جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید یداله مطهری نژاد

فرازی از وصیت نامه:
شهید یداله مطهری نژاد

خدايا تو را شكر مي‌‌كنم كه تا كنون مرا نگه داشته‌‌اي براي يك همچنين لحظه كه در راهش و در خدمت مردمي كه براي او قدم برمي‌‌دارند به ميدان بروم. ميداني كه از يك طرف آن را كفر در دست دارد با تمام امكانات و طرف ديگرش را جواناني در دست دارند سلحشور و با ايمان كه براي حق مبارزه مي‌‌كنند. وقتي كه اين‌‌چنين خود را در كنار و جز يارانش احساس مي‌‌كنم ديگر مرگ براي من مفهومي ندارد و مردن خود را راه سعادت مي‌‌بينم و چه خوب است اين‌‌گونه زيستن زندگي كردن واين‌‌گونه مردن.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :یداله مطهری نژاد
نام پدر :رجبعلی
تاریخ تولد :۱۳۴۲/۰۷/۱۲ 
محل تولد :تهران
شغل :محصل
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :بی سیم چی گردان
سن :۱۹ سال
خانواده چند شهید :دو شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۱/۰۸/۱۱
محل شهادت :عین خوش
نام عملیات :محرم
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به کتف

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

یدالله (امیر) مطهری‌نژاد فرزند رجب‌‌علی در سال هزاروسیصدوچهل‌‌ودو در وحیدیه تهران به‌‌دنیا آمد. تا دوم دبیرستان را در محل زادگاهش تهران خواند. وقتی امام(ره) فرمودند: «با کشاورزی به خودکفایی برسیم» پدر امیر از تهران به دامغان نقل مکان کرد و آمدند روستای سیدآبادو.

 امیر با آمدن به روستا موافق نبود. می‌گفت: «از دوستام جدا می‌شم و نمی‌تونم کارهای مهمی که این‌‌جا انجام می‌دهم در روستا ادامه بدم.» به‌‌خاطر رفتار خوب اجتماعی‌اش دوستان زیادی در تهران داشت. با دوستانی که توی خط انقلاب نبودند، دوست می‌شد و بر آن‌‌ها تأثیر می‌گذاشت؛ تا جایی که خط فکری آن‌‌ها را عوض می‌کرد. مجبور شد به‌‌خاطر خانواده به دامغان بیاید. امیر با دایی‌اش، ولی‌الله مطهری‌نژاد هم‌‌سن بود و خیلی با هم صمیمی و رفیق بودند تا آخرین روزهای زندگی‌اش هم با هم بودند.

محصل بود که از طرف بسیج برای جبهه ثبت‌نام ‌کرد. بعد از آموزش او را به کردستان و مهاباد بردند. تک‌تیرانداز بود و مدت صدوهشتاد روز را در جبهه جنگید.

سرانجام در یازدهم آبان شصت‌‌ویک، در منطقه عین‌خوش به علت برخورد ترکش به شکم در عملیات محرم به شهادت رسید. پیکرش را در گلزار شهدای فردوس‌رضای دامغان دفن کردند.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحيم

« ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياءعند ربهم يرزقون»

مرده مپنداريد آنان كه در راه خدا كشته مي‌‌شوند ليكن آنان زنده هستند و در نزد خداي پروردگار خويش روزي مي‌‌برند. چون راهي جبهه مي‌‌شوم وظيفه شرعي خودم دانستم كه وصيت‌‌نامه بنويسم هدفم از آمدن به جبهه اطاعت از ولايت فقيه مي‌‌دانم و به فرمان او جهاد در راه خدا و پيروزي اسلام بر كفر براي جنگ با كافران بعث عراق رفتم و تا آخرين قطره خون و آخرين فشنگ گلوله‌‌هاي مسلسلم مي‌‌جنگم.

