جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید سید سعید هاشمی

فرازی از وصیت نامه:
شهید سید سعید هاشمی

از تمام افرادي كه اين وصيت را مي‌‌خوانند برايشان وصيت‌‌هايي دارم كه اولا آن‌‌كه قدر امام عزيز را بدانيد كه با رهبري درست انقلاب را به پيروزي رساند پيروزي‌‌اي كه هيچ‌‌كس فكر نمي‌‌كرد به اين سادگي به دست بيايد. رهبري درست ايشان باعث شد ما با دادن شهداي كمي پيروز شويم ولي در خيلي از كشورهايي كه انقلاب كرده‌‌اند به سختي به دست آورده و يا هم هنوز در حال درگيري هستند انشاءالله خداوند سايه‌‌اش را از سر ملت ما كوتاه نكند.  

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :سید سعید هاشمی
نام پدر :سید محمد 
تاریخ تولد :۱۳۴۷/۱۰/۰۱
محل تولد :گلستان - علی آباد 
شغل :آزاد
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :شهدای اطلاعات - غواص 
سن :۱۸ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۶/۰۸/۲۹
محل شهادت :ماووت
نام عملیات :نصر ۸ 
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به سر 

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

عید بود و کام مؤمنان شیرین. صدای مأذنه‌‌ها پر بود از تکبیر عید. ربنای عید سرمست می‌‌کرد آدم را. همان عیدی که پس از مهمانی خدا می‌‌‌‌آید.در تقدیر سیدمحمد و فاطمه از خوان پرفیض خداوند در عید فطر، آمدن سعید رقم خورده بود. یعنی اولین پسر خانواده. علی‌‌آباد گرگان محل زندگی‌‌شان بود.سعید در کنار پدر و مادر از همان روز نخست با زمزمۀ عاشقانه «عبادک‌‌الصالحون و عبادک‌‌المخلصون» چشم گشود و خو گرفت.

اهالی علی‌‌آباد کتول با سیدمحمد، کاسب خوش‌‌انصاف، آشنا بودند. کودکی سعید در علی‌‌آباد گذشت. او با هوش و استعداد فراوانی که داشت از شش‌‌سالگی وارد دبستان شد. با علاقۀ فراوان درس می‌‌خواند حتی روزهای تعطیل نیز اصرار داشت به مدرسه برود.

چند سال بعد همراه خانواده به تهران مهاجرت کردند. ادامۀ تحصیل دورۀ ابتدایی را در تهران گذراند. برای ادامۀ زندگی قرار شد به دامغان مهاجرت نمایند؛ اما مسؤولان مدرسه مخالفت می‌‌کردند زیرا سعید از دانش‌‌آموزان ممتاز مدرسه بود.

پس از مهاجرت به دامغان، سعید تحصیلات خود را تا دبیرستان ادامه داد. حالا سعید یک بسیجی عاشق امام و ولایت نیز شده بود. او که زمزمه‌‌های عاشقی از همان کودکی در گوش جانش سروده شده بود، در پیروی از ولایت و خط سرخ اهل‌‌ بیت(ع) و حقیقت همواره پیشتاز بود.

برای مبارزه در راه حق از پایگاه بسیج ثبت‌‌نام کرد و راهی میدان جنگ شد.

سیدسعید دریا دریا آگاهی و حقیقت می‌‌نوشید و تشنه‌‌تر گام برمی‌‌داشت و در رزمگاه دنیا جز با نفس خود با هیچ‌کس نمی‌‌جنگید. او که خونش و قولش جز عشق به معبود هیچ نبود قلبش شرحه‌‌شرحه، رقص‌‌کنان تا حق   می‌‌شتافت.

این بسیجی مخلص و فعال اطلاعات و عملیات پس از پانصدوپنجاه روز حضور در نبرد، در بیست‌‌ونهم آبان سال هزاروسیصدوشصت‌‌وشش در منطقه عملیاتی ماووت و در عملیات نصر ۸ در نهایت بی‌‌نیازی، از ناحیه سر به خون نشست و چشم در چشم دوست در بهت زمینیان، شهادت را در آغوش فشرد. پیکر پاکش در گلزار شهدای بلندآوازه شهر دامغان آرام گرفت. 

 

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون.

این پیوستن مثل وصال عاشق به معشوق است. آخر تا کی جدابودن؟ تا کی از معشوق دوربودن و در این زندان‌‌‌‌‌‌ ماندن؟ چه خوش است آزادشدن از قفس و چه خوش است در سن جوانی رفتن.  ای خدا! متشکرم که در این سن مرا به پیش خود خواندی و نگذاشتی بیشتر در این زندان بمانم. از شما متشکرم که مرا خوب تربیت کردید و اگر از دست من ناراحت شدید مرا ببخشید.

پدر و مادر عزیزم! فرزند خوبی برای شما نبودم ولی می‌گویند: «لطف پدر و مادر مثل و مانند ندارد.» می‌دانم که شما مرا می‌بخشید، چون از شما مهربان‌‌تر کسی نیست و بی‌علت نیست که می‌گویند: «بهشت زیر پای مادران است.»

یکی از علت‌هایی که من و هم‌‌رزمانی که به جبهه می‌آییم، این است که امام(ره) تنها نماند. پس اگر به شهادت رسیدیم، نکند که امام(ره) را تنها بگذارید؛ زیرا تنهاگذاشتن امام(ره) مساوی است با روی‌‌گردان‌‌شدن از خداوند و نازل‌‌شدن بلا.

ای مردم عزیز! ما هم به این نیت به جبهه آمدیم که هم‌‌چون مولای‌مان امام‌‌ حسین(ع) بجنگیم و زمان، زمان کربلای ایران است و تاریخ عاشورا تکرار شده؛ پس بیاییم سینه‌زنی‌هایی را که در ماه محرم می‌کنیم، به قلب‌های‌مان انتقال دهیم و به جبهه برویم وگرنه در آخرت امام‌‌ حسین(ع) جلوی ما را می‌گیرد و می‌گوید: «مگر شما همان نبودید که برای من سینه می‌زدید، پس چرا فرزندم را یاری نکردید؟» یاری امام(ره) یادتان نرود.

نمی‌دانم وقتی که وصیت‌نامه‌ام را می‌خوانید جسدم هست یا نه، ولی دوست دارم که مفقود باشم تا شاید فاطمه‌‌ زهرا(س) آن‌‌هایی را که مفقود هستند به بالین‌شان بیاید و به دادشان برسد، چون واقعاً با این‌‌همه گناه که کرده‌ام می‌ترسم که فشار قبر مرا در بر گیرد.

ای مردم! به یاد بیاورید تاریکی قبر را. به یاد بیاورید فشارها و زجرهای قبر را و خدا یادتان نرود. در همۀ کارهای‌تان خدا را شاهد ببینید.

خواهر و برادر عزیزم! نمازهای‌تان را درست بخوانید که حدیث داریم اگر نماز قبول نشود کارهای دیگر هم قبول نمی‌شود. من را یادتان نرود و دعایم کنید!

اگر مقدار پولي دارم در راه خير خرج كنيد و برايم 12 روز روزه بگيريد

والسلام

سيد سعيد هاشمي ـ 63/04/11

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.