار رفت. علاقۀ زیادی به مکانیکی و تعمیرات ماشین داشت. چندی بعد سرباز شد و با اوج‌گیری انقلاب اسلامی و دستور حضرت امام مبنی بر ترک پادگان‌ها، پس از چهارده ماه خدمت، پادگان را ترک کرد و به دامغان برگشت.

حسین جوانی مخلص و مذهبی بود و در تمامی جلسات سخنرانی آقای سیدحسن شاهچراغی در مدرسۀ آقا شرکت می‌کرد. انقلاب که پیروز شد خودش را وقف خدمت به انقلاب و وطنش کرد. خوش‌رویی، شجاعت و تواضع شاخصۀ بارزش بود. حسین از دید مادر و بقیۀ اعضای خانواده یک قهرمان است. آوازۀ دلیری و شجاعتش را کوه‌های کردستان بهتر می‌دانند تا مردمان شهرش.

با شروع آشوب‌ها در کردستان در سال یک­هزاروسیصدوپنجاه‌وهشت غیرتش تاب نیاورد و به آنجا رفت و با شهید چمران آشنا شد. حسین و شهید ملکیان و آقای دعایی دوستانی صمیمی و یک‌دل بودند. یک روز با هم به حسینیۀ ابوالفضل(ع) رفتند و با خدا عهد بستند تا آشوب‌ها تمام نشده به شهرشان برنگردند؛ اما دیری نپایید که دشمنان این مرزوبوم جنگی ناجوان‌مردانه را علیه این آب و خاک آغاز کردند. دوباره تجدید پیمان می‌کنند و عهد می‌بندند که مردانه در مقابل دشمنان این آب و خاک بایستند و تا پایان جنگ به شهرشان برنگردند و بر این عهد پایدار می‌مانند.

در سال پنجاه‌‌ونه به عضویت رسمی سپاه کرمانشاه درمی‌آید. دو سال تمام در جبهه می‌ماند و در طول این دو سال سه بار اسیر می‌شود. یک بار به دست ضدانقلاب در پاوه، بار دوم در عملیات گیلان‌غرب و بار سوم در سرپل‌ذهاب.

ذکاوت همراه با شجاعت او بود که هربار با ترفندی خاص از دست آن‌ها فرار می‌کرد. یک بار مجروح شد و شش ماه بستری بود اما هیچ‌کدام از این‌ها نتوانست او را از راهی که انتخاب کرده بود بازدارد.

در سال شصت‌‌ودو ازدواج کرد. عمر ازدواجش حدود چهارماه بود. حسین در طی دو سال حضور در جبهه‌ها لحظه‌ای آرام و قرار نداشت و سرانجام در صبح‌گاه خونین دوازدهم محرم سال یک­هزاروسیصدوشصت‌ودو در حین خنثی­کردن مین ضد نفر روح بزرگش از قفس تنگ تن پرکشید و به آرزوی دیرین و شیرین خود رسید.

پیکر پاکش در گلزار شهدای دامغان به خاک سپرده شد.

 “راهش جاوید باد”

 

 

 

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.