“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
شهید قربانعلی غربا. اولین روز بهار، زمین و درخت و آسمان و خورشید همقسم شده بودند. کلامشان از جنس رویش بود که خداوند قربانعلی را مهمان خاندان غربا کرد. نوروزعلی شناسنامهاش را در همان سال یعنی سال هزاروسیصدوبیستویک گرفته است. روستای طزره و کوهستانهای سربلندش گواه کودکی پاک قربانعلی میباشند. تحصیلاتش را تا سوم ابتدایی ادامه داد و بعد از آن در کنار پدر به کشاورزی مشغول شد. قربانعلی علاوه بر پدر دوست خوبی برای درختان، خاک و باغها نیز بود. سرسختی، ایمان به خدای آب و آفتاب و شکر خداوند در تمام لحظات، اموری بود که قربانعلی در طول این سالها در کنار پدر و از همصحبتی و همنشینی با او آموخته بود.
او مردی شده بود که میتوانست خود تشکیل خانواده بدهد پس همسری مهربان و شریکی مطمئن از روستای همسایه یعنی روستای بق دامغان انتخاب کرد و حاصل این ازدواج مبارک هفت فرزند شد.
قربانعلی مردی خانوادهدار و متدین و مورد اعتماد اهالی روستا، سالها از اعضای شورای روستا بود. در خدمت رسانی به مردم روستا از هیچ کاری کوتاهی نمیکرد. از ان جمله میتوان به ساختن حمام، آبیاری و سایر کارها اشاره کرد.
پس از شروع جنگ و عبور از روزهای سخت زندگی باید خود را در عرصه مبارزه نیز محک میزد پس به عنوان بسیجی راهی میدان نبرد شد. بیش از نود روز بهعنوان تکتیرانداز درمیان آتش و گلوله در آسمان دلدادگی باران مخلص خداوند قرار گرفت و در نهایت در هفدهم مهرماه سال شصتوپنج بر اثر اصابت تیر در جادۀ خندق به اهالی سرخ شهادت پیوست و در جادۀ مسافران خوشنام و جاوید شهر نامش ثبت و ماندگار شد. پیکر پاکش در کنار شهدای روستای طزره هر غروب به آسمان پرغرور روستا سلام میکند.
“راهش جاوید باد”