حسن در چهارمین روز از خردادماه سال هزاروسیصدوبیستوهشت خورشیدی زمینی شد و نور وجودش در خانۀ کاظمآقا و صغراخانم تابیدن گرفت. زندگی سخت دهۀ سی و سختی تحصیلات موجب شد که تنها شش کلاس درس بخواند و زودتر با فرازوفرود زندگی آشنا شود. از بیستوهفتم خرداد سال چهلوهشت تا بیستوهفتم خرداد سال پنجاه سرباز بود.
محمدرضا خطیبزاده فرزند ذبیحالله متولد سال هزاروسیصدوسیونه شهر دامغان. تحصیلاتش را در مقاطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان در شهرهای تهران، دامغان، گنبد قابوس، بندرگز و شاهرود به انجام رساند. در تاریخ بیستم اردیبهشتماه هزاروسیصدوشصتویک و به هنگام آزادسازی خرمشهر در عملیات غرورآفرین الیبیتالمقدس براثر اصابت تیر مستقیم به سینه و پهلو و دست راست به درجۀ رفیع شهادت نائل آمد.
شهیدی پانزدهساله که با همه پانزدهسالگیاش، آنگاه که همسالانش در کوی و برزن جستوخیز میکردند، به جنگ رفت و جان روشن خویش را خالصانه تقدیم کرد تا تاریکزار آیندگان را روشنی بخشد.
حسین خسروی در سال هزاروسیصدوسیویک در دامغان صاحب پسری شد. نامش را محمدرضا گذاشت. او در سن هفتسالگی وارد مدرسه شد. تحصیلاتش را تا سوم راهنمایی در زادگاه خود گذراند. از آن پس تصمیم گرفت کار کند تا درآمدش کمکخرج خانواده باشد. مدتی در مغازه شیرینیپزی حاج علیاکبر حسنی مشغول به کار شد.
اواسط پاییز سال هزاروسیصدوپنجاه بود که خدا گل وجود حسن را شکوفا کرد. وقتی به دنیا آمد بهقدری لطیف و معصوم بود که چون شاپرکی در فضای دلنشین خانۀ آقا محمد نشست.متولد تهران بود و از کودکی در سایۀ سبز پدر و مادر درس انسانیت، غیرت و مسلمانی آموخت.
هشتمین روز مردادماه سال هزاروسیصدوچهل صدای گریهاش که در فضای خانه پیچید، شادی در دل اهالی خانه جای گرفت و اشک شوق در چشمان علیاکبر و سیدهصغری حلقه زد. در آسمان ابری چشمانشان شکر و رضا موج میزد.نامش را محمود همنام پیامبر پاکی و نور گذاشتند.در تهران به دنیا آمد.
داوود فرزند محمدحسن در سال هزاروسیصدوچهلوهفت در تهران به دنیا آمد. آن زمان پدرش در راهآهن کار میکرد. اولین فرزند خانواده بود. بهخاطر کار پدر به دامغان آمدند. داوود تحصیلات ابتداییاش را در روستای صلحآباد دامغان به پایان رساند. در کار کشاورزی کمک حال پدرش بود.
در دوران دفاع مقدس، از طرف سپاه پاسداران به جبهه اعزام شد. چهار ماه در جبهه بود و در عملیات بیتالمقدس۳ منطقه ماؤوت عراق در بیستوپنجم اسفند شصتوشش، به شهادت رسید.
هماکنون پیکر مطهرش در گلزار شهدای روستای صلحآباد آرمیده است.
در آتش و درد و داغ پا به جهان نهاد تا از آتش و درد و داغ جهان نهراسد. در عظیمترین شب سال هزاروسیصدوچهلوچهار، شب تقدیر، شب نزول قرآن و در بیستوپنجمین روز سردترین ماه سال، گرمابخش خانوادهاش شد. در حالی به مادرش لبخند زد که زهرخند مرگ ناگهانی سه فرزند، جرعه جام جنون را در جان مادر میریخت. او آمد تا تسلیبخش دردها و مرهم زخمهای تن مادری شود که در پی نجات فرزندان فروخفته در دود و آتش، آبله بر پیکر و جراحت بر جان داشت.
روحانی شهید، محمد خراسانی فرزند علیاکبر، هیجدهم خرداد سال هزاروسیصدوچهلوهفت در روستای خورزان در خانوادهای مؤمن به دنیا آمد. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی به حوزۀ علمیه دامغان رفت و به ادامه تحصیل پرداخت.