“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
شهید ابوالفضل حیدری. وقتی صدایش در گوش آسمان پیچید، آسمان میخندید و دل ابرها هزارپاره شد و زمین خدا نمناکترین لحظاتش را به تجربه نشست در یازدهمین روز اردیبهشت سال هزاروسیصدوسیوهفت پدر خانواده آقامحمدتقی نام پسرش را در سیرابترین روز زمین ابوالفضل گذاشت و او را نذر تمام لبهای تشنه روی زمین کرد.
پدر و مادر ابوالفضل را در زیر چتر ایمان و عشقشان به مولایشان حسین(ع) و توکلشان به خداوند بزرگ نمودند. کودکی ابوالفضل در دامغان گذشت. تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی در زادگاهش دامغان ادامه داد و به سیکل قناعت نمود. در کنار تحصیل به کسب روزی حلال در کنار پدر مشق زندگی میکرد. دورۀ سربازی او همزمان با پیروزی انقلاب بود. ابوالفضل سرباز پیرو خط امام بود. هفتماه از خدمت نظامش میگذشت که به دستور مقتدایش از پادگان فرار کرد.
پس از پیروزی انقلاب و پایانرساندن خدمت نظام در سال شصت ازدواج کرد و صاحب فرزند پسری شد. او کارمند رسمی جهاد سازندگی بود و مرد مبارزه و روزهای سخت جهاد و دفاع. پس برای دفاع از سرزمین عشق و حقیقت راهی میدان شده بود. بیس از دوماهونیم حضورش در میدان جهاد، گواه شهادتطلبی ابوالفضل است. جزیره مجنون میعادگاه او شد. در پانزدهم فروردین سال شصتوسه بر اثر اصابت ترکش توپ مجروح شد و به قبیلۀ عاشوراییان پیوست. غروب آسمان فردوس رضای دامغان میزبان همیشگی چشمان ابوالفضل رشید است.
“راهش جاوید باد”