“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در تاریخ ۱۳۴۴/۰۳/۱۰ در تهران خانواده ای منتظر تولد دومین فرزند خود بودند. نامش را علیرضا گذاشتند و به جز او خداوند پنج فرزند دیگر نیز به آنها عطا فرمود. پدرش محمدرضا، کارمند بازنشسته بهداری بود و از این طریق امورات خانواده هشت نفری خود را می گذراند. علیرضا تحصیلات خود را تا دوم راهنمایی ادامه داد و بعد از آن تصمیم گرفت وارد بازار کار شود و به حرفه ای مشغول گردد. او مدت سه سال در یک باطری سازی مشغول بود.
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳ ساله بود و این روزهای پرتنش و پرهیجان در ذهن او حک شده بود ولی در دوزان دفاع مقدس با وجودی که هنوز هم سن وسال زیادی نداشت،به جبهه رفت. او با فرمان امام با تشکیل بسیج بیست میلیونی به عضویت بسیج سپاه پاسداران اسلام شهر درآمد و داوطلبانه و جان بر کف به عرصه ی جهاد شتافت.
او هرچند نوجوان و فقط ۱۵ بهار زندگی را پشت سر گذاشته بود، قامتی استوار و عزمی راسخ داشت ،با دست های کوچکش اسلحه ای به اندازه خشم ملت ایران برداشت و به سوی قلب سیاه دشمن نشانه گرفت و سرانجام در تاریخ ۱۳۶۱/۰۸/۲۴ در جبهه سومار دلاورانه در مصاف با مزدوران ارتش بعثی به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد. پدرش چند روز پس از شهادت علیرضا به جبهه رفت تا در ادامه راه فرزندش از ارزش های والای او دفاع کند.
“راهش جاوید باد”
با عرض سلام و تشکر
من خواهر شهید هستم میخواستم عرض کنم برادر من علیرضا کمک بیسیم چی بودند