جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید فرامرز علی حسینی

فرازی از وصیت نامه:
شهید فرامرز علی حسینی

خواهرم بيا با هم راهي رويم من دنبال خاك پاك حسين(ع) و تو دنبال خاك زينب و تو زينب‌‌گونه و من حسين‌‌وار...

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :فرامرز علی حسینی
نام پدر :ذبیح الله
تاریخ تولد :۱۳۴۴/۰۵/۲۸
محل تولد :تهران
شغل :محصل
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :تک تيرانداز
سن :۱۸ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۳/۰۲/۱۳
محل شهادت :جزیره مجنون
نام عملیات :پدافندی
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به سر

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

هنوز یک سال و هفت ماه از بهار عمرش نگذشته بود که سخت مریض شد. هر چه او را دکتر می‌بردند فایده نداشت. دچار چندین مرض شده بود. بالاخره دکتری راه چاره را چنین بیان کرد: «او را بستری کنید. قول نمی‌دهم درمان شود. بهترین راه این است که برای شفای این طفل ‌معصوم دست به دامن حضرت ‌ابوالفضل(ع) بشوید.» بعد از بستری، طبیب گفت: «اگر امشب جان سالم به در برد که هیچ وگرنه از دست خواهد رفت و تنها راه علاج درمان همان است که گفتم.»

آن شب تا صبح پدر و مادر فرامرز پلک بر هم نگذاشتند و دست توسل به پیشگاه باب‌الحوائج(ع) داشتند. لحظه‌‌به‌‌لحظه آسمان دل‌ها بارانی‌تر می‌شد و قطرات اشک از چشم‌ها جاری‌تر.

صبح زود خود را به بیمارستان رساندند. نفس‌ها در سینه حبس شده بود ولی به محض دیدن فرامرز کوچک که از پشت شیشه دست‌هایش را به‌‌آرامی تکان می‌داد رعدوبرقی در وجودشان ایجاد شد که دوباره اشک از دیده‌هاشان جاری شد اما آن ‌بار اشک ‌شوق بود و شعف که چون ابر بهاری شروع به باریدن کرد. دیگر پنجره‌های مهربانی و رحمت خدا را به روی خود باز ‌دیدند و در پرتوش سجدۀ شکر به‌‌جا آوردند و اظهار سپاس به آقا ابوالفضل‌العباس(ع).  از آن به بعد دوباره آرامش به خانۀ مشهدی ذبیح‌الله برگشت.

بالاخره فرامرز کوچولو برای خودش مردی شد. راهی دبیرستان شد و در رشتۀ علوم ‌انسانی مشغول تحصیل.

مجرد بود و فرزند سوم خانواده. مهربان و دوست‌داشتنی. مقید به انجام واجبات بود و ترک محرمات. پدر او بازنشستۀ شهرداری بود و زندگی معمولی داشتند به‌‌دور از تجمل.

مقید بود و از اسراف بدش می‌آمد. اگر شیر آبی چکه می‌کرد از طبقۀ دوم و سوم می‌آمد آن شیر را درست می‌کرد. با حضور او امکان نداشت لامپ اضافی در خانه روشن باشد. به مسایل ‌شرعی هم اهتمام عجیبی داشت. غیرتی بود و ناموس‌‌دوست.

نجابت، صداقت، خوش‌اخلاقی و در یک کلام همۀ ویژگی‌های یک انسان خوب را داشت که خداوند او را گلچین کرد. بسیار شوخ‌طبع بود و مهربان. دل‌‌سوز پدر و مادر. دوچرخه‌اش را خیلی دوست می‌داشت طوری که آن را توی اتاقش می‌برد و روی آن را می‌پوشید.

با این‌که مراقب اعمال و رفتارش بود بسیار انتقادپذیر بود. لغزش‌ها و خطاهای دیگران را زود می‌بخشید و همیشه به نزدیکان و دوستان می‌گفت: «شما دیگران را ببخشید تا خدا هم شما را ببخشد.»

وفای به عهدش زبان‌‌زد بود و به قولی که می‌داد عمل می‌کرد. به بزرگ‌ترها احترام می‌گذاشت و هرگز صدایش را بر پدر و مادر بلند نکرد.

اوقات ‌فراغتش را با کمک‌‌کردن به پدر و مادر پر می‌کرد.مسجدی بود و بسیجی و در راه‌‌پیمایی‌ها نیز حضور فعال داشت.

روز بیست‌وهشت مرداد سال هزاروسیصدوچهل‌وشش در تهران به دنیا آمد و هم‌زمان با ورود او به دبیرستان دکتر شریعتی به دامغان کوچ کردند. او که علاقۀ زیادی به بسیج داشت و در کلاس‌های آن شرکت می‌کرد، حال‌‌وهوای جبهه او را از خود بی‌خود کرده بود. به همین منظور راهی میدان نبرد شد.

