“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
شهید محمدعلی خواجه زاده فرزند علی اکبر در یک روز زمستانی ،در یکی از روستاهای دامغان به نام جزن در تاریخ ۱۳۴۰/۱۱/۰۱ زوج جوانی منتظر تولد فرزند خود بودند. نامش را محمدعلی گذاشتند و او همدم تنهایی پدر و مادرش شد. به جز محمد علی در سال های بعد نیز باز هم لطف خدا شامل حال این خانواده شد و ۳ فرزند دخترو ۲ پسر نیز به آنها عطا کرد.
پدر کارمند شرکت ذوب آهن بود و از این طریق نیازهای خانواده را تأمین می کرد. محمدعلی تحصیلات ابتدائی را در روستا به پایان رساند و دوران راهنمایی و دبیرستان را در دامغان میگذراند.
ولی با اوج قیام مردم وتظاهرات های آنها علیه رژیم شاهنشاهی او نیز همراه مردم در صحنه حاضر می شد و به همین دلیل نتوانست به طور کامل دیپلم بگیرد و مدرکش ناقص ماند.
در زمان انقلاب او نوجوانی ۱۷ساله بود و درآن روزهای پرالتهاب و پرهیاهو و خونین به قزوین نزد دایی خود رفت تا بیشتر در صحنه حضور داشته باشد ،چون قزوین یکی از شهرهایی بود که شور و شوق انقلاب در انجا بیشتر بود. بالاخره انقلاب مردم به پیروزی رسید و با برگزاری انتخابات مردم انقلاب اسلامی را برگزیدند ولی او دیگر تحصیلاتش را ادامه نداد و تصمیم گرفت در ادامه فعالیتش به عضویت بسیج سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی درآید و از این طریق به میهنش خدمت کند.
بعد از این که مردم ایران با قیام خود، شاه را از کشور خود فراری دادند، دولت های استعمارگر دنیا هنوز هم چشم طمع به ایران داشتند و با توطئه های گوناگون با عوامل دست نشانده خود تصمیم گرفتند باز هم تلاش کنند تا شاید بتوانند به مقاصد شوم خود برسند.
یکی از این اقدامات جنگ تحمیلی عراق بود،که در آن همه دنیا در برابر ایران قد علم کردند محمدعلی دراین موقعیت تصمیم گرفت به جبهه برود و بار دیگر دین خود را به مملکت اسلامی اش ادا کند. او سه بار به جبهه رفت و در آخرین حضور خود در تاریخ ۱۳۶۱/۰۴/۲۲ در حمله رمضان در شلمچه به درجه رفیع شهادت نایل آمد . پیکر مطهرش را در زادگاهش ،روستای جزن به خاک سپرده شد و در جایگاه ابدیش آرام گرفت.
“راهش جاوید باد”