جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید محمدتقی معتمد ساطعی

فرازی از وصیت نامه:
شهید محمدتقی معتمد ساطعی

 

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :محمدتقی معتمد ساطعی
نام پدر :رمضان
تاریخ تولد :۱۳۴۴/۰۲/۰۲
محل تولد :تهران - رستم آباد
شغل :پاسدار
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :فرمانده دسته پياده
سن :۲۰ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۴/۰۸/۲۰
محل شهادت :پشت جبهه
نام عملیات : 
موضوع شهادت :پشت جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به سر و پا

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :تهران
شهر :تهران
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :امامزاده علی اکبر (ع) چیذر تهران

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

بهار رسیده بود و پرده از عاشقی زمین برداشته بود. پوست زمین هزار پاره شده بود و در هر ترکش، رویشی سبز از لطافت فرشتگان، ظهور کرده بود. روزهای پرازدحام رویش درختان بود و انسانی نیکوخصال که به اذن خالق، پا بر بهشت زمین می‌‌گذاشت. محمدتقی نوزادی که در دوم اردیبهشت چشمانش را بر زمین سبز گشود و به‌‌همراه برگ برگ درختان و گل‌‌ها دست شکر را با صدای گریه به آسمان خدایش بلند کرد.سال چهل‌‌وچهار شمسی، زینب‌‌خانم و آقارمضان، گل خوشبوی محمدتقی را در آغوش گرمشان جای دادند.

 رستم‌‌آباد و محله چیذر تهران نقطه رویش محمدتقی بود. آنجا که همیشه آسمانش عطرآگین و زمینش متبرک بود به یاد و ضریح پاک امام‌‌زاده علی‌‌اکبر(ع). محمدتقی کودکی‌‌اش را در همان محل متبرک می‌‌گذراند.

پدرش آقارمضان، کاسب بازار بود و مادرش بانویی که نامش صبوری و ایمان را در ذره ذره وجودش بارور کرده بود. تقی فرزند دوم خانواده و پسر اول آن‌‌ها بود.

تحصیلات دوره ابتدایی تا اول متوسطه را در همان محله چیذر با موفقیت به اتمام رساند. محمدتقی از بچه‌‌های هیئتی مسجد محل بود. از همان سنین نوجوانی بود که در اوقات فراغت، در یک مغازه الکتریکی کار می‌‌کرد. هم‌‌زمان، در دوران شکوفایی انقلاب اسلامی در راه‌‌پیمایی‌‌ها شرکت فعال داشت.

پس از پیروزی انقلاب، از اعضای فعال بسیج مسجد محل به نام پایگاه مقاومت یاسر بود. برای اولین بار به‌‌عنوان نیروی بسیجی در سال شصت‌‌ویک به منطقه اعزام شد. او در همان سال مجروح و در بیمارستان اهواز مداوا و  داوطلب اعزام مجدد شد.

پنج ماه در جبهه بود. در شهریورماه سال شصت‌‌ودو، در پادگان امام‌‌حسین(ع) دوره آموزشی چهارماهه را گذراند و پس از آن به عضویت رسمی سپاه درآمد. هجده‌‌ساله بود و انگار می‌‌دانست فرصت‌‌هایش بسیار کم است و ثانیه‌‌های عمر، برایش غنیمتی است در جلب رضایت پدر و مادر که همان رضایت حق بود.

تلاشگری بود که در سکوت، مبارزه می‌‌کرد و صبوری. ایمانش هر روز سبزتر می‌‌شد در دلی که وسعتش را می‌‌شد در نمازهای شبش جستجو کرد و در محبتش به کوچک و بزرگ و تمامی اهل محل. همه جا ردپای مهربانش بود؛ حتی تا حوالی امام‌‌زاده علی‌‌اکبر(ع).

در دی‌‌ماه سال شصت‌‌ودو در لشکر ۲۷ حضرت رسول(ص) به‌‌عنوان مسؤول دسته در عملیات خیبر حضور داشت. شش ماه در دشت خاک‌‌ریزهای عاشقی با ترکش‌‌هایی که در بدن داشت گذراند. هر بار که مجروح می‌‌شد بعد از مداوای ابتدایی، بدون آن‌‌که به خانواده‌‌اش اطلاع دهد به منطقه بر می‌‌گشت تا مبادا از هم‌‌رزمانش جا بماند.

 در اسفندماه سال شصت‌‌ودو در عملیات خیبر، بر اثر اصابت ترکش به سرش مجروح شد. بنابر تشخیص پزشکان ترکش‌‌ها در کنار مغز او جا خوش کرده بودند؛ اما او حتی یک لحظه به ایستادن و سکون فکر نمی‌‌کرد. باید به راهی که انتخاب کرده بود ادامه می‌‌داد. بنابراین بدون کمترین توجه به ترکش داخل جمجمه‌‌اش به فعالیت‌‌های خود ادامه داد.

محمدتقی به دلیل مصرف دارو و دردهای شدید، قادر به حضور در جبهه نبود؛ اما حال‌‌وهوای جبهه را در جماران جستجو می‌‌کرد. کبوتری شده بود که گرد حرم یار می‌‌چرخید تا مبادا بوی شهادت لحظه‌‌ای از مشامش دور شود.

از خرداد سال شصت‌‌وسه تا اردیبهشت‌‌ماه سال شصت‌‌وچهار، یکی از محافظان بیت امام(ره) بود و به طواف کوی عاشقی مشغول. لحظات پردردش را در سکوت و عشق به امام(ره) و میهن می‌‌گذراند و انتظار شهادت تشنه‌‌ترش کرده بود.

حالا پس از یک سال محافظت از بیت امام(ره)، به مدت هشت ماه مسؤول سرجمع‌‌داری پایگاه شمیرانات شده بود. هشت ماهی که جام وجودش داشت از شراب سرخ شهادت لبریز می‌‌شد، دیگر شب‌‌هایش را به‌‌سختی با سرب سردشده در سر، به صبح می‌‌رساند.

در بیستم آبان‌‌ماه سال شصت‌‌وچهار، بعد از پایان تمام ناگفته‌‌هایش با خدا، در آخرین نماز شبش سر بر بالین گذاشت. درد بی‌‌امان را فروخورد تا مبادا پدر و مادر و اهل خانه بیدار شوند. در سکوت و تاریکی شب که میعادگاه عاشقان است، در آغوش مولایش جای گرفت و بر گرد بام یار به پرواز درآمد.

سرب سرد کلید باغ شهادتش شد و او را مهمان گلستان امام‌‌زاده علی‌‌اکبر(ع) چیذر تهران کرد.

“راهش جاوید باد”

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.