چندين روز ديگر به اميد پروردگار مي‌‌خواهيم عمليات وسيعي انجام دهيم كه خود را به خدا مي‌‌سپارم و از خدا مي‌‌خواهم كه اگر خون من حقير خدمتي براي اسلام مي‌‌تواند انجام دهد مرا به درجه شهادت برساند.

خدايا تو را شكر مي‌‌كنم كه تا كنون مرا نگه داشته‌‌اي براي يك همچنين لحظه كه در راهش و در خدمت مردمي كه براي او قدم برمي‌‌دارند به ميدان بروم. ميداني كه از يك طرف آن را كفر در دست دارد با تمام امكانات و طرف ديگرش را جواناني در دست دارند سلحشور و با ايمان كه براي حق مبارزه مي‌‌كنند. وقتي كه اين‌‌چنين خود را در كنار و جز يارانش احساس مي‌‌كنم ديگر مرگ براي من مفهومي ندارد و مردن خود را راه سعادت مي‌‌بينم و چه خوب است اين‌‌گونه زيستن زندگي كردن واين‌‌گونه مردن.

وقتي كه صداي هل من ناصر ينصرني اين نداي حسين فرزند علي(ع) به گوش رسيد كه در ظهر عاشورا ندا در داد كيست مرا ياري دهد؟ امروز حسين زمانه خميني روح الله نايب امام زمان براي نجات اسلام نداي هل من ناصر ينصرني سرداده كه كيست براي نجات اسلام و ميهن اسلامي مرا ياري دهد.

بر ماست كه اين نداي حسين زمانه را پاسخ دهيم و براي ياري او بشتابيم و اين پيرمرد متقي كه مانند يك شير با استكبار جهاني و با منافقين داخلي به مبارزه برخاسته است. پس بر گردن ماست كه اين مسئوليت را انجام دهيم و من براي انجام اين مسئوليت خون كم قابل خود را براي آبياري درخت شكفته اسلام به زمين مي‌‌ريزم تا شايد تمام منافقان به خود آيند و جلو اين انقلاب سنگ ريزه يا كوچك و بزرگ نريزند و منافقانه با اسلام بجنگند.

بر شما دوستان و آشنايان است كه اين راه را ادامه داده و اسلام وامام و تمام روحانيت مبارز را تنها نگذاريد زيرا با نابودي روحانيت و امام اين منافقين به سر كار آمده و اسلام اين مكتب كه نجات‌‌بخش مستضعفان است به بازي مي‌‌گيرند و آن را نابود مي‌‌كنند.

پدرم و مادرم و برادران عزيزم اگر خداوند اين بنده ضعيف و گناه‌‌كار را به درگاهش راه داد و پذيرفت و شهادت نصيب من شد اين افتخاري است كه نصيب من و شما شده است. افتخار من اين‌‌كه مرگم در راه خدا بوده و افتخار شما اين‌‌كه فرزندتان را در راه اسلام فدا كرديد و بعد از شهادتم اگر خداوند نصيبم كرد از شما پدر و مادرم مي‌‌خواهم در سوگ من اشك نريزيد و اگر هم خواستيد گريه كنيد به ياد شهداي كربلا باشد. پدر و مادرم خود را در خط اسلام قرار داده و اطاعت از ولايت فقيه را فراموش نكنيد و برادرم اسلحه افتاده‌‌ام را مگذار بر زمين باشد.

اي سرورانم و اي نور چشمانم پدر و مادر عزيزم از شما درخواست عفو مي‌‌كنم به خاطر اين‌‌كه در طول زندگي ممكن است به شما توهين و شما را ناراحت كرده و نتوانسته باشم وظيفه خود را به انجام رسانم و هم‌‌چنين مقدار پولي كه دارم در راه خير به مصرف رسانيد.

والسلام عليكم و رحمه اله و بركاته

اگر امكان دارد من را در كنار شهدا به خاك بسپاريد. متشكرم

امام را دعا كنيد. خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.