او توفیق هفتادوهفت روز حضور در منطقه را داشت و سرانجام در خط پدافندی جزیره ‌مجنون در تاریخ سیزدهم اردیبهشت‌‌ماه سال هزاروسیصدوشصت‌‌وسه براثر اصابت ترکش به سر راهی آسمان شد.

پیکر پاکش بعد از انتقال به شهرستان دامغان در نوزدهم اردیبهشت‌‌ماه سال شصت‌‌وسه پس از تشییع باشکوه در گلزار شهدای فردوس‌رضا در خاک آرمید.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسمه تعالی

در آغاز وصيت ابتدا سخن كوتاهي از قرآن مجيد را ارائه مي‌‌دهيم.

(ان  الله اشتري من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله)

با درود و سلام به پيشگاه مقدس ولي الله الاعظم حضرت حجه بن الحسن المهدي ارواحنا و ارواح العالمين له الفدا و نايب بر حقش، مرجع شيعيان جهان رهبر عاليقدر و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران امام خميني مدظله العالي و با درود و سلام به تمامي شهيدان راه الله و تمامي رزمندگان اسلام . اين حقير وصيتي دارم كه توجه شما را به پاره‌‌هايي از آن جلب مي‌‌كنم. من اينك پس از سال‌‌ها فكر مي‌‌كنم كه بهترين و گهربارترين لحظه‌‌هاي عمرم فرا رسيده و با گام‌‌هايي استوار و چابك به طرف معشوق خويش مي‌‌روم و حس مي‌‌كنم آن لحظه‌‌هايي كه به دنبال آن مي‌‌گشتم فرا رسيده و خدايم مرا مي‌‌خواند و من كه به عنوان يك فرد بسيجي خالصانه در راه خدا قدم نهادم و به سوي خدا خواهم شتافت با ميل و رضاي خود براي مقابله با كافرين و ضداسلاميان به جبهه جنگ حق عليه باطل و ستمكاري آمدم تا دين خود را به جمهوري اسلامي ايران ادا نموده و از ماديت گريخته به معنويت انتقال پيدا كنم.

اي پدر و مادر عزيزم قلبم كم كم  دارد از تپش مي‌‌افتد و شهادت مرا در آغوش خود فرا مي‌‌گيرد مسلسلم را در آغوش خود مي‌‌فشرم در حالي كه فشنگ‌‌هايم تمام شده من براي خداوند به عزم جنگ با كفار به جبهه مي‌‌روم تا به سه چيز برسم : 1ـ رضاي خدا 2ـ پيروزي 3ـ شهادت.

خواهرم بيا با هم راهي رويم من دنبال خاك پاك حسين(ع) و تو دنبال خاك زينب و تو زينب‌‌گونه و من حسين‌‌وار .

اين حقير آرزويم اين است كه بتوانم سربازي سرافراز براي اسلام و ايران باشم و تصميم دارم تا آخرين قطره خونم در بيرون راندن مزدوران بعثي سعي و كوشش نمايم و اي مادر اگر من شهيد شدم براي من گريه نكن مرگ حق است و چه بهتر كه در سنگر قرآن و اسلام باشد و اين راهي بود كه خود انتخاب و خود به پايان رساندم و اميدوارم برادران حزب الله و امت مسلمان اين راهي كه راه امام حسين(ع)  مي باشد ادامه دهند و وصيتي كه به دوستان و آشنايان دارم اين است كه تقوي خدا پيشه كنند و با درك موقعيت كنوني انقلاب خونبارمان در جهان در مقابل ابرجنايتكاران تمام سعي خويش را در جهت تسريع در حركت نجات‌‌بخش انقلاب اسلامي بر جهان به كار بريد و به نظر من هيچ كامي شيرين‌‌تر از شهادت نيست در راه خدا و اسلام و امام .

از شما پدر و مادر عزيز مي‌‌خواهم كه صبور باشيد و بردبار و براي ظهور امام زمان(عج) دعا كنيد و از خدا بخواهيد كه طول عمر به امام عنايت بفرمايد و در آخر سخن كوتاه و كلامم اين است كه ما تا برافراشتن پرچم لااله الاالله بر تمام جهان دست از مبارزه نخواهيم كشيد و از شهادت هيچ باكي نداريم كه مشتاقانه آن را استقبال مي‌‌كنيم و يك تذكر كوچكي براي تمامي برادران و خواهران اسلامي خود دارم كه حجاب خود را رعايت و نماز و روزه را به پاي دارند. مادر برابر مردم بايست و بگو كاش تير به گلوي فرزندم  مي‌‌خورد تا مردم بدانند پسرم خونش رنگين ‌‌از خون شهيدان ديگر نيست و از علي‌‌اصغر عزيزتر نيست. بر روي سنگ قبر من كلمه ناكام  ننويسيد زيرا كه شهادت آرزوي من بود.

به اميد پيروزي رزمندگان اسلام بر كفر جهاني .

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.