جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید احمد مزینانی

فرازی از وصیت نامه:
شهید احمد مزینانی

رهنمودهاي اسلام را به گوش دل بشنويد و با تمام وجود در انجام آن كوشا باشيد و درود بر امت محمد(ص) حزب‌‌الله مردم فداكار و صبور و ايثارگر وطنم كه قدم به قدم با امام خود راه پر فراز و نشيب انقلاب اسلامي را پيمودند و نفس به نفس خدا را خواستند و اسلام را طلب كردند و قرآن را وسيلۀ خوبي برای رسیدن به خدا قرار دادند.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :احمد مزینانی
نام پدر :مهدی
تاریخ تولد :۱۳۴۶/۰۵/۱۷
محل تولد :تهران
شغل :محصل
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :تک تيرانداز
سن :۱۵ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۱/۰۸/۱۱
محل شهادت :عین خوش
نام عملیات :محرم
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش خمپاره به پشت

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

آقامهدی کارگر ساده پمپ بنزین اختصاصی در حوالی نارمک تهران در کنار همسرش فاطمه خانم در همان منطقه زندگی می‌کردند. دومین ماه تابستان گرم و پراضطراب سال چهل‌وشش از نیمه گذشته بود.هفدهم مردادماه نگرانی‌های خانواده آقامهدی به پایان رسید. خداوند مهربان فرزند پسری به آنان هدیه کرد که نامش را احمد گذاشتند.احمد فرزند اول خانواده آقامهدی، دوران کودکی را در نارمک گذراند.

هفت‌ساله بود که تمرین دین‌داری می‌کرد و نماز را در کنار پدر و مادرش می‌خواند. او در هفتمین بهار زندگی با تلاش مادرش توانسته بود لذت گفتگو با خداوندش را احساس کند. شهد شیرین گفت‌‌وگو با خالق آن چنان به کامش نشسته بود که تا روز عروجش یک روز از نمازهای او قضا نشده بود. پس از مهاجرت خانواده به شهرستان دامغان، احمد تحصیل در دوره ابتدایی را به پایان رساند و دوره راهنمایی را در مدرسه شهید محمد منتظری گذراند.

او فرزند بزرگ خانواده بود. تعطیلات تابستان را همراه پدر بنایی می‌کرد؛ زیرا خانواده آقامهدی شلوغ‌تر شده بود. احمد کمک می‌کرد تا قامت پدر در تأمین معاش خانواده کم‌‌تر خمیده‌‌شود. دست‌های ترک‌خورده و خشن آقامهدی سبب شده بود تا احمد بیشتر از قبل در کار بنایی به پدر کمک کند. او در کنار تمام مسؤولیت‌هایی که پدر به او سپرده بود، به فعالیت‌های مذهبی و سیاسی نیز مشغول بود. احمد یازده سال داشت که اولین روزهای انقلاب بر صفحه سرد زمستان نوشته می‌شد.

پایگاه شهید مصفحی اولین مکانی بود که احمد به‌طور رسمی در آن ثبت‌‌نام کرد. اعضای پایگاه بعد از شروع جنگ، تمام تلاش خود را می‌کردند تا نام ایران، انقلاب و امام زنده بماند. او چهارده سال داشت که برای اولین بار، مجوز یافت تا خود را در رزمگاه حق و باطل محک بزند. او که از کودکی دل و جانش با ذکر خدا مانوس بود پس از بازگشت از میدان جنگ تمام توانش را به‌کار گرفت تا هم‌سالانش را با خویش همراه سازد. آن‌ها را به حضور در این بزمگاه نماز تشویق می‌کرد. رمز درک حضور را در برپایی و ایستادگی بر نماز اول وقت و نماز جمعه و جماعت می‌دانست.

روزهای نوجوانی و پردغدغه‌اش را در حالی به پایان می‌برد که آغاز نگرانی و فرار چشم‌هایش از خواب  غفلت‌‌زدگی و مردگی جسمش بود.

تنها ساعت زنگ‌دار احمد بود که اجازه می‌داد تن خسته‌اش لختی آرام بگیرد. کمی مانده تا اذان صبح ساعت با صدایی گوش‌نواز او را به لحظه مناجات با خدا و نماز شب دعوت می‌کرد. عمر رفاقت احمد و ساعت زنگ‌دارش چند سالی بیشتر نشد. میراث‌داری احمد از نامش امانت‌داریش بود.

