جستجو در دایره المعارف شهدا

شهید محمدرضا نوبری

فرازی از وصیت نامه:
شهید محمدرضا نوبری

و شما خواهرانم بدانید که حفظ کردن حجاب یعنی مبارزه با نفس و مبارزه با نفس از جهادی که ما می‌‌کنیم واجب‌‌تر و بالاتر است چرا که این جهاداصغرو مبارزه با نفس جهاد اکبر است. در طول زندگیتان سعی کنید مانند زینب(س) زندگی کنید.

ویدئو کلیپ مربوطه
Loading the player...

مشخصات فردی

نام و نام خانوادگی :محمدرضا نوبری
نام پدر :علی اکبر
تاریخ تولد :۱۳۴۹/۱۱/۱۹
محل تولد :روستای عبدالله آباد دامغان
شغل :محصل
وضعیت تاهل :مجرد
مسئولیت :آر پی جی زن
سن :۱۶ سال
خانواده چند شهید :یک شهید

شناسنامه شهادت

تاریخ شهادت :۱۳۶۶/۰۴/۲۹
محل شهادت :جزیره مجنون
نام عملیات :عمليات تک جنوبی
موضوع شهادت :جبهه 
نحوه شهادت :تفحصی - اصابت تير به سينه

شناسنامه تدفین

کشور :ایران 
استان :سمنان
شهر :دامغان
روستا : 
تاریخ تدفین : 
گلزار :گلزار شهدای دامغان

نقشه محل تدفین

زندگی نامه شهید

“بسم رب الشهداءوالصدیقین”

نوزدهم بهمن‌‌ماه سال هزاروسیصدوچهل‌‌ونه بود که مرغ باغ ملکوت در این کرۀ خاکی منزل گزید. نصرت‌‌خانم دارباز در کنار همسر مهربانش علی‌‌اکبر نوبری شادمان از تولد سومین فرزند خانواده به نیت ائمه اطهار(ع) و به پیشنهاد پدربزرگ خانواده، اسمش را محمدرضا نهادند و برای رشد و تربیتش از دل و جان مایه گذاشتند.

محمدرضا در کنار برادر بزرگترش علیرضا، زیر سایۀ پدر و مادری مهربان روزهای کودکی را پشت سر گذاشت. به دبستان رفت و پس از آن دورۀ سه‌‌سالۀ راهنمایی را با موفقیت پشت سر نهاد و بالاخره وارد دبیرستان شد. همان وقت بود که هوای جبهه به سرش افتاد.

محمدرضا وقتی رضایت پدر و مادر را گرفت، لحظه‌‌ای درنگ نکرد. چهارم دی‌‌ماه سال شصت‌‌وچهار به عضویت بسیج درآمد و از طریق سپاه اعزام شد. عملیات آزادسازی فاو اولین عملیاتی بود که بزرگ‌‌مرد پانزده‌‌سالۀ روستای عبدالله‌‌آباد دامغان در آن شرکت داشت.

محمدرضا بعد از دویست‌‌وشصت‌‌وهفت روز رشادت و مردانگی، در بیست‌‌ونهمین روز تیرماه سال هزاروسیصدوشصت‌‌وشش در جزیرۀ مجنون به شهادت رسید؛ اما چند روز بعد تنها یک تابوت خالی به یاد محمدرضا روی دست خانواده و اهالی شهر تشییع شد و بعد از نه سال تنها چند تکه استخوان و یک پلاک جواب چشم‌‌های منتظر پدر و مادری شد که نُه پاییز و زمستان را خیره به راه و گوش به زنگ، سر کرده بودند؛ شاید خبری از عزیزشان برسد.

مزار محمدرضا نوبری در فردوس رضای دامغان، قطعۀ شهدا، بی‌‌شک تا همیشه زیارتگاه اهل دل است.

“راهش جاوید باد”

وصیت نامه شهید

بسمه تعالی

" برای مومنین آسایش و آرامش نیست جز نزد پروردگارشان "

حمد و ثنای پروردگار عالمیان که ما را از نیستی به وجود آورده و از نعمت‌‌های بی‌‌پایانش ما را برخوردار کرد و به ما عقل سالم و زبان گویا و گوش شنوا چشم بینا عطا نمود تا راه حق و باطل را از یگدیگر تشخیص دهیم و آن یکی را انتخاب کنیم که ما را به سر منزل مقصود که همان رستگاری در دنیا و آخرت است می‌‌رساند.

