جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید علی عبدالهی

فرازی از وصیت نامه:
شهید علی عبدالهی

شما مردم مقاوم وحدت و همبستگی خود را حفظ کنید که منافقین سدی در مقابل شما نشوند که کسانی در پشت سر از انقلاب دو دستگی می‌‌کنند خوار و ذلیل شوند...

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :علی عبدالهی
نام پدر :محمدرضا
تاریخ تولد :۱۳۳۲/۰۱/۰۳
محل تولد :روستای طزره دامغان
شغل :کارگر ذوب آهن
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :آر پی جی زن - راننده آمبولانس
سن :۳۳ سال
خانواده چند شهید :دو شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۵/۱۰/۰۳
محل شهادت :شلمچه
نام عملیات :کربلای ۴
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت : اصابت تیر و ترکش و متلاشی شدن سر

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :طزره
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای روستای طزره

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

در سومین روز از اولین ماه بهار سال ‌هزاروسیصدوسی‌ودو در روستای طزره دامغان در خانواده‌ای پاک و بی‌آلایش، زحمت‌کش، مهربان، متدین و مردم‌دار کودکی به دنیا آمد. با تولدش شوروشوق را به خانه آورد و دنیای پاک کودکی‌‌اش در گشت‌‌وگذارهای کوه ‌‌و دشت طزره با شور و شادی سپری شد. دوره ابتدایی را در همان‌جا به اتمام رساند و بعد از آن در پی کمک به پدر برای چرخاندن چرخ زندگی خانوادۀ زحمت‌کش، دلسوزانه پابه‌‌پای پدر و مادرش در باغ و دشت و مزرعه کار می‌کرد. بدین‌‌سان او از همان کودکی با کار خوی گرفت.

زندگی در میان مردمانی متدین و ساده و بی‌ریا و سخت‌کوش از او فردی محکم و استوار در امر دین و ساده‌زیست، مردم‌‌دار و مهمان‌نواز ساخته بود. احساس مسؤولیتی که او نسبت به پدر و مادر و خانواده‌اش داشت بی‌نظیر بود. زندگی با همۀ فراز و فرودهایش درگذر بود.

بعد از چند سال برای کار به تهران رفت. چند سالی آنجا بود و به دامغان برگشت و در مغازۀ قنادی مشغول به‌‌کار شد و دو سال بعد به استخدام شرکت ذوب‌‌آهن «البرز شرقی» درآمد. ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. سال‌های دفاع دلیرانه ملت ایران از آب‌‌وخاک وطن‌‌شان فرا رسید.

او که تمام زندگی‌اش را مدیون این خاک گوهرخیز می‌دانست لحظه‌ای برای دفاع از سرافرازی میهن و پای‌‌بندی به اعتقادات والایش درنگ نکرد. داوطلبانه به صفوف شیرمردان غیور مدافع کشورش پیوست. بارها و بارها در جبهه حضور پیدا کرد.

عزم پولادین و اعتقادات او بهترین سلاح در جنگ با دشمنان میهنش بود. عاشقانه می‌رزمید و بر این رزم به خود می‌بالید. ایمان داشت که باید رفت؛ ماند و جنگید و این باور و یقینش بود که او را سیصدوچهل‌وسه روز در جبهه نگه‌‌داشت تا این‌‌که سرانجام جان شیرینش را در رزم‌‌گاه خونین شلمچه در عملیات کربلای ۴ سومین روز از اولین ماه فصل سرد سال یک‌هزاروسیصدوشصت‌وپنج در طبق اخلاص نهاد و به معبود تقدیم کرد و جاودانه تاریخ شد. پیکر پاکش سه سال تمام مفقودالاثر بود.

بعد از سه‌‌سال‌‌واندی یک پلاک و چند تکه استخوان را به یاد علی عبدالهی تشییع و دفن کردند؛ اما این تمام ماجرا نبود. مدتی بعد مشخص شد که شخص دیگری را به جای او دفن کرده‌اند.

تقدیر علی بود که شناسایی شود. دوباره برای او مراسم تشییع و تدفین برگزار شد و علی بی‌‌سروپای به ملاقات خدا شتافت. این‌‌گونه در محضر جانان در جوار امام‌‌زاده اسماعیل روستای طزره دامغان، کنار دیگر هم‌‌رزمان شهیدش دفن شد.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسم رب الشهدا والصدیقین

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان. با درود و سلام فراوان بر منجی عالم بشریت آقا امام زمان(ع) و نایب بر حقش خمینی بت‌‌شکن و با درود و سلام فراوان بر ارواح مطهر پاک شهیدان گلگون کفن از صدر اسلام تا به حال و با درود و سلام فراوان بر رزمندگان دلیر و شجاع ایران با درود و سلام بر روحانیت بیدار و همیشه در سنگر محراب و جنگ و با درود و سلام به بازماندگان شهداء که با صبر و استقامت خود اسلام را یاری می‌‌کنند.

(و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون) (و گمان نکنید که کسانی که در راه خدا کشته می‌‌شوند مرده‌‌اند بلکه زنده‌‌اند و در نزد پروردگارشان روزی می‌‌خورند)

هدف از آمدن به جبهۀ من: هدفی را که من به جبهه آمدم آن عشق شوقی را که جبهه داشت و در قلبم زبانه می‌‌کشد به جبهه حضور یافتم و اگر چه در روز عاشورای امام حسین حضور نداشتیم حالا به ندای هل من ناصر حسینی امام را لبیک گفته و وظیفه خود دانستم که به جبهه بیایم.

شهدا حقی را در گردن ما نهادند و ما باید این بار سنگین را به منزل برسانیم و رفتن به جبهه واجب کفایی است و من چون توان رزمی داشتم واجب بر خود دانستم که به جبهه بروم.

من کوچک‌‌تر از آن هستم که در برابر این قدر ایثار و فداکاری و از خود گذشتگی شما مردم شهیدپرور ایران لب به سخن گشایم ولی بر حسب وظیفه چند کلمه‌‌ای به عنوان پیام به شما ارائه می‌‌کنم که اولاً جبهه را پر کنید و پیام‌‌رسان خون شهدا باشید و امام را هرگز تنها نگذارید و شما مردم مقاوم وحدت و همبستگی خود را حفظ کنید که منافقین سدی در مقابل شما نشوند که کسانی در پشت سر از انقلاب  دو دستگی می‌‌کنند خوار و ذلیل شوند.

و پیام من به خانواده‌‌ام  این است که حجاب اسلامی را رعایت کنند و زینب‌‌وار صبر و استقامت کنند و هرگز برایم گریه نکنید و اگر هم گریه می‌‌کنید به خاطر آقا امام حسین گریه کنید و از فرزندم می‌‌خواهم که درسش را بخواند و مقام و استوار باشد و از همسرم می‌‌خواهم که به بچه‌‌هایم سرپرستی و روحیۀ انقلابی دهد و در خط سیر اسلام و امام پرورش دهد و دخترم را هم‌‌چون سکینۀ امام حسین(ع) پرورش دهد و از مادرم  می‌‌خواهم که صبر بیش را از حد نماید. مرا در امامزاده اسماعیل کنار برادرم در صورت امکان دفن نماید و درباره نماز و روزه و چیزهای دیگر در وصیت‌‌نامۀ دیگری ثبت کردم.

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.