جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید ابوالفضل خراسانی

فرازی از وصیت نامه:
شهید ابوالفضل خراسانی

برادرانم امیدوارم که راه سرخ مرا ادامه دهید تا پیروزی نهایی و از خواهرانم می‌‌خواهم همانند زینب کبری با صبر و پایدار باشند. پدر و مادرم و تمامی کسانی که وصیت ‌‌نامه مرا می‌‌خوانید برای پیروزی نهائی اسلام و مسلمین و سلامتی و طول عمر امام عزیزمان دعا کنید و همیشه پیرو و همراه رهبر کبیر خود حرکت کنید...

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :ابوالفضل خراسانی
نام پدر :غلامحسن
تاریخ تولد :۱۳۴۸/۰۳/۰۱
محل تولد :روستای خورزان دامغان
شغل :روحانی
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :کمک آر پی جی زن
سن :۱۷ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۰/۲۲
محل شهادت :شلمچه
نام عملیات :کربلای ۵
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :خورزان
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای روستای خورزان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در کویر تفتیده و بادهای سوزان، مردی از مردان خدا در روستای احمدآباد از توابع شهرستان دامغان به دنیا آمد. حاج‌‌غلامحسن نامش را ابوالفضل نامید تا طبق عهدی که با خدایش بسته بود، در آن کویر خشک یادآور سقای تشنه‌لبان حسین(ع) باشد و از کاروان ‌‌سالار عشق، معرفت به ارث ببرد. به همین منظور در مراسم تاسوعای حسینی که هرساله در روستای خورزان برگزار می‌شود سقایی می‌کرد.

او که در اولین روز خرداد سال هزاروسیصدوچهل‌وهشت غنچۀ وجودش شکفته شد، در دامن باغبانی مهربان، کام عطشناکش با مهر و تربت حسین(ع) سیراب گردید.

با آمدنش شادی و سرور خانه را فراگرفت. روزی پدر کنارش نشست و برایش از سقایش گفت و لب‌های تشنۀ اطفال حسین(ع) و نذری که برایش کرده بود. با حرف‌های پدر، لبخند رضایتی بر روی لب‌های پسر نشست. از آن به بعد همه‌‌ساله به یاد باب‌الحوائج کربلا، لب‌های سوگواران حسینی را سیراب می‌کرد.

با پیروزی انقلاب اسلامی، در سنین نونهالی تک‌خوان گروه‌های سرود مسجد روستای خورزان بود و در جلسات قرآن نیز حضوری مستمر پیدا می‌کرد. تحصیلات ابتدایی را در روستای خورزان گذراند و دوران راهنمایی را در مدرسۀ علامه طباطبایی روستای فرات که پنج‌ کیلومتری با روستای خورزان فاصله داشت به پایان رساند.

سپس او که تشنۀ معارف ناب الهی بود، پا در حریم حوزه علمیه حاج فتحعلی‌بیک دامغان گذاشت تا جان خویش را به زلال معرفت اهل‌بیت(ع) سیراب سازد.

بعد از گذشت چند سال رهسپار قم شد و در مدرسۀ علمیۀ رضویه و علی‌بن ابیطالب(ع) در محضر اساتید حوزه شاگردی کرد.

مهربان بود و شوخ‌طبع و دارای حجب و حیا. با ورودش، به محفل یاران گرما و صفا می‌بخشید و گل لبخند را بر لب‌ها می‌نشاند، حتی وقتی از جبهه نامه می‌داد در نوشته‌هایش هم شادی را از راه دور برای خانواده به‌‌ارمغان می‌فرستاد.به‌‌راحتی با کسی رابطۀ دوستی برقرار نمی‌کرد اما پس از آن دوستی‌هایش بسیار عمیق بود.

مجرد بود و در جبهه آرپی‌جی‌زن. داوطلب اعزام به مناطق عملیاتی می‌شد و خدمت در دانشگاه عشق و ایمان برگه‌های افتخاری برایش شد در دفتر عمرش.

سن‌‌وسالی نداشت؛ اما روحی آسمانی داشت که در قلب عالم خاکی نمی‌گنجید. همین که می‌خواست در صف راهیان نور قرار گیرد، با مخالفت‌های زیادی روبه‌رو شد ولی با زیرکی توانست بر قلب‌ها چیره شود و با دست‌‌بردن در شناسنامه و بزرگ‌‌کردن سن خویش به جمع عاشقان ثارا… بپیوندد.

