جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید ابوالقاسم سیفی

فرازی از وصیت نامه:
شهید ابوالقاسم  سیفی

از اين كه جهانخواران و دست نشاندگانشان همگى دست به دست هم بر عليه اسلام عزيز و ايران عزيز به پا خواسته‌‌اند نوميد نشويد كه «حسبنا الله و نعم الوكيل نعم المولى و نعم النصير» خداوند براى ما بس است او بهترين يار و ياور ما است.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :ابوالقاسم  سیفی
نام پدر :محمدعلی
تاریخ تولد :۱۳۳۹/۰۳/۰۱
محل تولد :روستای وامرزان دامفان 
شغل :آزاد
وضعیت تاهل :متاهل
مسئولیت :تک تیرانداز
سن :۲۱ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۱/۰۱/۰۶
محل شهادت :شوش 
نام عملیات :فتح المبین
موضوع شهادت :جبهه
نحوه شهادت :اصابت ترکش توپ به سر

شناسنامه تدفین

کشور :ایران
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا :وامرزان
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای روستای وامرزان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

بهاری بود و زادۀ دامغان. اولین روز از خردادماه هزاروسیصدوسی‌‌‌ونه، آخرین ستاره و دردانۀ محمدعلی چشم به دنیا باز کرد. روزهایی که عطر خوش   گل‌‌‌های محمدی هنوز مشام جان‌‌‌ها را نوازش می‌‌‌کرد.ابوالقاسم از همان کودکی پرتلاش بود. با این‌‌‌که از همه کوچک‌‌‌تر بود، درک و فهم و ادب بالایی داشت. تحصیلات خود را در زادگاهش به پایان رساند و موفق به اخذ دیپلم هنرستان شد.

سایۀ پدر که از سر خانه کم شد، با مادر زندگی را ادامه داد. اهل مطالعه بود و در منزل برای خود کتابخانه‌‌‌ای درست کرده بود. به امر به معروف و نهی از منکر اهمیت می‌‌‌داد.

مهربانی‌‌‌ و محبتش او را از مستضعفین غافل نمی‌‌‌کرد و دست‌‌‌ خیر داشت و همیشه گوشت گوسفندان قربانی شده در خانه را بین آنان تقسیم  می‌‌‌کرد.

در همه کارها پیش‌‌‌تاز و پیش‌‌‌قدم بود. در راه انقلاب زحمات زیادی کشید. در تظاهرات و راه‌‌‌پیمایی‌‌‌ها حضوری فعال داشت. به تهران می‌‌‌رفت و با جمع‌‌‌آوری مدارک و اطلاعات، دست پر به دامغان بازمی‌‌‌گشت و با همسرش در همان زمان‌‌‌ها آشنا شد و او نیز مانند ابوالقاسم یک انقلابی بود و در پخش اعلامیه‌‌‌ها همکاری می‌‌‌کرد.

هنگام سربازی رفتنش بود که دستش شکست. خانواده اصرار داشتند که ابوالقاسم معافیت پزشکی بگیرد؛ اما او که شرایط آن‌‌‌ روزها را خوب فهمیده بود و اسلام و کشور و ناموسش را در خطر می‌‌‌دید، علی‌‌‌رغم میل خانواده با رضایت خودش به سربازی اعزام شد.

عاشق و دل‌‌‌دادۀ جبهه و شهادت بود. هوای کوی یار، قراری برایش نگذاشته بود که بی‌‌‌قرار به جبهه پر کشید.

تک‌تیرانداز بود و جبهه چهارصدوپنجاه روز شاهد دلاوری‌هایش در مبارزه با خصم بود. یک بار از ناحیۀ انگشت دست مجروح شد تا این‌‌‌که روز موعود فرا رسید. آن روز گویی چهره‌‌‌اش نورانی‌‌‌تر از دیگر روزها بود. روزهای آخر بیشتر از همیشه قرآن می‌‌‌خواند؛ عجیب با قرآن مأنوس گشته بود. ششمین روز بهار سال شصت‌‌‌ویک، منطقۀ شوش بود و عملیات فتح‌‌‌المبین؛ او که زمزمۀ «انا فتحنا لک فتحاً مبینا» بر لب داشت، با بارش بی‌‌‌امان ترکش‌‌‌های توپ بر سر، پیروز میادین گردید و به پرواز درآمد.

