جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید محمدعلی قربانیان

فرازی از وصیت نامه:
شهید محمدعلی قربانیان

و اي پروردگارم مرا از بلاي غرور و خودخواهي نجات ده تا حقايق وجودم را ببينم و جهان زيباي تو را مشاهده كنم (خدايا) من كوچكم ضعيفم ناچيزم، پر كاهي در مقابل طوفان‌‌ها هستم به من ديده‌‌اي عبرت‌‌بين ده تا ناچيزي خود را ببينم و عظمت و جلال تو را به راستي بفهمم و تسبيح كنم.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :محمدعلی قربانیان
نام پدر :محمدحسین
تاریخ تولد :۱۳۴۲/۰۶/۲۰
محل تولد :روستای زردوان دامغان
شغل :دانشجو
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :غواص
سن :۲۱ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۳/۱۲/۲۱
محل شهادت :شرق دجله
نام عملیات :بدر
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به سر 

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :زردوان
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دیباج

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در بیستمین روز شهریورماه یک­هزاروسیصدوچهل­ودو در کردکوی پای به عرصه گیتی نهاد. پدرش محمدحسین کارگر ذوب­آهن بود و مادرش    سکینه­خاتون زنی که از بام تا شام چادر همتش را به کمر بسته بود و به امور خانه و زندگانی می پرداخت و تمام هم­وغمش آسایش خانه و خانواده و تربیت صحیح فرزندانش بود.محمد علی هفت­ساله بود که به مدرسه رفت و تا پنجم ابتدایی را در کردکوی و دیباج تحصیل کرد.

سال هزاروسیصدوپنجاه­وسه به همراه خانواده به شهرستان دامغان نقل مکان کرد و به ادامه تحصیل پرداخت. از همان دوران نوجوانی علاقه­اش به کشتی باعث شد وارد باشگاه حمزه شود. سخت کوشی و تمریناتش او را به کسب مقام اولی شهرستان و استان رسانید.

سال­های نوجوانی او هم­زمان با اوج­گیری انقلاب اسلامی ایران بود. بعد از پیروزی انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی، محمدعلی که در سوم دبیرستان مشغول به تحصیل بود راهی جبهه شد و این بار به روی تشک ایثار قدم گذاشت و چشم از مدال­های دنیوی فرو بست. هم بی­سیم­چی فعالی بود و هم غواصی قهار. در عین حضور در جبهه تحصیلاتش را هم ادامه می­داد. بعد از گرفتن دیپلم در آزمون تربیت معلم امتحان داد و قبول شد. اما نرفت. می­گفت: «باشد برای بعد از جنگ، امروز وظیفه مهم­تری داریم.»

پاسداری از اسلام و دفاع از خاک پاک میهنش را سرلوحه آرمان­هایش قرار داده بود.

علاوه بر علاقه­اش به کشتی و ورزش، ذوق هنری هم داشت. گاهی    می­نوشت؛ خط، خاطره، قطعه ادبی…

سرانجام در منطقه عملیاتی بدر، شرق دجله در بیست­ویکمین روز از اسفندماه سال یک­هزاروسیصدوشصت­وسه با اصابت ترکش به سر به لقاء پروردگار خویش رسید و میهمان خوان «عند ربهم یرزقون» شد. پیکر پاکش پس از تشییع، در زادگاهش روستای چهارده (دیباج) به خاک سپرده شد.

امروز سه­شنبه بیست­ونهم ماه مبارک رمضان و پانزدهم تیرماه سال هزاروسیصدونودوپنج، خبر رحلت مادر مهربان و صبور این شهید عزیز در گوش شهر پیچید تا پیکر پاکش بر شانه­های مردم شهر به شهیدستان دیباج، زردوان رهسپار شود و در کنار فرزند شهیدش آرام گیرد.

