جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید علی احمدی

فرازی از وصیت نامه:
شهید علی   احمدی

 برادرانم! امیدوارم نگذارید خون من خشک شود و اسلحه‌ام بر زمین و سنگرم خالی بماند. ادامه‌دهندۀ راهم باشید. خواهرانم! زینب‌وار حامل پیامم باشید و سلاح شما همان حفظ حجاب شماست.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :علی   احمدی
نام پدر :ابراهیم
تاریخ تولد :۱۳۴۲/۰۷/۱۵
محل تولد :روستای حسینان دامغان
شغل :آزاد
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۲۲ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۴/۰۸/۰۷
محل شهادت :سردشت 
نام عملیات :پدافندی
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت گلوله به سر

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :حسینان
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای روستای حسینان 

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

علی فرزند ابراهیم، پانزدهم مهرماه سال هزاروسیصدوچهل‌ودو در روستای حسینان منطقه سرکویر دامغان به دنیا آمد. تا پنجم ابتدایی درس خواند. از سیزده‌سالگی کارگری می‌کرد. اهل دعوا نبود حتی وقتی که حرف غیرمعقولی می‌شنید و به نظر می‌رسید حق با اوست. با آرامشش شخصیت خودش را حفظ می‌کرد.

همیشه بهترین راه را انتخاب می‌کرد. کم‌ حرف بود و از جمع کسانی‌ که حرف‌های بیهوده می‌زدند جدا می‌شد یا می‌گفت: «عاقلان دانند!» این تکیه کلامش بود برای این افراد. بعد از ترک تحصیل به دلیل اوضاع نامناسب مالی برای کار و کمک به خانواده راهی سمنان شد و چون سختی‌‌کشیده ‌بود با ناملایمات به‌ خوبی سر می‌کرد.

اخلاق به‌ خصوصی داشت. او خودش از دل‌‌وجان به عزاداری ماه محرم و برنامه‌های ماه مبارک رمضان علاقه‌‌مند بود. زمانی ‌که سمنان مشغول به کار بود، کارش را تعطیل می‌کرد تا به عزاداری‌ها برسد. می‌گفت: «ایام محرم حتماً باید بریم سرکویر، عزاداری سنتی بهتر از اینجاست.»

چند کتاب از شهید مطهری که ‌اکنون نزد برادرش است و کتاب شهید دستغیب را مطالعه می‌کرد.

سال شصت‌ویک سرباز وظیفه شد و دوران آموزشی‌اش را در پادگان چهل‌دختر شاهرود گذراند. بعد از تمام‌شدن دوران آموزشی تقسیم شدند و به پیرانشهر رفت. مدت بیست‌وسه ماه در منطقۀ پیرانشهر خدمت کرد.

در نامه‌هایی که می‌داد از همه می‌خواست مقاومت داشته ‌باشند. وقتی به مرخصی می‌آمد روحیۀ خوبی داشت؛ اما شادتر و خوشحال‌تر زمانی بود که می‌خواست به جبهه برگردد.

 هفتم آبان سال شصت‌وچهار در منطقۀ سردشت، با اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر پاکش در گلزار شهدای روستای حسینان دامغان دفن شد.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

باسمه تعالی

با سلام به امام‌ زمان(عج) و نائب برحقش امام‌ خمینی(ره) و درود بر تمامی شهدا.

البته من خودم را کوچکتر از این می‌بینم که جزء کاروان شهدا گردم و در آن قلۀ رفیع عشق به خدا سکنی گزینم ولی از درگاه خداوند مأیوس هم نمی‌باشم. امیدوارم عنایت خدا نصیب من شود تا به سبب ریختن خون سرخم زندگی تاریکم را روشن نماید.

پدر و مادر عزیزم! از این‌که نتوانسته‌ام حق شما را ادا کنم شرمنده‌ام. مبادا بعد از شهادتم ناراحت شوید و پاداش خود را از بین ببرید، چون من امانت خدا بودم نزد شما و بایستی خوشحال باشید که امانت خود را سالم به صاحب اصلی‌اش تحویل می‌دهید.

برادرانم! امیدوارم نگذارید خون من خشک شود و اسلحه‌ام بر زمین و سنگرم خالی بماند. ادامه‌دهندۀ راهم باشید.

خواهرانم! زینب‌وار حامل پیامم باشید و سلاح شما همان حفظ حجاب شماست.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.