جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید حسن صیدی

فرازی از وصیت نامه:
شهید حسن صیدی

وصیتم به ملت این است که امام عزیز را تنها نگذارید و وحدت خودتان را بیشترنمایید باشد که ان‌‌شاءالله کعبه فضل الهی و به رهبری پیامبرگونه امام عزیزمان و هرچه بیشتر شدن اتحاد شما با اسلام در تمام نقاط جهان به پیروزی برسد و ملت های مظلوم دنیا هم از اسارت ظالمان و ستمگران دوران و هم از اسارت خودشان بیرون بیایند ان‌‌شاالله...

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :حسن صیدی
نام پدر :علی اکبر
تاریخ تولد :۱۳۴۵/۰۸/۰۵
محل تولد :نکا
شغل :شیشه بری
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :نيروی اطلاعات و عملیات
سن :۲۰ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۰/۲۱
محل شهادت :شلمچه
نام عملیات :کربلای ۵
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت تیر مستقیم به چشم چپ

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :طزره
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای روستای طزره

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

بعد از هفت سال انتظار و گذشت دوران سخت و شیرین بارداری، آمدنش لحظه‌‌به‌‌لحظه نزدیک‌تر می‌شد. پدرش تهران بود. بعد از سه روز از تولد حسن تازه با خبر شد. بعد از یک هفته از قدم نورسیده، مشهدی علی‌اکبر به نکا آمد و چشمش به دیدار اولین فرزندش روشن شد و تقویم، سال هزاروسیصدوچهل‌‌و‌‌پنج را نشان می‌داد. آن روز شیرین در روزشمار زندگی و بوستان خاطرات خانواده ثبت شد و شور و شعف وصف‌ناشدنی برای پدر و مادر به همراه داشت. اگرچه وضع مالی چندان خوبی نداشتند ولی شادی داشتند.

پدر با زحمت فراوان لقمه نان حلالی تهیه می‌کرد و حقوقی می‌گرفت تا شکم بچه‌ها را سیر کند. کارگر ساده‌‌ای بود و هفت سر عائله داشت. در نبود پدر، حسن برای اعضای خانواده حکم پدر را داشت تا کمبود محبت را احساس نکنند.

مجرد بود و فرزند اول. تحصیلات دوران ابتدایی و اول و دوم راهنمایی را در نکا گذراند و سیکل را در مدرسه راهنمایی شبانه دامغان گرفت و سپس وارد دبیرستان ایثارگران شد.

تنور جبهه‌ها گرم بود و عشق به پاسداری از وطن او را بر آن داشت تا پس از دوم دبیرستان به مناطق جنگی رهسپار شود.

عضو پایگاه شهید محلاتی بود و فعال در مراسم‌ مذهبی. برای بسیج کمک مردمی جمع می‌کرد. این فعالیت‌ها و بیانات امام راحل(ره) او را قدم‌‌قدم به سوی جبهه پیش می‌برد.

خنده‌رو بود و گل تبسم معمولاً بر لبانش شکوفا. مظلوم، مهربان و خداترس بود. جنب‌‌و‌‌جوش چندانی نداشت. بیشتر وقتش را در خانه می‌گذراند. معمولاً قرآن می‌خواند و در یادگیری احکام تلاش می‌کرد. به والیبال نیز علاقه داشت.

در تاریخ دوم بهمن سال شصت‌‌وچهار به‌‌عنوان سرباز وارد سپاه و در واحد اطلاعات عملیات تیپ ۱۲ قائم آل‌‌محمد(ص) مشغول به خدمت شد.

سرانجام در بیست‌‌ویکم دی‌‌ماه سال شصت‌‌وپنج پس از نوزده ماه حضور در صحنه‌های نبرد حق علیه باطل پا در حریم ملائک گذاشت و عملیات کربلای۵ را برای عروج به سرزمین عشق و دیار مردان خدایی برگزید.

خاک شلمچه که اکنون زیارتگاه عاشقان شده به خون عزیزان بسیاری ازجمله شهید حسن صیدی آغشته است.