الهی اکنون که می‌‌خواهم بازو بند خود را ببندم و پا به یک سفر طولانی بگذارم می‌‌بینم که توشه‌‌ای در دست ندارم و در فکر این هستم که چطور این سفر طولانی را بدون توشه طی کنم.  تمام عمرم را بیهوده صرف کردم و این وقت‌‌ها چون باد گذشت اما حتی برای یک‌‌دفعه هم نمازم را خالص برای تو نخواندم، هیچ‌‌گاه از نعمت‌‌های تو سپاسگذاری نکردم در مقابل تو اعتراف به گناهانم نکردم و هر بار که توبه کردم باز توبه شکستم،دیگر نمی دانم چطور تو مرا قبول خواهی کرد.

خدایا از عقل سلیم و پاکی که به من عطا نمودی تا تو را از ظلمت تشخیص دهم در راهی استفاده کردم که خلاف دستور تو بود، مرا پاک آفریدی قلب مرا عاری از گناه آفریدی. اما اکنون که می‌‌خواهم به سوی تو آیم از بس که معصیت کردم قلبم سیاه شده از سنگ سخت تر سراسر وجودم را گناه فرا گرفته، شهوت وجود مرا احاطه کرده.

مولای من چشم را به من دادی تا راه حق و حقیقت را از باطل تشخیص دهم اما با این چشم به نامحرم نگاه کردم. گوش را به من عطا نمودی تا سخن حق بشنوم اما با آن در مجالس کسانی که غیبت می‌‌کردند به سخنانشان گوش دادم.

زبان به من عنایت نمودی تا سخن حق گویم، اما با این زبان به بندگان خوبت تهمت زدم، در مجالس غیبت آن‌‌ها را کردم و دروغ گفتم. خدایا  به  من دست و پا دادی تا برای اسلام و قرآن کار کنم و زحمت بکشم اما آن‌‌ها را در راه نامشروع به کار گرفتم.

پروردگارا نمی‌‌دانم با این بار سنگین چطور این راه طولانی را طی کنم.  مولای من فقط امیدم به توست. تو ارحم الراحمین هستی. نمی‌‌دانم آیا  از گناهانم می‌‌گذری یا نه؟

حتماً می‌‌گویی من از گناهان تو بگذرم حق‌‌الناس چه می‌‌شود؟  آیا از تهمت‌‌هایی که به مردم زدی هم می‌‌توانم بگذرم؟  وای خدای من، من نیامدم فقط برای رضای تو آمدم بنابراین اگر جهنم هم بر من واجب شده باشد شاید بتوانم تحمل کنم اما دوری تو را چطور، خشم تو را چطور؟

الهی تو خود گفتی که باز گردید  من شما را قبول می‌‌کنم اکنون به سوی تو بازگشته‌‌ام پشیمانم از گناهان گذشته. خدایا تو را به حق گلوی بریده امام حسین(ع) و پهلوی شکسته فاطمه زهرا(س) و به فرق مولا علی(ع) از گناهان این حقیر و تمام توابین در گذر.

پروردگارا این مرد حق و یگانه روزگار را از سلاله پاک رسول‌‌ا... آفریدی تا راهنما و هادی راهمان باشد را تا ظهور مرد عدالت مهدی موعود(عج) در سایه رحمت خود حفظ و محافظت بگردان.  خدایا رزمندگان ما 7 سال است که به امید کربلای حسین(ع) می‌‌آیند و نا امید بر می‌‌گردند، خدایا این‌‌ها را به قبر با صفای مولایمان حسین برسان.

حال سخنی چند برای شما پدر و مادر بزرگوارم و برادران و خواهرانم و برای شما امت قهرمان دارم. اگرچه کوچک‌‌تر از آنم که من به شما تذکری دهم اما به عنوان یادآوری برای شما می‌‌نویسم.

