نوشته هایی با برچسب سپاه پاسداران
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در آتش و درد و داغ پا به جهان نهاد تا از آتش و درد و داغ جهان نهراسد. در عظیمترین شب سال هزاروسیصدوچهلوچهار، شب تقدیر، شب نزول قرآن و در بیستوپنجمین روز سردترین ماه سال، گرمابخش خانوادهاش شد. در حالی به مادرش لبخند زد که زهرخند مرگ ناگهانی سه فرزند، جرعه جام جنون را در جان مادر میریخت. او آمد تا تسلیبخش دردها و مرهم زخمهای تن مادری شود که در پی نجات فرزندان فروخفته در دود و آتش، آبله بر پیکر و جراحت بر جان داشت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
روحانی شهید، محمد خراسانی فرزند علیاکبر، هیجدهم خرداد سال هزاروسیصدوچهلوهفت در روستای خورزان در خانوادهای مؤمن به دنیا آمد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی به حوزۀ علمیه دامغان رفت و به ادامه تحصیل پرداخت.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در سال هزاروسیصدوچهلودو هجری شمسی در شهر دامغان به دنیا آمد. تحصیلاتش را در مقطع ابتدایی و راهنمایی گذراند و وارد هنرستان شد.
در بیشتر تظاهرات علیه رژیم شاهنشاهی شرکت میکرد.
سه مرحله به جبهه رفت و بهعنوان نیروی بسیجی از سپاه اعزام شد. تکتیرانداز بود. بعدها بهعنوان فرمانده دسته خدمت میکرد. دو بار مجروح شد اما هنوز کاملاً خوب نشده بود که به جبهه برگشت. به رزمندگان و شهدا خیلی علاقه داشت. شهید محمودزاده دوست صمیمی او بود. در عملیات بیتالمقدس نیز شرکت داشت.
این شهید بزرگوار در تاریخ بیستوششم شهریورماه سال شصتودو مصادف با عید قربان در منطقه سردشت با کمین نیروهای کومله مواجه شد و با اصابت تیر مستقیم عاشقانه به ملاقات حضرت حق شتافت و به جمع دوستان بهشتیاش پیوست. پیکر پاکش بر روی دستان مردم شریف دامغان با شکوهی وصفنشدنی تشییع و در فردوسرضای این شهر در خاک آرمید.
“راهش جاوید باد”
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
شهید خسرو عربیان، فرزند غلام، متولد ششم خردادماه هزاروسیصدوچهلویک دامغان، روستای جزن، کارمند آموزش و پرورش. خسرو عربیان با عنوان پرسنلی گردان در عملیات محرم منطقه عینخوش شرکت داشت که براثر اصابت ترکش در تاریخ یازدهم آبانماه هزاروسیصدوشصتویک به شهادت رسید.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
علیاکبر و نرگس سال هزاروسیصدوچهلوپنج در دامغان شاهد تولد کودکشان بودند. او را نعمتالله نامیدند. نعمتالله تحصیلاتش را تا اول دبیرستان ادامه داد. از کودکی در خانواده مذهبی رشد نمود و عاشق اهلبیت(ع) بود. با دوستانش در برگزاری و شرکت در مراسم مذهبی به ویژه محرم پیشتاز بود. از اول محرم نوارهای عزاداری را از طریق بلندگوی مسجد پخش مینمود تا همه استفاده کنند.
با شروع جنگ و جبهه، به همرزمانش ملحق شد و فعالیتهای بسیاری نمود. مدت صدوچهلوهشت روز در جبههها فعالیت داشت. سرانجام چهاردهم تیرماه هزاروسیصدوشصتوسه براثر اصابت تیر در عملیات پاکسازی جاده بانه-سردشت به شهادت رسید. مزارش در گلزار شهدای دامغان است.
“راهش جاوید باد”
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
مهدی در روستای آستانه از توابع دامغان به دنیا آمد. سال تولدش، هزاروسیصدوچهلوچهار بود. پدرش تقی نام داشت. تا کلاس پنجم را در آستانه خواند و دوران راهنمایی و دبیرستان و تربیت معلم را در دامغان گذراند.
