جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید احمد فؤادیان

فرازی از وصیت نامه:
شهید احمد فؤادیان

من با ميل و رغبت و شوق و علاقه داوطلبانه به اين جهاد مقدس رفته تا ابرقدرت‌‌ها و جهانخواراني چون آمريكا را شكست بدهيم و اسلام را در تمام جهان بگسترانيم و با شكست آن‌‌ها حق مظلومان جهان را از آن‌‌ها بگيريم ما دنباله نهضت امام حسين(ع) را گرفته‌‌ايم و با روش آن حضرت پيش مي‌‌رويم تا انقلاب خود را به ثمر برسانيم كه از خدا هستيم و به سوي او رجوع مي‌‌كنيم و حال كه بدن‌‌هاي ما براي مردن آفريده شده است پس چه بهتر كه مرگ در راه خدا باشد.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :احمد فؤادیان
نام پدر :حسن
تاریخ تولد :۱۳۴۵/۱۰/۱۵
محل تولد :روستای قاسم آباد دامغان
شغل :محصل
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :تک تيرانداز
سن :۱۶ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۲/۰۶/۲۶
محل شهادت :سردشت
نام عملیات :کمین دشمن
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش به سر

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

احمد فرزند حسن، سال هزاروسیصدوچهل‌‌وپنج در دامغان و در خانواده‌‌ای پرجمعیت به دنیا آمد. پدر با کشاورزی و پرورش گاو و گوسفند، خانواده عیال‌‌وار را اداره می‌کرد.ابتدایی را در دبستان شهید کلانتریان و سه سال راهنمایی را در مدرسه شهید امینیان پشت سر گذاشت.

خانواده‌اش می‌‌گویند: «شاگرد زبر و زرنگی بود.»بعد از مدرسه همراه پدر در باغ و سر زمین کار می‌کرد. گاو می‌دوشید، علف جمع می‌کرد، میوه‌های باغ را می‌چید و…

کم‌کم پایش به پایگاه بسیج باز شد. دیگر کم‌‌تر او را در خانه می‌دیدند. شب‌‌ها تا یازده دوازده شب، خبری از او نبود. او می‌‌گفت: «می‌روم پایگاه بسیج، جای بدی نمی‌روم که خانواده نگران شوند.»

تصمیم گرفت برود جبهه؛ اما رضایت‌‌گرفتن از خانواده سخت بود. خواهرش را واسطه کرد. هر طوری بود آن‌‌ها را راضی کردند. بار اول که رفت جبهه، سه ماه طول کشید. وقتی که برگشت پسر شانزده‌‌ساله مثل یک مرد بزرگ رفتار می‌کرد.

برای بار دوم که می‌خواست برود، سر پا بند نمی‌شد. می‌خواست پرواز کند. تند خداحافظی کرد و رفت. جمعاً دویست‌‌وسیزده روز در جبهه بود؛ با مسؤولیت تک‌تیرانداز. بیست‌‌وششم شهریور سال شصت‌‌ودو، در منطقه سردشت با برخورد تیر دشمن، به شهادت رسید. پیکر مطهرش در گلزار فردوس‌رضای دامغان آرام گرفت.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسم الله الرحمن الرحيم

ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون

و كساني را كه در راه خدا كشته شدند مرده مپنداريد بلكه آنان زنده‌‌اند و نزد پروردگارشان روزي مي‌‌خورند.

بعد از حمد و سپاس به درگاه پروردگار متعال و بعد از سلام و درود فراوان به رسول اكرم(ص) و حضرت مهدي موعود منجي عالم بشريت و ديگر اين كه جانشين برحقش امام روح‌‌ا… و ديگر شهداي صدر اسلام تا حال و سلام بسيار فراوان به خدمت رزمندگان اسلام و قرآن و پيروان مهدي.

من با ميل و رغبت و شوق و علاقه داوطلبانه به اين جهاد مقدس رفته تا ابرقدرت‌‌ها و جهانخواراني چون آمريكا را شكست بدهيم و اسلام را در تمام جهان بگسترانيم و با شكست آن‌‌ها حق مظلومان جهان را از آن‌‌ها بگيريم ما دنباله نهضت امام حسين(ع) را گرفته‌‌ايم و با روش آن حضرت پيش مي‌‌رويم تا انقلاب خود را به ثمر برسانيم كه از خدا هستيم و به سوي او رجوع مي‌‌كنيم و حال كه بدن‌‌هاي ما براي مردن آفريده شده است پس چه بهتر كه مرگ در راه خدا باشد.