   “راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحيم

با حمد و سپاس به درگاه خداوند تبارك و تعالي و با سلام بر محمد(ص) و با سلام بر علي بن ابيطالب(ع) مرد خدا اولين شهيد محراب و با سلام بر حضرت بقيه الله الاعظم ارواحنا له الفدا و با درود بر نايب برحقش خميني كبير ماه تابان ولايت، حامي مستضعفان و درهم كوبنده ستمگران، ابراهيم زمان و با سلام بر ارواح طيبه شهدا راه حق و آزادي و با سلام بر اسراي جنگ تحميلي و با درود بر معلولين و مجروحين جنگ تحميلي و با درود بر رزمندگان پر توان اسلام كه دليرانه مي‌‌رزمند و مي‌‌خروشند كه تا آخرين تفاله‌‌هاي صهيونيست را از تخت مراد (تخت تابوت) به زير بكشانند.

بار خدايا؛ اكنون كه راه حق را شناخته‌‌ام ، اكنون كه مقام رهبري را شناخته‌‌ام مي‌‌خواهم بالاترين سرمايه خود را كه خدا به من هديه داده و آن جان بي‌‌مقدار و آخرين سرمايه من است به او بازگردانم و آن را در راهش هديه كنم.

اي همسنگرم تفنگم را بياور تا سينه دشمن را سوراخ كنم كه ديگر تحمل اين همه نامردي را ندارم آخر اين ملت آزادي‌‌خواه و حق‌‌پرست چه كرده است كه اين چنين ناجوانمردانه عليه‌‌اش بسيج گشته‌‌اند آخر مگر در اين دنيا استقلال و آزادي جرم است كه اين‌‌چنين ملت‌‌هاي اسلام را به محاصره اقتصادي و نظامي  مي‌‌كشند؟

اي مادرم مادر خوب و مهربانم كفنم را بياور تا بپوشم كه خون من از خون امام حسين(ع) و علي‌‌اصغر به خون خفته رنگين‌‌تر نيست به جهان‌‌خواران شرق و غرب بگوييد اگر خانه و كاشانه هم‌‌وطن عزيزم را به آتش بكشند و گودي چشم‌‌هايم را دشمن در اوج دردش از حلقه درآورد و دست‌‌هايم را قطع كند و پاهايم را از بدن جدا سازد و قلبم را آماج رگبارش كند و سرم را از تن جدا نمايد گرچه چشم‌‌ها و دست‌‌ها و پاها و قلب و سينه و سرم را از من گرفته‌‌اند اما يكي را نتوانسته‌‌اند كه بگيرند و آن ايمان و هدفم است كه عشق به شهادت، عشق به امام و اسلام است و آرزوي شنيدن يك كلمه ضعف و زبوني و آرزوي فروختن دينم را به گور خواهند برد و اي پدر بزرگوارم به آن‌‌ها بگوييد كه اگر پيكرم را زنده زنده پاره كنند اگر پاره‌‌هاي تنم را به آتش بسوزانند اگر خاكسترم را به دريا بريزند از دل امواج خروشان دريا صدايم را خواهيد شنيد كه فرياد مي‌‌زنم «اسلام پيروز است، كفر و نفاق نابود است»

و اي پروردگارم مرا از بلاي غرور و خودخواهي نجات ده تا حقايق وجودم را ببينم و جهان زيباي تو را مشاهده كنم (خدايا) من كوچكم ضعيفم ناچيزم، پر كاهي در مقابل طوفان‌‌ها هستم به من ديده‌‌اي عبرت‌‌بين ده تا ناچيزي خود را ببينم و عظمت و جلال تو را به راستي بفهمم و تسبيح كنم.

خدايا خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغاي كشمكش‌‌هاي پوچ غرق نشوم خدايا دردمندم روحم از شدت درد مي‌‌سوزد قلبم مي‌‌خروشد احساسم شعله مي‌‌كشد بند بند وجودم از شدت درد صيحه مي‌‌زند.

پدر و مادر عزيز فداكارم و خواهران و برادرانم، آشنايان و دوستانم احساس مي‌‌کنم كه اين دنيا ديگر جاي من نيست با همه وداع مي‌‌كنم و  مي‌‌خواهم فقط با خداي خودم تنها باشم. خدايا به سوي تو مي‌‌آيم مرا در جوار رحمت خود سكني ده.

خدايا هنگامي كه با دشمن روبرو مي‌‌شوم دنياي فريب‌‌كار و فريبنده را در دل من بفراموشان و وسوسه‌‌هاي شور انگيز مال دنيا را از لوح ضمير من بشوي.

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگهدار

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته 1362/11/16

محمدعلي قربانيان

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.