محمدحسن فرزند دوم محمدباقر سال هزاروسیصدوبیستونه در دامغان دیده به جهان گشود. پدرش ملا و روحانی محل بود. در دامان خانوادهای مؤمن و دیندار پرورش یافت. تحصیلات را در زادگاهش آغاز نمود و تا سال ششم ابتدایی ادامه داد. سپس همراه برادرش نعمتالله به تهران رفتند. محمدحسن یک دوره آموزش خیاطی را گذراند. بعد هم با برادرش اتاق کوچکی اجاره کردند و در یک مغازۀ اجارهای مشغول خیاطی شدند. محمدحسن هر روز در شغلش مهارت بیشتری مییافت.
سیفاللهفرزند عبدالله در سال هزاروسیصدوچهلوپنج در دامغان چشم به جهان گشود. پدرش مغازهداری میکرد و در کنار آن دام هم پرورش میداد. وقتی کوچک بود به خاطر نبودن واکسن، سرخک و حصبه گرفت ولی بهسختی جان سالم به در برد و شفا یافت.
روز بیستونهم شهریور سال هزاروسیصدوسیونه در دامغان به دنیا آمد و بعد از مدتی بههمراه خانواده به تهران عزیمت کرد. در دبیرستان جلوۀ تهران که اکنون به شهید اختری تغییر یافته است، دیپلم خود را گرفت.
بیستمین روز مهرماه هزاروسیصدوچهلوشش بود که خاک روستای نوای کوهزر دامغان، زر وجود محمد را به رخ مهر آسمان کشید. همان روز زیبای پاییزی بود که آسمان، اشک بارید و احمدآقا مرد سادهدل روستایی دستهای پینهبستهاش را به سر پسرش کشید و در ترنم دلنشین لالایی سکینهخانم، همسرش، همۀ دردها و خستگیها را به فراموشی سپرد.
نیمههای شب از پنجرۀ خانۀ فضلالله مهتاب میچکید و فقط خدا میدانست که فرزند سوم خانوادۀ متدین احتشامی در عشق چندم میشود.
منصور در بیستم فروردین ماه سال یکهزاروسیصدوچهلوچهار در تهران متولد شد. خانوادۀ او اصالتاً دامغانی بودند. در لوشان از توابع استان گیلان بزرگ شد و تا سوم راهنمایی در آنجا درس خواند. دوران نوجوانی او با اوجگیری انقلاب اسلامی گره خورد. او بسان جوانی پرشور در صف تظاهرات شرکت میکرد و در شبهای ظلمت اعلامیههای نور را پخش میکرد.
در سال هزاروسیصدوسیونه، خداوند به حسن آبیار از اهالی روستای مایان دامغان فرزند پسری عنایت کرد که نامش را داوود گذاشتند. او تا کلاس اول راهنمایی درس خواند.
به کارهای بنایی و نقاشی ساختمان مشغول شد تا بتواند هم خود را اداره کند و هم به خانواده پرعائله پدر کمک نماید. با اوجگیری انقلاب اسلامی با گوشکردن به صحبتهای امام خمینی(ره) و علمای دین به ارتقای معنوی خود پرداخت.
فریبرز فرزند نصرتالله چهاردهم آبانماه هزاروسیصدوچهلوهفت در شهر دامغان دیده به جهان گشود. دوران ابتدایی را در مدرسه شریفی راهآهن و مقطع راهنمایی را در مدرسه شهید مطهری دامغان به پایان رسانید. تحصیلات این شهید تا سال دوم نظری ادامه داشت.
در سال هزاروسیصدوچهلودو هجری شمسی در شهرستان دامغان به دنیا آمد. در خانوادهای مذهبی و دوستدار اهلبیت عصمت و طهارت.
علاقه زیادی به روحانیت داشت و چون برادرش از روحانیون بود، فرهنگ روحانیت در خانوادۀ ایشان رواج داشت. از کودکی و نوجوانی با مسائل دینی آشنا شد و اهمیت زیادی برای انجام واجبات و ترک محرمات قائل بود. علاقه زیادی به امام خمینی(ره) داشت و میگفت: «خدا امام(ره) را حفظ کند که اسلام را زنده کرد.»
فرزند پنجم مریم و محمدحسین سال هزاروسیصدوچهلودو در روستای ورکیان شهر دامغان به دنیا آمد. سه خواهر و سه برادر دارد.
پدرش کشاورز بود. با برادرش به دامغان رفت. خانهای اجاره کرد و در مدرسه راهنمایی مشغول به تحصیل شد. دیپلم تجربی گرفت. در تمام این دوران شاگرد ممتاز بود.
علیاصغر فرزند ابوالفضل ابراهیمی در سال هزاروسیصدوچهلوسه در محلهامام شهرستان دامغان متولد شد. درسخواندن را دوست داشت. در تابستانها و ایام تعطیل هفته بنایی میکرد. پس از اینکه دیپلمش را گرفت، در تربیت معلم قبول شد که به خاطر اهمیت حضور در جبهه انصراف داد.