همه بايد بدانند كه آگاهانه در اين راه قدم نهاده و آن را در اين برهه از زمان انتخاب كرده‌‌ايم لذا اگر توفيقي يافتيم و به سعادت رسيديم و توانستم رستگار شوم و در اين راه شهيد شوم و حقانيت را در اين راه يافته‌‌ام كه فقط خداي يگانه را بپرستم و دينم اسلام باشد و رهبرم خميني تا تحت رهبري وي بتوانم در راه اسلام و الله براي اسلام و انقلاب اسلامي خدمتي كرده باشم و اميدوارم به جاي اين‌‌كه براي من بگرييد براي امام حسين(ع) و شهدايي كه پدر يا مادر ندارند گريه كنيد و عزاداري كنيد و از خداوند تبارك و تعالي طلب استغفار و آمرزش نماييد تا خطاها و لغزش‌‌هايي كه در گذشته از روي ناداني انجام داده‌‌ام ببخشد پس خيلي هم خوشحال باشيد كه فرزندتان در راه الله و اسلام شهيد شد و به نظر من مرگ در راه خدا و قرآن بهتر است كه به مرگ طبيعي در بستر بميرم.

پدر و مادر عزيزم از زحمت‌‌هايي كه براي من كشيده‌‌ايد تا به اين سن رسيده‌‌ام و بزرگ شده‌‌ام و خود فكر كنم و راهم را انتخاب كنم قدرشناسي مي‌‌كنم و از خداوند مي‌‌خواهم كه اجري جزيل و صبري جميل به شما عطا كند و واقعاً هم خدا اجري بزرگ به شما خواهد داد كه چنين فرزندي را تربيت نموديد. برادر جان و خواهر جان اميدوارم كه همان‌‌طوري كه تا حال پيرو خط امام بوده‌‌ايد بعد هم باشيد و در راه خدا و ولايت فقيه از هيچ كوششي دريغ ننماييد اميد فراوان دارم كه احترام زيادي به پدر و مادر قائل شويد و آن‌‌ها را دلداري دهيد و در ضمن مرا در قبرستان شهداي دامغان دفن كنيد.

پدر و مادرجان باز هم مي‌‌گويم براي من گريه نكنيد و بخنديد و ناراحت نباشيد كه فرزندتان را در راه خدا داده‌‌ايد من با گريه كردن شما زياد مخالف نيستم دوست دارم طوري گريه كنيد كه منافقي متوجه گريه كردن شما نشود بله شما حق داريد و زحمت بسيار فراواني براي به ثمر رسانيدن من انجام داده‌‌ايد و اميدوارم كه مرا حلال كرده باشيد و از من هيچ بدي نديده باشيد و اگر از من بدي ديده‌‌ايد ببخشيد.

از شما مي خواهم كه هميشه كارهايتان فقط و فقط في سبيل‌‌الله باشد پيام من به مردم شهرم اين است كه به فكر چيزهاي مادي نباشند و هميشه در فكر خدا باشند و در هر لحظه او را به ياد داشته و از ياد نبرند تا خدا شما را هم از ياد نبرد از مردم شهرم مي‌‌خواهم كه در راه خدا و اسلام و ولايت فقيه از هيچ كوششي دريغ ننموده و هميشه به حرف‌‌هاي امام گوش فرا دهند تا دوباره ظلم و ستم كشورهاي ابرقدرت بر شما چيره نشود دست منافقان را از سر خود كوتاه كنيد تا اسلام و كشور پايدار بماند پيامم به مردم ايران اينست كه هميشه فرزنداني تربيت كنند تا در راه خدا و اسلام و امام باشند و مانند حسين جهاد نموده و كارهايشان براي خدا باشد و هميشه در فكر جبهه‌‌ها باشند هر چند طولي نمي كشد كه به كربلا برسيم در ضمن يك سال براي من نماز بخوانيد و دوماه هم روزه براي من بگيريد. به اميد پيروزي رزمندگان اسلام و قرآن در جبهه هاي نبرد و به اميد طول عمر امام عزيز و به اميد اين‌‌كه خداوند شما را از صابرين قرار دهد.

والسلام ـ احمد فواديان

تاريخ 1362/04/11 تكميل شده در روز 21 ماه مبارك رمضان

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.