جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید محمد حسن پریمی

فرازی از وصیت نامه:
شهید محمد حسن پریمی

 الآن وقت جنگ است. با چنین وضعیتی دیگر نمی‌‌توانم در قم بمانم و درس بخوانم. اکنون وقت رفتن به جبهه است و باید به ندای رهبرم پاسخ بدهم. لذا به سوی جبهه آبادان در حرکت هستیم و من عازم جهان عقبی می‌‌باشم.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :محمد حسن پریمی
نام پدر :غلامحسین
تاریخ تولد :۱۳۴۰/۰۲/۲۴
محل تولد :روستای مجید آباد دامغان 
شغل :روحانی
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۱۹ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۵۹/۱۱/۱۷
محل شهادت :آبادان 
نام عملیات :پدافندی
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت گلوله

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

محمدحسن فرزند غلامحسین، بیست‌‌وچهارم اردیبهشت‌‌ماه یک‌هزاروسیصدوچهل در روستای مجیدآباد دامغان چشم به جهان گشود و مقطع ابتدایی را در  روستای خورزان گذرانید. چون در یک خانواده مذهبی رشد یافته بود تمایل زیادی داشت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود. برای نیل به این هدف در سال هزاروسیصدوپنجاه‌‌وشش وارد حوزه علمیه حاج ‌‌فتحعلی‌‌بیک دامغان شد. مدتی نیز در مدرسه علمیه موسویه (مدرسه آقا) در محضر درس استادان آن حوزه کسب فیض نمود و در این راه موفقیت‌هایی نیز به دست آورد. در سال پنجاه‌‌وهشت جهت ادامه تحصیل و با موافقت و رضایت پدر به حوزه علمیه قم وارد و در مدرسه حضرت آیت‌الله گلپایگانی سرگرم فراگیری علوم دینی شد. علی‌رغم این‌‌که بستگان و اقوام وی در قم بودند برای آن که بهتر بتواند به فراگیری علم و دانش بپردازد ترجیح داد به‌ طور انفرادی در قم زندگی کند. بدین سبب در مدرسه حاج غضنفر حجره‌ای گرفت و به کسب علم و معرفت و فضایل اخلاقی پرداخت.

در کودکی حادثه تلخی برای وی اتفاق افتاد که دردمندانه است. در یک روز سرد زمستانی که از مدرسه به خانه برمی‌گشت برای گرم‌‌کردن خود به سر تنور می‌‌رود و پایش سر می‌‌خورد و به درون تنور داغ می‌‌افتد. درحالی‌که هیچ‌کس در خانه نبود که وی را نجات دهد. با توسل به خداوند به‌ طور معجزه‌آسا نجات می‌‌یابد؛ اما دست‌ها و پاها و صورتش در اثر سوختگی آسیب جدی می‌‌بیند.

زندگی این طلبه جوان را می‌توان به دو دوره تقسیم نمود: دوران قبل از انقلاب و دوره پس از انقلاب تا زمان شهادتش.

از کودکی روحی بلند داشت. رفته‌‌رفته وارد زندگی اجتماعی و فضای نابه‌‌سامان سیاسی دوران سیاه پهلوی گردید و با تمام وجودش بی‌عدالتی‌ها و ستمگری‌ها را در جامعۀ آن روز مشاهده می‌کرد. ناگزیر این طلبه جوان انقلابی همگام با دیگر نیروهای مبارز خط امام(ره) علیه رژیم طاغوت مبارزه‌ای گسترده را آغاز نمود. فعالیت‌های سیاسی محمدحسن از حوزه‌های علمیه دامغان آغاز شد و اولین گام را از مدرسه موسویه (مدرسه آقا) علیه رژیم ستمگر شاه برداشت.

