جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید حسین خراسانی

فرازی از وصیت نامه:
شهید حسین خراسانی

 

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :حسین خراسانی
نام پدر :علی اصغر
تاریخ تولد :۱۳۳۹/۰۲/۰۱
محل تولد :روستای خورزان دامغان
شغل :بنا
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :تیربارچی
سن :۲۶ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۰/۲۲
محل شهادت :شلمچه
نام عملیات :کربلای ۵
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به سر

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

غنچه‌ای در روستای خورزان در حاشیه کویر در اولین روز اردیبهشت سال هزاروسیصدوسی‌‌ونُه، به برکت باران که بر خاک‌های ترک‌‌خورده‌اش، طراوتی ناب بخشیده بود، از جنس آینه و معطر به عشق ائمه معصوم باز شد. سلیمه خانم و همسرش به حرمت سپیدی موهای پدربزرگ و قلب سرشار از ذکر خداوندش خواستند که نامی برای کودکشان انتخاب کند. پدربزرگ نام حسین را به قلب و روح کودک هدیه کرد. حسین در سایۀ مهربانی و یقین مادر و شجاعت و جوانمردی پدر، روزهای دنیا را به پیش می‌برد. چهار سال بیشتر نداشت که رنج دوری پدر، روح و جسم حسین کوچک را فشرد.

تحصیلات ابتدایی را تا کلاس چهارم ادامه داد. حسین ده‌‌ساله سرشار از ایمان و غیرت بود و خود را در میدان کار و تلاش محک می‌زد. دستان ظریف و کوچک اما مردانه‌اش در برابر کار پرزحمت بنایی، چون برگ‌های پاییزخورده ترک برداشته بود.

دل ملتهب او در کوره داغ و سوزان زندگی مقاوم و سخت شده بود. حسین که نوجوانی با اراده و شجاع بود، دنیا را به اهل آن سپرد و در مسیر رودهای خروشان حق‌‌طلبی مردم، در گذرگاه جاری عشق و ایمان ایرانیان قرار گرفت و هم‌‌صدایشان شد تا روشنی بر سرزمین طلسم‌‌شده ایران بتابد. چراغ‌های زیبای آزادگی را در آسمان میهن روشن کردند. حسین پس از چشیدن جرعه‌‌ای نور از جنس صبوری و شهادت و پیروزی هجده‌‌ساله بود.

سال هزاروسیصدوپنجاه‌‌ونه، چند ماهی از شروع جنگ که به جرم وطن‌‌پرستی و غیرتمندی و آزادگی بر مردم تحمیل شده بود می‌گذشت. حسین برای خدمت دوساله به نظام مقدس جمهوری اسلامی راهی دزفول و مناطق جنگی جنوب از جمله فکه شد.

بیست‌‌وهفتم مردادماه سال شصت‌‌ویک، او بیست‌‌ودو بهار از زندگی‌اش را پشت سر می‌گذاشت. تصمیم گرفت خود را در کنار ماهی که در آسمان تقدیرش می‌درخشید کامل کند؛ ازدواج کرد. حسین بود و نامهربانی‌های دلش؛ نجوای غریبانه دلش تمام معادلات دنیایی را بر هم زده بود. سیزده روز توانست در کنار همسرش تاب بیاورد. خاک‌‌ریزهای عاشقی، لحظه‌‌شمار حضور تازه‌‌داماد بود.

حسین خود را مبارزی می‌دید در رزمگاه عاشقی که خدایش او را محک می‌زد و قضاوت می‌کرد. بنابراین اگرچه خداوند بهترین موهبت دنیا یعنی فرزند را نصیبش کرد؛ اما او زیرکانه و استوار، سرود خداخواهی را سرود و به شوق حضور در عملیات بعدی راهی منطقه شد.

در عملیات‌های بیت‌المقدس و والفجر مقدماتی حضور داشت. در عملیات‌های محرم و رمضان در دشت‌های عباس و عین‌‌خوش همراه با یادگاری‌‌هایی که از فکه بر بدن داشت دوباره جسم پاکش آماج گلوله‌‌های دشمن قرار گرفت و کربلایی شد. رسم جوان‌‌مردی نبود که عمری نام حسین را بر سربرگ تمام روزهای عمرش ثبت کند و تمام بودنش با نام زیبای حسین معنا بگیرد اما همانند مولایش نمیرد. حسین نشانی را درست یافته بود. باید تا کربلای ۵ جایی که تمام آبروی خاکش خون‌‌بهای مردانی بود که خدایشان به آنان وعده داده بود، می‌رسید. باید شب‌های شلمچه شاهدی می‌شدند برای حسین که چون مولایش بی‌‌سر به مهمانی سردار مهربانی‌ها بشتابد. بیست‌‌ودوم دی‌ماه شصت‌‌وپنج، شلمچه شاهد سرمستی حسین از باده عشق مولایش بود. پیکر پاکش در گلزار شهدای خورزان آرام گرفت.

               “راهش جاوید باد”

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.