صدوده روز از عمر کوتاهش را در مناطق عملیاتی گذراند. روزهای دنیا هرچند کوتاه اما سخت برایش رقم خورده بود. احمد به سخت‌گیری دنیا عادت کرده بود. او بندهای زندان تنگ و سخت دنیا را در میدان های نبرد بازکرد. عملیات محرم و دشت‌‌عباس و عین‌‌خوش مکان رهایی احمد بودند. روزهای قبل از عملیات برای او رسیدن به نهایت ایمان و جست‌وجوی بهترین راه و آزادی مطلق از تمام بندها بود. بچه‌های گردان محب در آخرین مرحله از عملیات محرم در یکی از کانال‌های اطراف رودخانه‌ای که با خون شهدای محرم و گرمای عشقشان به معبود ملتهب شده بود، با ذکر «یا زینب» شاهد رهایی احمد بودند.

او براثر اصابت تیر مستقیم دشمن در یازدهمین روز آبان‌ماه سال شصت‌ویک به دیدار امین‌ترین امانت‌داران شتافت و صادقانه غریق دریای محبت یار شد.

فردوس رضای دامغان سال‌‌هاست احمد را در آغوش آرام خود جای داده ‌‌است.

 

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن  الرحيم

جنگ كمبودي دارد، جنگ شهادت دارد، جنگ‌‌ها خون دارد، براي بسياري جنگ‌‌ها گرسنگي دارد، جنگ‌‌ها گراني دارد، جنگ‌‌ها خرابي دارد و همه چيزهايي كه لوازم جنگ‌‌هاست خصوصاً جنگي كه در ايران پيش آمده است و خصوصاً نهضتي كه ايران آمده است كه موجب اين شده است كه قدرت‌‌هاي بزرگ در مقابل او دست به توطئه زده‌‌اند و مي‌‌زنند.

آن‌‌چه وصيت من است اين است كه هميشه پيرو خط امام باشيد كه اگر اين‌‌گونه باشيد هيچ خطر و انحرافي شما را تهديد نخواهد كرد و بار ديگر مي‌‌گويم كه بايستي از امام پيروي كرد و الا مورد مؤاخذه بزرگ قرار مي‌‌گيريم. رهنمودهاي اسلام را به گوش دل بشنويد و با تمام وجود در انجام آن كوشا باشيد و درود بر امت محمد(ص) حزب‌‌الله مردم فداكار و صبور و ايثارگر وطنم كه قدم به قدم با امام خود راه پر فراز و نشيب انقلاب اسلامي را پيمودند و نفس به نفس خدا را خواستند و اسلام را طلب كردند و قرآن را وسيلۀ خوبي برای رسیدن به خدا قرار دادند.

پس خدايا طردم مكن كه بندهاي محتاج بيش نيستم و به اميد فضل به درگاهت آمده‌‌ام و پيشاني شرمساري بر خاك نهاده‌‌ام تا به تو بپيوندم. خداي من شاهد است كه من نه براي انتقام و نه براي اين‌‌كه وقتي شهيد شدم به بهشت بروم به جبهه آمده‌‌ام بلكه تنها هدفم از جبهه آمدن احياي دينم و تداوم انقلاب مي‌‌باشد و در نهايت هدفم شهيد شدن است و براي رسيدن به اين هدف خود را به ياري مي‌‌طلبم زيرا هدفم خدا مكتبم اسلام و مرادم روح‌‌الله است هر قدمي كه بردارم و گلوله هايي كه دشمن شليك كند قلب دشمن را هدف سازم.

مبادا مادرم گريه كني لطف خداي را مبادا كم كني از شكر خود مبادا اجر خود را كم كني مادر مبادا صبر تو شيطان برد مادر تو بايد فخر به عالم كني مادر خوشحال باش كه فرزندت فداي راه حق گردد. راستي اگر من شهيد شدم هر جا كه خواستيد مي‌‌توانيد مرا به زير خاك كنيد اما بهتر است در شهيدآباد تهران باشد جايي كه از آن‌‌جا به دنيا آمده‌‌ام. خداوندا مرا شهيد بميران شايد خون ناچيز من كمكي كرده باشد براي تداوم انقلاب اسلامي.

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.