این طلبه مبارز روزی با کمک هم‌‌حجره‌ای‌اش آقای احمد درواری تصمیم گرفتند پانصد نسخه از اعلامیه‌های امام‌‌ خمینی(ره) را در سطح شهر دامغان در فضای وحشت‌آور امنیتی آن روزها پخش کنند. تمام اعلامیه‌ها در مسجد ولیعصر(عج) بالامحله و مسجد صاحب‌الزمان(عج) بلوار و در اکثر محله‌های شهر به وسیله این دو طلبه جوان پخش گردید. نیروهای شهربانی و ساواک سایه به سایه ردپای آن‌ها را می‌زدند و تحت‌نظر و تعقیب بودند. سرانجام به دام مأمورین شهربانی دامغان افتادند. این حادثه مصادف شده بود با ماه مبارک رمضان. به دستور رئیس شهربانی وقت این دو طلبه مبارز را بازداشت و شکنجه کردند؛ ولی با اوج‌گیری مبارزات مردم دامغان و نیز با مجاهدت و تلاش نیروهای انقلابی از زندان دژخیمان حکومت پهلوی موقتاً آزاد شدند.

پس از انقلاب اسلامی فصل دیگری در زندگی محمدحسن شروع شد. این روحانی مبارز شجاعانه حضورش را در تمام صحنه‌های سیاسی و اجتماعی اعلان کرد و در فاصله سال‌های پنجاه‌‌وهفت تا پنجاه‌‌ونه پذیرای مسؤولیت‌های زیادی گردید. با تشکیل کمیته مبارزه با مواد مخدر چند استان که شامل استان‌های (یزد، خراسان و سمنان) بود نامبرده به عضویت درآمد و در این راه موفقیت‌های زیادی به دست آورد.

حضور در محافل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از فعالیت‌‌های دیگر این طلبه جوان شهید بود.

جنگ تحمیلی حرکتی ناجوانمردانه علیه نظام اسلامی نوپای ما بود که با حمایت‌های بی‌دریغ استکبار جهانی همراه شد. در پی فرمان بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و حضور نیروهای بسیجی در جبهه‌ها، محمدحسن به ندای مقتدای خویش لبیک گفت و به عضویت بسیج سپاه پاسداران درآمد.

بیست‌‌وهشتم دی‌‌ماه ‌‌هزاروسیصدوپنجاه‌‌ونه از شهرستان قم به منطقه جنوب اعزام گردید. هنوز چند ماهی از شروع جنگ تحمیلی نگذشته بود که محمدحسن در تاریخ هفدهم بهمن‌‌ سال هزاروسیصدوپنجاه‌‌ونه در خط پدافندی منطقه آبادان بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزارش در فردوس‌رضای دامغان زیارتگاه اهل دل است. محمدحسن اولین شهید روحانی دامغان است.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحیم

قال امیرالمومنین(ع): «إِنَّ الْمَوْتَ طَالِبٌ حَثِيثٌ لَا يَفُوتُهُ الْمُقِيمُ وَ لَا يُعْجِزُهُ الْهَارِبُ. إِنَّ أَكْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ» (نهج البلاغه-خطبه 123)

 امیرمومنان(ع) فرمودند: «مرگ با شتاب تعقیب‌‌کننده ‌‌است و همه را دریابد. نه ماندگان از دست آن برهند و نه فراریان او را باز دارند. گرامی‌‌ترین مرگ کشته‌‌شدن است.»

اینجانب محمدحسن پریمی فرزند غلامحسین، خدمت پدر و مادر بزرگوارم سلام عرض می‌نمایم. سپس خدمت برادران و خواهرانم یک‌‌به‌‌یک سلام عرض می‌کنم. ان‌‌شاءالله خداوند شما را همیشه سلامت نگه دارد. امیدوارم از من راضی باشید و اگر در این راه شهید شدم مرا ببخشید.

الآن وقت جنگ است. با چنین وضعیتی دیگر نمی‌‌توانم در قم بمانم و درس بخوانم. اکنون وقت رفتن به جبهه است و باید به ندای رهبرم پاسخ بدهم. لذا به سوی جبهه آبادان در حرکت هستیم و من عازم جهان عقبی می‌‌باشم.

از همۀ بستگان و دوستان و آشنایان پوزش می‌‌طلبم و از مردم دلیر می‌‌خواهم گوش به فرمان امام عزیز باشید و هرگز در برابر دشمنان اسلام و انقلاب سر تسلیم فرود نیاورید.

کتاب‌‌های مرا وقف کنید تا مردم استفاده کنند و مرا از دعای خیرتان بی‌‌نصیب نگذارید. دعا کنید که خداوند فیض شهادت را نصیب من بفرماید. زیرا از خداوند خواسته‌‌ام که شهید بشوم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته- محمد حسن پریمی

 14/09/1359

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.