“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
شهید محمدرضا عالمی. مشهدی حسین کاسب خوشاخلاق و مؤمن محل در بیستمین روز از بهمنماه سال چهلوپنج شادتر از همیشه به استقبال مشتریان و همۀ اهالی محل میرفت. چرا که خداوند به او فرزند پسری عطا فرموده بود. نامش را محمدرضا گذاشت. پسری که مهربانی، امانتداری، گذشت و همۀ خصلتهای پدر و مادر را یکجا به امانت در سینهاش جای داده بود. هر روز که بزرگتر میشد، گلهای لبخند در چهرهاش نمایانتر و چهرهاش زیباتر. ایمان به خدا و دوستیاش با اهلبیت نیز هم.
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را به دلیل هوش سرشاری که داشت با موفقیت و نمرات عالی گذراند. در کارهایش دقیق بود. در کار مغازه کمک خوبی برای مشهدی حسین. پس از پیروزی انقلاب در جلسات مذهبی شرکت میکرد و از مؤسسین هیئت انصارالحسین بود. جنگ که آغاز شد، داوطلبانه پا به میدان نبرد گذاشت. سال شصتودو راهی میدان شد و تا سال شصتوشش این اعزامها ادامه داشت بیش از نه ماه بسیجی داوطلب بود و بعدها در تاریخ بیستوهشت مردادماه شصتوپنج به عضویت رسمی سپاه درآمد. یازده ماه از حضورش در سپاه میگذشت. محمدرضا پس از شهادت برادرش احمد، پای ماندن نداشت و بیتاب رفتن بود.
تیرماه سال شصتوشش فرا رسید و هر لحظه محمدرضا خود را به قبیلۀ مجنون نزدیک میدید و مشام جانش را عطر شهادت پر کرده بود. بیستونهم تیرماه عملیات تک جزیره مجنون میعادگاه محمدرضا شد و او مهمان آسمان و فرشتگان الهی شد و دعوت حق را پاسخ گفت. نه سال طول کشید تا جسم پاکش از روی پلاک شناخته شود و به کاشانهاش برگردد و در شهیدآباد شهر در کنار برادرش احمد آرام گیرد.
“راهش جاوید باد”