پدر و مادرم اکنون شادی سراسر وجودم را فرا گرفته چرا که می‌‌خواهم به آرزوی دیرینه خود شهادت برسم و شما هم باید خوشحال باشید که فرزندتان را برای اسلام تربیت کردید تا با جان خود دین اسلام را زنده نگه دارند.  اما با شهید شدن من غافل نشوید شما هنوز دین خود را به اسلام و انقلاب ادا ننمودید باید در این راه جان و مال خود را بدهید تا شاید دین خود را ادا نموده باشید. هرگز فکر نکنید با شهید شدن یک فرزندتان دیگر به جبهه فرستادن فرزندانتان از شما ساقط شده  است!  نه!  تا شما فرزندی در خانه و تا خود جان در بدن دارید باید به جبهه بروید و از دین خدا دفاع کنید.

پدر و مادرم بعد از شهادتم برای من ناراحت نباشید و گریه و زاری نکنید اگرچه می‌‌دانم علاقه ای که پدر و مادر نسبت به فرزندان دارند طوری است که نمی‌‌توانند در شهادت فرزندشان گریه نکنند. اگر خواستید گریه کنید برای امام حسین(ع)گریه کنید.

و اما شما برادرانم مواظب باشید گول منافقین را نخورید از رفتن به جبهه خودداری ننمایید شما نباید بگذارید که اسلحه من و امثال من به زمین بیفتد آن را بلند کنید و به قلب دشمن نشانه روید از امام امت پیروی کنید که او فرزند پیغمبر است و شما باید جان و مالتان را در راه اسلام فدا کنید.

و شما خواهرانم بدانید که حفظ کردن حجاب یعنی مبارزه با نفس و مبارزه با نفس از جهادی که ما می‌‌کنیم واجب‌‌تر و بالاتر است چرا که این جهاد اصغر و مبارزه با نفس جهاد اکبر است. در طول زندگیتان سعی کنید مانند زینب(س) زندگی کنید.

و حال شما امت شهید پرور ایران که در تمام مراحل انقلاب به کمک اسلام آمدید از خرداد 42 تا بهمن 57 و شهریور 59  تا حال و از هیچ کمک جانی و مالی دریغ نکردید ولی اکنون موقعیت زمانی با قبل فرق می‌‌کند  الان صدام در لب پرتگاه واقع شده است. حامیانش می‌‌دانند سقوط صدام بر ایشان گران تمام می‌‌شود و پیروزی از آن‌‌ها نیست بنابراین تلاش برای کمک به وسیله هر نیرنگ و حیله‌‌ای مقدس شده‌‌اند و ما باید تاریخ را ورق بزنیم و درس بیاموزیم.

الان تاریخ دارد تکرار می‌‌شود وضعیت فعلی ما در جنگ شبیه جنگ صفین است و ما نباید از یک سوراخ دوبار گزیده  شویم، چرا که در صفین علی(ع) پیروز شد جریان تاریخ 180 درجه برمی‌‌گشت و حکومت اسلامی در آن زمان پا می‌‌گرفت به 1400 سال بعد چه عاملی باعث شکست علی(ع) شد چه کسانی صلح را به علی(ع) تحمیل کرند و خود یاران او به دلیل جهلشان به دلیل سرپیچی از امامشان الان کاملاً زمان مانند زمان آن روز  است و دشمنان در حال نقشه کشیدن هستند.

آن‌‌روز عمروعاص‌‌ها به کمک معاویه رفتند و قرآن بر سر نیزه کردند و امروز ابرقدرت‌‌ها به کمک معاویه زمان صدام رفتند.  آن روز مالک اشتر یک ساعت به رسیدن به خیمه معاویه فاصله داشت و امروز ما این چنینیم.

مبادا در لحظات عمر نکبت بار صدام به او امان دهیم تا خود را مجهز کند و دوباره به ما حمله کند. پس به سوی جبهه بروید و به دشمن امان ندهید و کربلا را از چنگ دژخیمان بعثی عراق نجات دهید و از رفتن به جبهه‌‌ها کوتاهی نکنید که مورد خشم خدا ، شهدا و امام زمان(عج) قرار خواهید گرفت و از فرمان‌‌های امام عزیزمان فرزند فاطمه کوتاهی نکنید که او نایب بر حق امام زمان است.

به امید آزادی کربلا

خداحافظ

وصیت‌‌نامه محمدرضا نوبری

با داغ هزار ساله خندید شهید                               از باغ خزان چو لاله کوچید شهید

هر چند در این میانه جان داد شهید                     جان دگری به عشق بخشید شهید

سیزده روز روزه قرض دارم پدرو مادرم مقداری پول دارم آن را به جبهه هدیه کنید.

نظر خود را بگذارید

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.