در این وادی مقدس با اصابت تیر مستقیم به چشم چپ و صورت، عزیزترین و گران‌‌بهاترین دارایی‌اش یعنی جان خود را در طبق اخلاص گذاشت و به معبود خویش پیشکش نمود و چون پرستوی مهاجر خوشحال و شادمان پر کشید.

پیکرش را بعد از انتقال به استان، اشتباهی به شاهرود بردند و دوباره پس از شناسایی به دامغان برگرداندند و پس از تشییع باشکوهی از سپاه تا حسینیۀ حضرت ابوالفضل(ع) به‌سمت زادگاهش بردند و همراه با برادران شهید، حسن و حسین خطیرنامنی در جوار امامزاده اسماعیل طزره به خاک سپردند.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسمه تعالی

ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص

خدا آن مومنانی را که در صف جهاد کافران مانند سد آهنین هم دست و پایدارندبسیار دوست دارد. "قرآن کریم"

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با سلام و درود به آقا امام زمان ارواحنا له الفداح و نائب عظیمشان آن حضرت امام خمینی و با درود و سلام بر سرور شهیدان آقا امام حسین(ع) و تمامی شهیدان و با درود بر پدر و مادرانی که عزیزان خودشان را روانه میدان‌‌های نبرد با دشمنان شرقی و غربی کرده و می‌‌کنند.

اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدً رسول الله گویا زمان وداع است گویا زمانی رسیده‌‌است که صدای هل من ناصراًینصرنی امام عزیزمان به گوش می‌‌رسد. گویا زمانی رسیده که اسلام عزیز ما را به یاری خود فرا می‌‌خواند. آیا کسی هست که در این آزمایشگاه میدان نبرد حق علیه باطل شرکت نماید و در این صحنه پیروزمند از امتحان الهی بیرون بیاید؟ اگرچه این دنیا زیباست ولی آخرت زیباتر است اگرچه این بدن‌‌های ما ساخته شده است که یک روزی بمیرد پس چرا آن در راه خدا قطعه قطعه نشود؟ وصیتم به ملت این است که امام عزیز را تنها نگذارید و وحدت خودتان را بیشتر نمایید باشد که ان‌‌شاءالله کعبه فضل الهی و به رهبری پیامبرگونه امام عزیزمان و هر چه بیشتر شدن اتحاد شما با اسلام در تمام نقاط جهان به پیروزی برسد و ملت های مظلوم دنیا هم از اسارت ظالمان و ستمگران دوران و هم از اسارت خودشان بیرون بیایند ان‌‌شاالله.

این امانت بزرگ الهی را به صاحب اصلی‌‌اش بسپاریم و وصیتم به تمامی برادرنم این است که راه مرا ادامه بدهند و نگذارند جای من خالی بماند و وصیتم به تمامی خواهرانم اینست که در جهت تربیت خود کوشا باشند تا این‌‌که بتوانند به عنوان یک الگوی مطلوب فرزندانی نیکو به جامعه اسلامی تحویل دهند و حجاب اسلامی را که به بهای خون شهیدان به دست آورده‌‌اند.

و وصیتم به پدر و مادر گرامیم این است که پدر جان و مادر جان خدا را شکر کنید که فرزند خوبی داشتید و آن را در راه خداوند هدیه کرده‌‌اید و صابر باشید که خداوند با صابرین است هرگز جلوی چشم دشمنان گریه نکنید زیرا گریه شما دل دشمنان را شاد می‌‌کند و در آخر از همه کسانی که که موجب آزارشان شدم  می‌‌خواهم  که مرا ببخشند و در آخر محل دفن: طزره، امامزاده اسماعیل پهلوی شهدای دیگر

و در ضمن تقاضایم این است که از شما می‌‌خواهم که در مراسم عزاداریم بیش از اندازه خرج نکنید و اگر خواستید برای من خرجی کنید آن را به جبهه‌‌ها بدهید و مدت یک سال نماز و روزه دارم که قضای آن را به جای آورید.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار

والسلام علی من النبع الهدی

حسن صیدی

شهادت عزت ابدی  و حیات ابدی است

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.