یازده روز از عروجش می‌‌‌گذشت که پیکر پاکش در گلزار شهدای وامرزان دامغان، در دل خاک مأمن گرفت.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسم رب الشهدا و الصدیقین

بسم الله الرحمن الرحيم

« يريدوا ليطفئوا نور الله بافواهم و الله متم نوره و لو كره الكافرون»

كافران مى‌‌خواهند تا نور خدا را با باد دهانشان خاموش كنند غافل از آن كه خداوند تمام كننده

نور خود يعنى (شرع و كتاب و دين و آيين ) مى‌‌باشند گرچه كافر را خودش نيايد . (آيه 7 سوره صف)

اينجانب به عنوان يك سرباز كشور عزيز اسلاميمان هميشه آرزوى آن داشتم كه در تحقق و استمرار جمهورى نقشى داشته باشم و شكر و سپاس خداي را كه افتخار خدمت و ايثار نصيبم شد و حمد و ثنا به پيشگاهش كه از باب كرمش حياتم را در اين صفحه از تاريخ مقرر فرمود كه حق از باطل به وضوح تميز داده شود و جبهه اسلام و كفر مشخص است و باز شكر كه در اين دوره از حياتم شاهد جنايت‌‌هاى از خدا بي‌‌خبران و اخيراً منافقان بودم و عاجزانه از شكر توام اى خدا كه در تمام آن جريان‌‌هاى انحرافى و آن جو آلوده به راه راست هدايتم كردى و مرا تشنه احكام اسلام و حكومت اسلام نمودى باز الحمدالله كه حكومت اسلامى را ديدم و شاهد احياى مجدد اسلام و احياى مجدد انسانيت انسان بودم.

حال تو اى هموطن با لطف حق‌‌تعالى شاهديم كه چگونه هم‌‌چنان انقلابمان ماج و خروشان به پيش ميرود و در صدور انقلابمان يعنى اسلاممان هر روز موفق‌‌تريم و گروهك‌‌ها و ملى‌‌گراها را رو به زوال و نيستى مى‌‌بينيم همچنان اميدوار و حاضر در صحنه باشيد وحدت را حفظ كنيد و از حيله و مكر دشمنان نهراسيد كه چون قيام و نهضت‌‌مان به خاطر خداست پس « مكروا او مكر الله و الله خير الماكرين»

و از اين كه جهانخواران و دست نشاندگانشان همگى دست به دست هم بر عليه اسلام عزيز و ايران عزيز به پا خواسته‌‌اند نوميد نشويد كه «حسبنا الله و نعم الوكيل نعم المولى و نعم النصير» خداوند براى ما بس است او بهترين يار و ياور ما است.

هان اى عزيزان اينك به جاى حزن و اندوه دندان‌‌هايتان رابرهم فشرده و قلباً با خدا عهد و پيمان ببنديد كه بى تفاوت نبوده و در تداوم و استمرار انقلاب كوشا و هر يك به وظيفه خودتان آشنا باشيد و اندكى فكر كن كه چرا خلق شده‌‌اى و هدف از خلقت تو چه بوده وظيفه تو چيست؟ كه خداى عزوجل در اين مورد مى ‌‌فرمايد:

« افحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون » آيا شما چنين پنداشته‌‌ايد كه ما شما را عبث و بازيچه آفريده‌‌ايم و پس از مگر هرگز بر ما رجوع نخواهيد كرد؟ (آيه114مومنون)

پس سعى كنيد از آزمايش‌‌ها سربلند بيرون آييد و اين كلام خداست كه « و لنبلونكم حتى نعم المجاهدين منكم الصابرين و نبلوا احباركم» ( و البته ما شما را در مقام امتحان مى‌‌آوريم تا آن كه در راه خدا مجاهده و كوشش دارد و به رنج آن صبر مى‌‌كند مقامش را معلوم سازيم و اظهارات شما را بيازماييم. آرى آزده باشى و جوانمردى و شهامت و ايثار و فداكارى و عفت عمومى را سرلوحه برنامه‌‌هاى زندگى خود قرار داده دل به اين دنيا نبنديد كه كتاب راهنمايمان قرآن در پيمودن طريق صحيح زندگى مى‌‌فرمايد «و ما هذا الحيوه الدنيا الا لهو و لعب و ان الدار الاخره لهز الحيان لو كانوا يعلمون» اين زندگانى چند روزه دنيا اگر نه در پرستش حق و سعادت آخرت صرف شود افسوس و بازيچه اى بيش نيست. زندگانى اگر مردم بدانند به حقيقت در آخرت است كه حياتش جاويد و نعمتش بى‌‌رنج زوالست. (آيه 3 6 سوره عنكبوت)

