جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید علی اصغر فؤادیان

فرازی از وصیت نامه:
شهید علی اصغر فؤادیان

شكر خداي را كه به اين بنده حقير لطف بيكران عطا فرمود و اين لياقت را نصيب بنده كرد كه در راه او با جهاد با مشركان و اين از خدا بي‌‌خبران، مرا ياري داد و خداي را شكر مي‌‌گويم كه اين فيض عظيم را به اين بنده حقير عطا فرمود تا به ديدار او بشتابم و خداي متعال را شكر مي‌‌گويم كه مرا به كامم يعني شهادت رساند تا با خدا و خدا دوستان ملاقات كنم.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :علی اصغر فؤادیان
نام پدر :علیرضا
تاریخ تولد :۱۳۴۹/۰۲/۲۳
محل تولد :تهران
شغل :محصل
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۱۴ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۳/۰۴/۱۴
محل شهادت :بانه
نام عملیات :کمین دشمن
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت تیر مستقیم

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

 

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

بیست‌‌وسوم اردیبهشت‌ماه سال چهل‌ونه صدای تولد علی‌اصغر در گوش پدر و مادر پیچید و آن‌ها به شکرانه تولدش با اشک چشم، کودک را تطهیر کردند.علی‌اصغر در کنار پدر و مادر و برادر بزرگش، علی‌اکبر، کودکی‌اش را در یکی از محله‌های تهران می‌گذراند. پدرش کارگر بود و تلاش برای کسب نان حلال را می‌شد از چروک‌های پیشانی‌اش فهمید. علی‌اصغر پنج‌ساله همراه برادر بزرگش به مکتب می‌رفت و قرآن می‌آموخت؛ تا به سن علم‌آموزی رسید. تحصیلات دوره ابتدایی را در زادگاهش تهران به پایان رساند.

نه‌ساله بود که بسیار زیبا قرآن می‌خواند و از آیت‌‌الله تهرانی به دلیل قرائت خوبش و کسب مقام اول قرآنی هدیه دریافت کرده بود.

علی‌اصغر یازده‌ساله بود که به‌‌همراه خانواده به دامغان مهاجرت کردند. او از همان کودکی به‌‌همراه پدر به کارگری مشغول شد. پنجم ابتدایی بود که در یک مغازه مشغول کار شد و بعد از مهاجرت به دامغان به تحصیلات خود در دوره راهنمایی ادامه داد. در کنار تحصیل به ورزش کشتی علاقه فراوان داشت و در این رشته ورزشی نیز خودی نشان داده بود.

آغاز نوجوانی علی‌اصغر همراه با صدای گرم و پر از یقین جوانان شهر و امام خوبی‌های‌شان بود؛ پس مسجد، محل مرکز فعالیت‌های‌شان شده بود. همراه برادرش در فعالیت‌های مسجد شرکت می‌کرد. پس از پیروزی انقلاب او دانش‌آموز سوم راهنمایی بود و یک بسیجی مخلص.

با شروع جنگ به کردستان و غرب اعزام شد. سیزده سال بیشتر نداشت که شور شیدایی و قدم‌‌گذاشتن در وادی شهادت تنها خواسته‌اش بود. مرحله دوم به جزیره مجنون اعزام شد؛ اما دم گرم مجنون و اهالی آن، دل سودازدۀ علی‌اصغر کوچک را آرام نکرد. مجروح شد و شاید بهترین لحظاتش همان لحظه‌های درد بود و عاشقی.

آخرین اعزامش در بیست‌‌وهشتم خردادماه سال شصت‌وسه به کردستان صورت گرفت. کو‌ه‌‌های برافراشته کردستان و مردم ستم‌‌دیده و مظلوم شهر بانه و مأموریت‌های سخت پاک‌سازی شهر از وجود منافقان لحظات نابی را برای علی‌اصغر رقم‌زده بود.

هفده روز بعد، در تاریخ چهاردهم تیرماه شصت‌وسه آغاز رستگاری علی‌اصغر بود و سرافرازی‌اش به گمنامی.

ارتفاعات بانه و کمینگاه‌های شیطان، محل عروجش شد. سیزده سال از گمنامی‌اش گذشت و درنهایت در هفدهم مهرماه سال هفتادوشش به وادی شهیدان و اهالی جنون پیوست و پیکر پاک این نوجوان در فردوس رضای دامغان آرمید.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

و لا تقولوا لمن يقتل في سبيل ا... امواتا بل احياء ولكن لا تشعرون

و آنان كه در راه خدا كشته مي‌‌شوند مرده نپنداريد بلكه زنده‌‌اند ولكن همه شما اين حقيقت را در نخواهيد يافت .

با درود و سلام به پيشگاه بقيه‌‌الاعظم(عج) و يگانه منجي عالم بشريت حضرت امام مهدي(عج) و نايب برحق ايشان آن پير جماران در بيشه ايران و فريادرس مظلومان و مستضعفان امام خميني كه جانمان فداي او.

و با سلام بر تمامي پويندگان راه حقيقت و عشق ايثار كه با نثار خون مطهر خود درخت اسلام عزيز را آبياري كردند.

اينجانب علي‌‌اصغر فواديان فرزند عليرضا فواديان خداي متعال را شكر مي‌‌گويم بر تمامي نعماتش.

شكر خداي را كه به اين بنده حقير لطف بيكران عطا فرمود و اين لياقت را نصيب بنده كرد كه در راه او با جهاد با مشركان و اين از خدا بي‌‌خبران، مرا ياري داد و خداي را شكر مي‌‌گويم كه اين فيض عظيم را به اين بنده حقير عطا فرمود تا به ديدار او بشتابم و خداي متعال را شكر مي‌‌گويم كه مرا به كامم يعني شهادت رساند تا با خدا و خدا دوستان ملاقات كنم.

و جمله‌‌اي دارم درباره كساني كه هنوز در خواب غفلت به سر مي‌‌برند و در هر لباس به اين انقلاب ضربه مي‌‌زنند به خود بيايند ـ اي از خدا بي خبران ـ و نمي‌‌خواهم كسي كه به اين انقلاب خيانت مي‌‌كند به هر نحوي در تشييع‌‌جنازه‌‌ام شركت كند و از همشهريان و رفقا و والدين كه اگر از جانب اين بنده حقير تندي به ايشان شده مرا مورد عفو و بخشش خود قرار دهند تا ان‌‌شاءا... خدا هم شما را مورد لطف و مرحمت خود عنايت بفرمايد و از پدر و مادر خود خيلي متشكرم كه مرا در دامان خود تربيت صحيح كردند و خدا به ايشان اجر عظيم و اخروي عنايت بفرمايد. ان‌‌شاءا...

و همچنين از معلمانم كه با آموختن علم و تربيت به كمك و ياري الله مرا به راه راست هدايت نمودند متشكرم و اميدوارم كه خدا به ايشان هم اجري بس عظيم  عنايت بفرمايد. ان‌‌شاءا… و از پدر و مادر خود خواهانم كه مجالس ختم مرا با خواندن آيات قرآن مجيد زيبا كنند كه بين من و قرآن عهدي است و هر كجا كه صلاح بدانند مرا دفن كنند و يك جمله درباره آنان كه شعار مي دهند دارم و آن اين است كه:

شما كه شعار مي‌‌دهيد يك قدم به جلو بگذاريد و شعار را به مرحله اجرا درآوريد كه در اين زمان اسلام عزيز به ياري من و شما احتياج دارند .

والسلام عليكم و رحمه ا... و بركاته

علي‌‌اصغر فواديان 1363/02/09

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.