دانشجوی سال دوم تربیتمعلم بود. از شانزدهسالگی پایش به جبهه باز شد و تا زمان شهادت یعنی بیستویکسالگی به شکل مستمر در جبهه حضور داشت. زمان حضورش به سیصد روز میرسد.
مسؤولیتش در عملیات آخر که منجر به شهادتش شد، معاون دسته بود. در بیستوپنجم دی شصتوپنج در عملیات کربلای5 منطقۀ شلمچه براثر اصابت ترکش به کتفش به شهادت رسید. مدفن این شهید عزیز در آستانه دامغان است.
“راهش جاوید باد”
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در نخستین روز شهریور هزاروسیصدوسیوشش در شهرستان دامغان به دنیا آمد. تحصیلاتش را تا اول دبیرستان در شهرستان دامغان ادامه داد و بعد از آن برای ادامۀ تحصیل و کار عازم تهران شد و در ضمن کار به تحصیلاتش در دبیرستانهای شبانه ادامه داد. محمود از همان کودکی دارای هوش و استعداد سرشاری بود. علاقۀ شدیدی به رشتۀ برق و الکترونیک داشت. در ایام تحصیل و کار چندین دورۀ کارآموزی را در رشتۀ الکترونیک گذراند. در سن هفدهسالگی وارد ارتش و پس از گذراندن دوران آموزشی در پادگان حشمتیۀ تهران مشغول کار شد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
در دهم فروردین سال هزاروسیصدوچهلوهفت و در روستای نیمهکوهستانی و زیبای طزره از توابع شهرستان دامغان محمدتقی در خانواده ساده و با ایمان و بیآلایش آقامحمدرضا به دنیا آمد. او فرزند هفتم و آخرین فرزند خانواده بود. هنوز روزهای خوش کودکیاش را میگذراند که در هفتمین برگ از کتاب سرنوشت او، جدایی از پدر نوشته شد. حالا محمدتقی و برادرش حسین و مادرشان باید در برابر این رنج بزرگ در کنار هم روزگار را میگذراندند. خواهر و برادران بزرگتر او نیز شریکشان در گذر از روزهای سخت جدایی بودند.
ادامه مطلب
ادامه مطلب
30 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
یدالله فرزند سعدالله، در بهمنماه سال چهلوسه در نکا مازندران دیده به جهان گشود. در دورة راهنمایی مشغول تحصیل بود که انقلاب به اوج خود رسید. در کنار پدر و دیگر هموطنان خود در راهپیماییها شرکت میکرد و شبها کشیک میداد.
در سال چهارم دبیرستان درس میخواند که راهی جبهه شد. وقتی برای گرفتن نمرههای سالانهاش به دفتر مدرسه رفت، متوجه شد در کنکور پذیرفته شده است. در شهر اصفهان ثبتنام کرد و همزمان با حضور در جبهه به استخدام آموزشوپرورش درآمد.
با اینکه در مرحلة آخر بهسختی مجروح شده بود، بار دیگر برای اعزام ثبتنام کرد و پس از پانصدوهفتادوسه روز حضور در جبهه، در جنوب شلمچه براثر ترکش به ناحیه شکم در بیستوسوم خرداد سال شصتوهفت عملیات بیت المقدس 7 به شهادت رسید. گلزار شهدای دامغان، فردوس رضا محل دفن او شد.
“راهش جاوید باد”
ادامه مطلب
29 آگوست 14
“بسم رب الشهداءوالصدیقین”
نهم خرداد سال هزاروسیصدوچهلوهفت در تهران چشم به جهان گشود. در خانوادهای مذهبی و زحمتکش. پدرش مشهدی اسدالله گرمابه داشت و از آن طریق چرخ زندگی خانوادهاش را میچرخاند.
با گذشت زمان، احمد رشد میکرد اما بیشتر از سنش. ساکت و آرام بود. مهربان و باگذشت. منظم و مرتب. خوشخلق و خوشتیپ. در وفای به عهد کم نمیگذاشت و هر وقت قولی میداد تا آخر پای حرفش میایستاد.
ادامه مطلب
ادامه مطلب