خانواده عزيزم بر مزارم و بر عزايم بيرق سياه را به اهتزاز درنياوريد و به جاى پرچم‌‌هاى سرخ و سبز و سفيد را به اهتزاز درآوريد چه آن كه آن‌‌هايى كه معناى «ان الحيوه عقيده و الجهاد» را نمی‌‌دانند احتمالاً با ديدن پرچم و بيرق سياه مايوس مى‌‌شوند كه سرخ به معناى ادامه خط سرخ شهادت از كربلا و كربلاهاى تاريخ تا كربلاى ايران و اعتقادمان به كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا و سبز به نشانه آن كه هدف اسلام عزيز و اتكا و اعتقاد به الله و دفاع از احكام اسلام و جمهورى اسلامى و حُريت و شرف انسان و سفيد به آن نشان كه صلح طلبيم و اينك در همه حال در صحنه‌‌ايم و فرياد سيدالشهدا حسين ابن على را به گوش دل و جان شنيده‌‌ايم كه: ( هيهات من الذله خوارى و ذلت از ما به دور است ) و حال تو ای مادر جان رحمت خدا به شيرپاكت كه هدايتم را مديون شير حلالت دانسته و نيك مى‌‌دانم كه جهت پرورشم در دامان پر مهرت متحمل رنج‌‌ها شده‌‌اى اما خوش باش بر اين كه سرانجام حاصل دست رنجت را بيهوده نيافتى و اينك براى دوام جبهه حق امانت را در راه اسلام هديه نموده‌‌اى.

همسرم به اميد آن كه در طريق اسلام بوده و احكام دين مبين اسلام را رعايت و به ديگر خواهران توصيه نموده و آنان را بر اين موضوع واقف نمايى كه «ان اكرمكم عند الله اتقیكم» بهترين شما با تقواترين شماست و به حجاب و نجابت و عفت سفارش و به آنان گوشزد نما كه اى خواهر شما مادران آينده و برحسب وظيفه بزرگ و مقدس كه آن هم به ترتيب فرزندانتان مى‌‌باشد آينده سازيد.

آرى به آنان بگو كه تربيتى حسين‌‌گونه و زينب‌‌گونه از وظايفشان و سفارش ده آنان را به جهاد در راه خدا جهاد اكبر كه افضل الجهاد «ان المجاهد الرجل نفسه و هوا » بهترين جهاد آن‌‌است كه انسان با نفس و هوس خود پيكار كند.

همسر خوبم مشيت و اراده خدا و لطفش بر اين شد كه از حيات در اين دار فانى خلاصى يابم به همين جهت از خدا مى‌‌خواهم كه در دنيا و آخرت سعادتمند شوى برادرانم و خواهرانم شما را به رعايت اصول و فروع مكتب رهايى بخشمان سفارش مى‌‌دهم خانواده عزيز تاكيد مى‌‌كنم به اين كه همسرم مادام كه در طريق اسلام مى‌‌باشد قاعدتاً بايد حرمت و حريتش محفوظ باشد.

هموطنان با اين بينش كه مختصرى از آن را بيان نموده‌‌ام اينك مى‌‌رويم كه بار دگر با احيا اسلام مردم رنجيده و مستضعفين جهان را نجات داده و با ادامه خط خمينى كه همانا خط اسلام راستين است ‌به پيروزى بر جنود شياطين شرق و غرب پيش آهنگان نهضت اسلامى بوده و قوانين قرآن را به تمامى ملل جهان هديه دهيد چه آن كه اراده خدا بر اين است كه « الاسلام يعلوا و لا يعلى عليه » اسلام برتر است و هيچ‌‌چيز بر آن برترى ندارد.

والسلام

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.