“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
شهید سید ابراهیم میری. در سکوت بهتزده درختان، در جاری همیشگی رودخانهها و گفتوگویشان با سنگها، سید ابراهیم در شهری از جنس درخت و جنگل و باران و رود چشمانش را رو به آبی آسمان گشود. در بیستوششم اردیبهشت سال چهلویک پدرش سید رضا به سنت تمام درختان دیارش رو به آسمان کرد و هزاران شکر خالصانهاش را به جا آورد. سید ابراهیم کودکی بیش نبود که برای همیشه از دیدن روی پدر محروم شد و تنها مادر سایۀ گرم و مهربانش را برای او و دیگر اعضا خانواده میگستراند.
سید ابراهیم هم درس میخواند و هم کار میکرد. او به همراه خانواده به دامغان مهاجرت کردند و تحصیلاتش را تا پایان متوسطه در رشته برق ادامه داد. پس از آن در دادگستری مشغول به کار شد. زمان خدمت سربازی او فرا رسیده که مصادف با جنگ هم بود پس برای خدمت به نظام راهی میدان مبارزه شد. سال شصتوپنج به عنوان جهادگر با جهادگران اعزام شد.
سال شصتوهفت از راه رسیده بود. سید ابراهیم جهادگری که شور شهادت آرام و قرار را از او ربوده بود. گمشدهاش را در اسلام آباد غرب جستجو میکرد. خود را به عملیات مرصاد رساند. این تکتیرانداز شجاع پنجم مردادماه در عملیات مرصاد بر اثر اصابت تیر به گردن به گلستان شهادت مشتاقانه قدم نهاد.
پیکر پاکش در روستای حاجیآباد بستجان جاودانه گشت و تا امروز تنها فرزندش از عاشقانههای پدر میگوید.
“راهش جاوید باد”