اول از طریق جهاد اعزام شد و به قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) در مریوان رفت. دیگر بار در تیپ  ۲۱ امام‌ رضا(ع) و گردان موسی‌بن­جعفر(ع) مستقر شد و آخرین بار در گردان روح‌ا… و تیپ ۱۲ قائم(عج) توفیق حضور در عملیات کربلای ۵ رفیق راهش شد. بیش از یازده ماه توفیق حضور در مناطق جنگی، بارقۀ الهی را به جانش نشاند و در شب عملیات در تاریخ بیست‌‌ودوم دی‌‌ماه سال شصت‌‌وپنج در سرزمین شلمچه- آنجا که خاکش پس از سال‌ها هنوز زیارتگاه عاشقان است و مهبط فرشتگان- با اصابت ترکش به سر، روحش از قفس تن رها شد و همراه با نسیم بال فرشتگان به پرواز درآمد. پیکر پاکش پس از انتقال به شهر دامغان به زادگاهش رهسپار شد و در گلزار شهدای خورزان به خاک سپرده شد.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسمه تعالی

الذین یقاتلون فی سبیل ا... امواتا و بل احیاء عند ربهم یرزقون

کسانی که در راه خدا کشته می‌‌شوند مرده نپندارید بلکه زندگانی هستند که نزد خدای

خویش روزی می‌‌خورند.

با درود و سلام بی‌‌پایان به حضرت بقیه‌‌الله العظم یگانه بنیانگذار حکومت عدل الهی و با سلام و درود بی‌‌پایان بر نایب بر حق او امام عزیزمان و صلوات و رحمت بی‌‌پایان الهی به شهیدان همیشه زنده انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و درود خدا و رسول او بر رزمندگان این افتخارآفرینان صحنه پیکار و شهادت‌‌طلبان جبهه‌‌های جهاد.

و با سلام و درود بر پدر و مادران شهیدان با سلام بر پدر و مادرم وصیت‌‌نامه خود را آغاز می‌‌کنم مادر، اولاً امیدوارم که شیرت را حلالم کنی. پدر عزیزم امیدوارم که ناراحت نباشید از آمدن من و شهید شدنم.

مادرم در مرگ خون بارم یعنی شهادت من گریه و زاری نکنید چون دشمنان خوشحال می‌‌شوند و در شهادت من با صبر و پایدار باشید. برادرانم امیدوارم که راه سرخ مرا ادامه دهید تا پیروزی نهایی و از خواهرانم می‌‌خواهم همانند زینب کبری با صبر و پایدار باشند.

پدر و مادرم و تمامی کسانی که وصیت ‌‌نامه مرا می‌‌خوانید برای پیروزی نهایی اسلام و مسلمین  و سلامتی و طول عمر امام عزیزمان دعا کنید و همیشه پیرو و همراه رهبر کبیر خود حرکت کنید. پدرم از قومان و خویشان و دوستانم برای من طلب بخشش کنید و شما هم مرا ببخشید چون نتوانسته‌‌ام حق فرزندی را ادا کنم در تشییع جنازه من اعلام کنید هرکس حقی بر گردن من دارد  به هر نحوی که می‌‌شود او را از من راضی بگردانید.

پدر و مادرم برای من 3ماه نماز و 1 ماه روزه بگیرید. پدر و مادرم مرا د رخورزان دفن کنید.کتاب‌‌های مرا به کتابخانه خورزان هدیه کنید مقدار وجه نقدی که دارم به اختیار خودتان در راه خیر خرج کنید. پدر و مادرم مجددا از شما می‌‌خواهم در شهادت من به سر و سینه نزنید و گریه و زاری نکنید که دشمنان خوشحال شوند.

یکشنبه 65/09/30

روزی که به دنیا آمدی همه شاد بودن و تو گریان

کاری بکن که موقع رفتن همه گریان باشند و تو شاد

                           اگر از آسمان‌‌ها تیر ببارد

                                             اگر از نوک شمشیر خون ببارد

اگر صدام هزاران تانک آرد

                                   اگر ریگان هزاران ناو آرد

قسم به نهضت پاک حسینی

                                         که هرگز بر نگردم از خمینی

ما زنده از آنیم که آرام نگیریم

موجیم که آسودگی ما عدم ماست

ای برادران و خواهران وحدت خود را حفظ کنید که همین وحدت موجب شکست دشمنان می شود.

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دار.

جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.