جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید علیرضا خان محمدی

فرازی از وصیت نامه:
شهید علیرضا خان محمدی

من در خود خیلی احساس شرمندگی می کنم که چرا با نفس عصیانگر خود پیکار نکردم و در مقابل این همه خون شهیدان چگونه جوابگو باشم و تنها با تقوا می‌توان به رستگاری رسید و آنقدر باید بر روی سینه بزنم و با خدای خود مناجات کنم به خاطر این‌که خداوند بخشنده است و بتوانم با کردار خود نگاهی به این بنده حقیر خود بکند. این بنده ای که خیلی معصیت کرده و تنها با صاف کردن قلب ها می توان خود را پاک بکند.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :علیرضا خان محمدی
نام پدر :زین العابدین
تاریخ تولد :۱۳۴۴/۰۸/۱۹
محل تولد :دامغان
شغل :محصل
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :مسئول مخابرات گردان پیاده
سن :۱۹ سال
خانواده چند شهید :دو شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۳/۱۲/۲۴
محل شهادت :شرق دجله
نام عملیات :بدر
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :تفحصی - اصابت ترکش

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

آبان سال چهل‌‌وچهار بود که ورودش را با گریه آغاز نمود. او را علیرضا نامیدند. کودکی که شعف و شادی خانواده را دوچندان کرده بود. علیرضا در هفت­سالگی وارد دبستان شد. دوران تحصیلش را در شهر دامغان سپری ‌‌‌‌کرد. در حین درس‌‌خواندن به کارهای هنری نیز علاقه نشان می‌‌داد. حرف دلش را با نقاشی روی کاغذ نقش می‌‌زد و طراحی او در صفحات سفید  چشم‌‌نواز بود. به ورزش فوتبال نیز علاقۀ زیادی داشت.

این نوجوان از فعالان انجمن اسلامی هم بود. با ورودش به مقطع متوسطه هنرستان، رشتۀ تحصیلی راه و ساختمان را انتخاب کرد و همراه دوستان خود در تشکیل بسیج قدس، فعالیت داشت. علیرضای جوان حالا داوطلب حضور در جبهه بود و از طریق بسیج چندین مرحله وارد میدان مبارزه شد.

علیرضا با تمام وجودش مبارزه می‌‌کرد و برای جهاد و دفاع از دین و مملکت به لشکر ۱۷ علی‌‌ا‌‌بن‌‌ابیطالب(ع) پیوست.

بی‌‌سیم‌‌چی فرمانده شهید، علی رضایی، بود و در بیست‌‌وچهار اسفند سال شصت‌‌وسه، عملیات بدر پرده از راز عاشقی علیرضا گشود. جزیره مجنون محل عروجش شد اما بدون هیچ اثری و کسی ندانست او چه گفت و چه شنید.

جزیره ده سال علیرضا را مهمان خود کرد و چه روزگار خوشی داشت در آن وصل. پس از آن در هفتم اسفند هفتادوسه، در میان مویه‌‌های نیزار و آسمان گریان جزیره، علیرضا قصد وطن کرد. پیکر پاک این مبارز نوزده‌‌ساله در گلزار شهدای شهر آرام گرفت.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

امام هادی (ع) : من اطاع للخالق لم یبال بسخط المخلوق

کسی که به دنبال اطاعت از خدا باشد از نارضایتی مردم نگرانی ندارد.

سلام علیکم : حمد و سپاس خداوند متعال و سلام و درود بر محمد و آل او و سلام بر مهدی فاطمه و نائب مهدی بر حقش پیر جماران آن آقائی که روشن کننده شمع محفل خاموشی‌‌ها. حضور محترم پدر عزیزم و گرامی امیدوارم که حالت خوب باشد و هیچ گونه کسالتی نداشته باشی و با یاری خدا خوب هستی و نامه پر محبت و سرشار شما بدستم رسید.

خوشحال شدم و از اینکه به یاد من بوده اید و هستید و قلب پر مهرتان بخاطر من می تپد من شرمنده ام. از این‌که چگونه جوابگوی این همه از خود گذشتگی شما باشد و امیدوارم که در تمام کارهایت از خدا غافل نباشی که نیستی و این فرزند کوچک خود را عفو بنمائی و شما به گردن ما حق دارید و برادران همگی خدمت شما سلام می رسانند و پیروزی نهایی را خواستارند و از دور صورت شما را می بوسم.

و سلام خدمت مادر عزیز و گرامی امیدوارم که حالت خوب باشد و به یاری خدا هیچ گونه کسالتی نداشته باشی و خوب باشی مادر جان ای کسی که مظهر ایمان و از خودگذشتگی و ای کانون مهر و محبت.

