بیستم مرداد سال چهلودو در روستای غنیآباد دامغان به دنیا آمد. همزمان با سیزدهم رجب بود. نامش را علیرضا گذاشتند. فرزند ششم خانواده بود. چهار برادر و دو خواهر دیگر هم دارد. پدرش محمدحسین کشاورز بود و باغدار. وضع مالیاش مساعد بود.
ابراهیم فرزند رجبعلی و فاطمه در نهم دیماه چهلوشش در تهران دیده به جهان گشود. تا دوم دبیرستان درس خواند و راهی جبهه شد. هشت ماه سابقه حضور در جبهه را در پرونده زندگی خود ثبت کرده است. در اوقات بیکاری به کشاورزی و صافکاری ماشین مشغول بود. برادرش یدالله (امیر) هم قبل از او به شهادت رسید.
در عملیات والفجر ۸ شرکت کرد و در همان ساعتهای اولیه عملیات در روز بیستویکم بهمن سال شصتوچهار در منطقه شلمچه به شهادت رسید. پس از تشییع، پیکرش در گلزار شهدای فردوسرضای دامغان دفن گردید.
سالهای طولانی عمرش را با تجربههای تلخ و شیرین یک پدر دلسوز گذرانده بود. زمستان سال هزاروسیصدوسی، کربلایی تقی و پسرانش مشغول کار بودند؛ تمام فکرش را کنار فاطمهخانم و در خانه کوچکشان جا گذاشته بود. آنها در رسیدن مسافری جدید لحظهشماری میکردند.
فرزند دوم کربلایییعقوب، سال هزاروسیصدوشانزده در دامغان به دنیا آمد. وی را اسمعیل نامیدند. نام مستعارش نعمتالله بود. سوادش در حد خواندن و نوشتن بود. از همان کودکی مشغول به کار کشاورزی و دامداری شد.
خرداد سال چهل از راه رسیده بود و حسینآقا و گلخانم روزهای پرالتهابی را پشتسر میگذاشتند. منتظر بودند و راضی به هر چه خدا برایشان تقدیر کرده بود. هشتمین روز خرداد با شنیدن صدای نوزاد، حسینآقا بههمراه تمام درختان و گلهای روستای با صفایشان، کلاتهرودبار دستانش را به آسمان برد و با تمام وجود شکرگزار خدایش شد.
نامش را خلیل گذاشتند تا گوهر وجودش با دوستی خدا شکل گیرد و سرانجامی نیک برایش تقدیر شود. تحصیلات ابتداییاش را در همان روستا به پایان رساند. از آن پس برای کار به ذوبآهن رفت و در آنجا مشغول شد.