خداوند بخاطر مقام شامخ و والایتان بهشت را زیر پای مادران تشبیه کرده است. زبانم عاجز و قلم ناتوان که چگونه حق مطلب را به مهر و محبت که شما و پدر و خواهر دارید ادا نمایم و از شما ای مادر امیدوارم که مرا ببخشی که در بعضی مواقع مورد ناراحتی شما شدم و عاجزانه طلب عفو دارم و هیچ گونه ناراحتی از مال من نداشته باشی و به یاری خدا سلامتیم و امیدوارم شما و پدر عزیز اینجانب فرزندتان که گناه زیاد دارد و در مقابل شما شرمنده ام و از خدا بخواهید که من را عفو بنماید چون دعای شما پدران و مادران داغدیده زودتر استجابت می شود. از کارهایی که کرده ام و آمدیم در اینجا که به یاری حق این زنگارهای قلبمان از بین برود به یاری خدا و شما را به خدا می سپارم.

و سلام خدمت شما خواهر عزیز و گرامی. امیدوارم که انشاءالله حالتان خوب باشد و هیچگونه کسالتی در بین نباشد و همچنین فاطمه عزیز و گرامی که از دوردست او را می بوسم و سلام می رسانم و از شما تشکر می کنم که نامه می دهید و در نامه با سخنهایتان ما را راهنمائی می کنی و خوشحالم و دوست دارم به عنوان خواهر بزرگتر ما را رهنمون سازی و از شما می خواهم که ما را عفو بنمائی و به عنوان یک خواهر بزرگتر حق دارید و در گاهی اوقات باعث ناراحتی شما شدم و شما را ناراحت کردم می بخشید و ما را عفو بنمائی و طلب بخشش را از شما دارم وقتی به مجالس دعا می روید از ما یادت نرود و شما را به خدای حق تعالی می سپارم.

ما کاملا حالمان خوب است و همگی رزمندگان سلام می رسانند و دگر بار می روند تا صحنه‌ای از کربلا در تاریخ ثبت کنند و انشاءالله این بار چنان ضربه ای به آن نابکاران بزنند که حال نفس کشیدن را نداشته باشند تا به ندای ندای هل من ناصر ینصرنی حسین را جواب بدهند و از شوق به عشق خدا از هیچ چیز نمی ترسند آنانکه از امامشان اطاعت می کنند و در جواب ندا پاسخ می گویند آنانکه با مناجاتشان دل سنگ را پاره می‌کنند و به معشوقشان می‌پیوندند آن برادرانی که ما شاهد گریه ها و ناله‌هایشان هستیم و چنان می‌نالند و همگی از خداوند می خواهند که خداوند آنها را به سوی خود بخواند و انشاءالله ما را هم جزء کوچکی از آنان قرار دهد.

و من در خود خیلی احساس شرمندگی می کنم که چرا با نفس عصیانگر خود پیکار نکردم و در مقابل این همه خون شهیدان چگونه جوابگو باشم و تنها با تقوا می‌توان به رستگاری رسید و آنقدر باید بر روی سینه بزنم و با خدای خود مناجات کنم به خاطر این‌که خداوند بخشنده است و بتوانم با کردار خود نگاهی به این بنده حقیر خود بکند. این بنده ای که خیلی معصیت کرده و تنها با صاف کردن قلب ها می توان خود را پاک بکند.

من در مقابل برادر عزیزم شرمنده هستم که او آن چیزی که او انتظار دارد انجام بدهم و امیدوارم که بتوانم راه او را ادامه بدهم و این وظیفه بر دوش همه ماست و همه رفتنی هستند و همه باید بروند و ما امانتی بیش نیستیم و ما باید این امانت را هم آخر بدهیم و حال جان که باشد که حال خدا خوشحال بشود.

خدمت مادر حاجی و محسن و عیالش سلام می رسانم و حاجی هم حالش خوب است. خدمت همسایه ها منجمله خانه تقوی که 2 روز مزاحم آنها شدیم. آقای تقوی با خانواده و منزل نوایی هم سلام می رسانم خدمت عمه عزیز سلام می رسانم و امیدوارم که حالش خوب باشد.

در ضمن خدمت دخترخاله گرامی سلام می رسانم ... که از تهران کاظم جواب داده بود نوشته بود که پسرخاله حاج محمد در یکی از مقرهای اورژانس هستند ولی موفق بدیدن او نشده ام و شاید اگر برسم به او نامه می دهم. خدمت کلیه دوستان و آشنایان که از قلم افتاده اند سلام می رسانم و همگی آنها طلب بخشش می خواهم و می بخشید که دیر شد جواب نامه شما خداحافظ. به امید پیروزی

فرزند شما : علیرضا خان محمدی ساعت 11 شب 63/11/12

شب‌‌‌‌های دراز و من بی عبـادت چه کنـم        قلب من عادت کرده به گناه چه کنم

گویند که خدا بخشنده است و من چکنم             که خــدا بخشـنده است و من چه کنم

 

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.